داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

رابطه عجیب خانم و آقای دکتر

مترو مث همیشه شلوغ بود، محبوبه گوشه ای کنار پنجره کز کرده بود. روز خسته کننده ای رو سپری کرده بود. خانم دکتر اگرچه زن خوبی بود و در حق محبوبه خیلی لطف میکرد، اما بسیار ایرادگیر بود، هم به تمیزی خونه و هم طعم غذا. اما چیزی که بیشتر از همه محبوبه رو خسته میکرد نه کارهای خونه خانم دکتر که مسافت زیادی بود که هر روز باید از میدان هرندی تا نیاوران طی میکرد. نه سال تمام بود که هر روزصبح بچه هاش رو دست مادر شوهرش میداد و کارهای خونه خانم دکتر رو انجام میداد و شب خسته برمی گشت. اون اوایل وسواس‌های خانم دکتر منطقی می نمود، آقای دکتر و بچه های خانم دکتر ارشیا و پریا هم بودند. الان پنج سال بود که ارشیا رفته بود استرالیا و پریا هم سه سال پیش به برادرش ملحق شده بود. آقای دکتر هم از همون اول سر و گوشش میجنبید و بعد از رفتن بچه ها فقط جمعه شبها و شنبه شبها میاومد خونه که موقع تماس بچه ها معلوم نباشه که پدر و مادرشون جدا زندگی میکنند. محبوبه هفته ای یک روز هم میرفت آپارتمان آقای دکتر که چند کوچه پایین تر از آپارتمان لوکس چهار خوابه خانوادگی بود. یه آپارتمان دو خوابه که معمولا آقای دکتر یکی از منشیهاش رو میاورد و ترتیبشونو میداد. محبوبه میدونست که آقای دکتر اهمیت زیادی به تمیز و مرتب بودن خونه نمیده.
وقتی محبوبه وارد خونه شد مثل همیشه مادر شوهرش که محبوبه خاله صداش میکرد شروع کرد چغولی بچه ها رو کردن. محبوبه زیر لب گفت:“زنیکه ایکپیری. خوبه نوه های خودت هستند.” اگر چه خاله غذا درست میکرد اما همچنان مرتب کردن خونه به عهده محبوبه بود. چند دقیقه بعد رحیم هم از راه رسید. محبوبه از بوی لباسهای رحیم و حالتش فهمید که دوباره تریاک کشیده. آهسته گفت:” بازم زهرماری کشیدی. یه قرون دو زار درمیاری، اینجوری بر باد میدی” رحیم بی مقدمه سیلی در گوش محبوبه نواخت و گفت:” گه خوریش به تو نیومده” خاله از راه رسید و بدون اهمیت دادن به سیلی که محبوبه خورده بود به پسرش گفت:” خب کردی زدیش، اینقدر که من بهش محبت کردم، حالا به من میگه ایکپیری، خیال کرده من نمی شنوم.” رحیم کاملا وحشی شده بود، ضربات مشت و لگد بر سر و صورت و پهلوهای محبوبه میومد.
محبوبه از درد جای کتکها نمیتونست راحت بخوابه. ناگهان دست رحیم رو روی باسن خودش لمس کرد. کیر شق شده رحیم روی لمبر کونش حس کرد. خونه از دو اتاق تو در تو تشکیل میشد که خاله و علی پسر سیزده ساله محبوبه تو اتاق کوچکتر میخوابیدند و محبوبه و رحیم و دخترانشون فاطمه و مرضیه تو اتاق بزرگتر که همزمان اتاق نشیمن و پذیرایی هم بود. محبوبه نگران بیدار شدن بچه ها بود. رحیم مثل همیشه بی تفاوت بود. بدون کوچکترین کلامی شروع کرد به دستمالی محبوبه و همونجور کورمال کورمال در تاریکی شب کیرش رو با خشونت فراوان در کس محبوبه کرد و شروع کرد به تلمبه زدن. هر بار فرو رفتن کیر رحیم موجب آتیش گرفتن کس محبوبه میشد. کس محبوبه خیلی میسوخت، طاقت نداشت دیگه. اما میدونست وقتی رحیم تریاک بکشه یه نیم ساعتی رو کاره. حالا اندکی کس محبوبه چرب شده بود اما کریم کیرش رو در آورد و بدون مقدمه در کون محبوبه فرو کرد. محبوبه از درد پتو رو گاز می گرفت. محبوبه ترجیح میداد که کس بده با همه سوزشی که داشت، ولی واقعیت این بود که رحیم وقتی تریاک میکشید حتما حداقل یه ربعی کون محبوبه رو پاره میکرد. کیر رحیم همونطوری از زیر پتو تو کون محبوبه میرفت و میومد. تقریبا تمام سالهای زندگی مشترک سکس محبوبه و رحیم به همین شکل بود. در واقع محبوبه به غیر از ماه عسلشون در یه ویلای نه چندان تمیز در شمال هیچ وقت دیگه کیر رحیم رو موقع سکس ندیده بود. عموما در هنگام سکس کلامی بین اونها رد و بدل نمی شد و محبوبه هرگز در زندگیش ارضا نشده بود و در بیشتر موارد حتی کوچکترین آمادگی از قبل نداشت. ده دقیقه بعد کریم آبش رو تو کون محبوبه خالی کرد و همونطور گرفت خوابید. محبوبه به سختی تلاش کرد تا آب رحیم از کونش بیرون نریزه، خودش رو به دستشویی رسوند و مشغول تمیز کردن خودش شد.
فردا صبح هنگامیکه محبوبه در خونه خانم دکتر رو باز کرد از دیدن خانم دکتر تو خونه تعجب کرد. “سلام خانم دکتر، ببخشید فکر کردم بیمارستان هستید” خانم دکتر لبخندی زد و گفت:” نه الان تازه رسیدم خونه، امروز فقط دو تا سزارین داشتم، اما دیشب یکیشون دردش گرفت و نصفه شب رفتم بیمارستان، دومی رو ساعت هفت صبح عمل کردم. حالا یه چند ساعتی وقت دارم بخوابم” خانم دکتر یکی از مشهورترین پزشکان زنان ایران بود و گاهی اوقات روزی شش تا سزارین داشت. مطبش عصرها جای سوزن انداختن نبود. با این حال دو تا دخترهای محبوبه را رایگان براش به دنیا آورده بود. آقای دکتر هم هر روز پنج شش تا جراحی بینی داشت. محبوبه یک بار حساب کرده بود که گاهی اوقات در آمد این زوج روزی پنجاه میلیون تومن هم ممکن بود بشود. با این همه محبوبه به خوبی میدونست که آقای دکتر معشوقه های زیادی داره و منشی هاش رو هم همشون رو کرده بود. حدود ده سال پیش بعد از اینکه خانم دکتر متوجه رابطه آقای دکتر و منشی اش شده بود رابطه جنسی اونها قطع شده بود. اگرچه بچه ها هیچ وقت نفهمیدند و خانم دکتر بخاطر بچه ها طلاق نگرفته بود و هر دو مدام پول برای خرج بچه های ولخرجشون حواله میکردند. اما محبوبه میدونست برخلاف آقای دکتر، خانم دکتر نه معشوقه داشت نه در این سالها سکس کرده بود.
خانم دکتر با مشاهده گشاد گشاد راه رفتن محبوبه گفت:“محبوب چیزی شده، چرا گشاد گشاد راه میری؟” محبوبه که نمی خواست چیزی در مورد سکس دیشب بگه، گفت:“چیز مهمی نیست، پام درد میکنه.” اما لحظه ای بعد نظرش عوض شد و گفت:“راستش رو بخواین یه مدتیه موقع نزدیکی خیلی درد و سوزش دارم.” خانم دکتر گفت:“حالا اینجا که وسایل ندارم، ولی بزار یه نگاه بندازم.” محبوبه از خانم دکتر خجالت نمی کشید. خانم دکتر چند بار دیگه هم کس محبوبه رو تو مطب معاینه کرده بود. این بار هم به آرامی لبهای کس محبوبه رو باز کرد و گفت:“از ترشحات و رایحه واژنت به نظر میاد که عفونت داره. حالا عصر بیا تو مطب دقیقتر ببینم. فکر کنم باید فریز کنم محل زخم رو. البته بعدش باید دو سه روزی استراحت کنی.” و بعد اضافه کرد:” چند وقته اینجوری شدی؟” محبوبه جواب داد:” خانم دکتر، رحیم وقتی تریاک میکشه خیلی طول میکشه تا ارضا شه. من هم آمادگی ندارم. خشکه، میسوزه” خانم دکتر با تعجب پرسید:“یعنی تو از قبل آماده نمیشی؟ سکس دهانی با هم ندارین؟” محبوبه میدونست سکس دهانی یعنی ساک زدن اما هیچ تجربه ای ازش نداشت و وقتی دکتر ازش پرسید:“تا حالا تو سکس ارضا شدی؟” سرش رو به علامت نفی کون داد. دکتر پرسید:“هیچ وقت؟” محبوبه که حوصله سوالهای دکتر رو نداشت گفت:“خانم دکتر ما اتاق خواب جدا نداریم، شبا رحیم کورمال کورمال از همون زیر پتو معامله اش رو فرو میکنه. نه اجازه میگیره نه اصن براش مهمه که من ارضا بشم یا نه، راسش برای خودم هم فقط این مهمه که زودتر ولم کنه. دیشب یه سری کتکم زد، بعد نصف شب گیج خواب بودم و سرم هم از کتکهاش درد میکرد که یهو از جلو فرو کرد و یه ربعی مشغول بود. خیلی سوزش داشتم، که یهو از پشت فرو کرد که از درد پتو رو گاز میگرفتم. این زندگی منه خانم دکتر.“محبوبه احساس میکرد سبک شده، اما با مشاهده سکوت خانم دکتر ادامه داد:“راسش اصن نمیدونم ارضا شدن یعنی چی، ولی بدون ارضا شدن هم زندگی ام چرخیده، شما خودتون هم که پولتون از پارو بالا میره و خونه چهار خوابه تو نیاوران دارین هم سالهاست که با کسی رابطه نداشتین” دکتر یه کم اوقاتش تلخ شد، اما به روی خودش نیاورد و گفت:“راسش من هم هیچ وقت تمایلی برای سکس با کامران نداشتم، تو این سالها هم اذیت نشدم، اما خب تجربه ارضا رو دارم، البته فقط با سکس دهانی، نه از طریق دخول، و خب دوس داشتم”
لحظاتی دکتر و محبوبه چشم در چشم شدند. محبوبه درخشش عجیبی در چشمهای دکتر حس کرد. دکتر بی هیچ مقدمه ای گفت:“میخوای تجربش کنی؟” محبوبه با تعجب گفت:“آخه چطوری؟” دکتر با خنده گفت:“تو که الان من دارم همه چیزا رو میبینم، میتونم برات بخورمش” محبوبه هنوز جوابی نداده بود که دکتر با زبانش لبهای بیرونی کس محبوبه رو باز کرد و شروع به لیسیدن کرد. در لحظات اولیه محبوبه هیچ حسی نداشت. اما یواش یواش حس دلپذیری رو حس کرد. حس میکرد موجی از دستهاش شروع میشه و به کسش میرسه، لحظه به لحظه این امواج رو بیشتر حس میکرد. داشت لذت میبرد و تحریک شده بود. حس خوبی بود. احساس نزدیکی زیادی به دکتر میکرد. تازه به خودش اومد که در اون لحظات دکتر شریک جنسی اون هست. آروم خودش رو از دست دکتر نجات داد و صورتش رو بصورت دکتر نزدیک کرد. دوست داشت از دکتر لب بگیره. صورتش رو جلو آورد و لبهاش رو تو لبهای دکتر قفل کرد. محبوبه درست بلد نبود لب بگیره اما دکتر بلد بود و محبوبه هم سعی میکرد همون کار رو انجام بده. محبوبه نمی دونست چه نیرویی اون رو به جلو میبره اما اون بدون اینکه تجربه قبلی داشته باشه میدونست که باید چی کار کنه و شروع کرد لباسهای خانم دکتر رو درآوردن. قبلا پستانهای دکتر رو دیده بود اما اینبار به شکلی دیگر اونها رو میدید. شروع کرد به مکیدن آنها. دکتر معطل نکرد و لخت مادرزاد شد. این اولین بار بود که محبوبه کس خانم دکتر رو میدید. برخلاف کس محبوبه کس خانم دکتر صورتی رنگ بودو با لبهای کوتاه. محبوبه متعجب بود که چگونه مانند کسیکه صدها بار این کار رو کرده میدونه چی میخواد. تو گوش خانم دکتر زمزمه کرد:“خانم دکتر میخوام کونت رو بلیسم ” خانم دکتر با شهوت گفت:“منو سیمین صدا بزن. آره بیا بلیسش.” سیمین پشتش رو به محبوبه کرد و لمبرهای کونش رو باز کرد و محبوبه با لذت شروع به لیسیدن سوراخ کون سیمین کرد. حتی تصورش هم چند دقیقه پیش سخت بود. سیمین پوزیشن رو به شصت و نه تغییر داد. حالا محبوبه که بالا بود کس سیمین رو لیس میزد و میخورد و سیمین که زیر بود کس محبوبه رو میخورد. هر از چند گاهی هر کدوم سوراخ کون اون یکی رو میلیسید. نفس های محبوبه به شماره افتاده بود و هر دو تا شون ناله میکردند. سیمین گفت:” محبوب دارم ارضا میشم.نزدیکم” اما محبوبه ناگهان حس کرد امواج با سرعتی بسیار زیاد دارن به بدنش وارد میشن. چند لحظه ای توانایی حرکت نداشت و ناگهان چند تکون غیرارادی خورد. سیمین داد زد:“ارضا شدی؟ منم دارم میشم.” محبوبه متوجه همون حالت در سیمین شد. هر دو احساس رهایی از فشار میکردند. سیمین گفت:” من شاید ده سال بود ارضا نشده بودم. خیلی حال داد.” محبوبه گفت:” من چهل سال بود که ارضا نشده بودم” سیمین لبی از محبوبه گرفت و گفت:“پاشو عشقم، پاشو خودتو تمیز کن.” محبوبه گفت:“من باز میخوام” سیمین گفت:“منم باز میخوام، یه کم بخوابیم راند بعدی رو شروع میکنیم.” محبوبه برای اولین بار حس میکرد کسی رو به غیر از بچه هاش رو دوست داره. سیمین هم متوجه شده بود که چقدر تمایلش به هم جنس خودش زیاده. اون میدونست که خودش و محبوبه هر دو لزبین هستند

نوشته: همشهری کین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها