داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس سه نفره جالب و شیرین

سلام دوستان ، اسم من نوید هست ۳۵ سالمه و متاهل ، یه ماجرای جالب و شیرین همین چند هفته پیش تو همین ماجرای کرونا برام اتفاق افتاد که گفتم تعریف کنم . خب هفته اخر مهر بود که یه پنجشنبه خانمم را بردم خونه مادرش گذاشتم . پنجشنبه ها من تعطیل هستم ، صبح بود که بردمش خونه مادرش و در مسیر برگشت خیابونها هم خلوت بود ساعت حدودا نه و نیم ده بود که یه خانمی را کنار خیابون دیدم دست بلند کرد که سوارش کنم با چادر مشکی و ماسک زده بود یه سه چهار متری ازش رد شدم که ایستادم و اومد سلام کرد جواب دادم گفت مستقیم میرید گفتم بله بفرمائید ، سوار شد و راه افتادم . زیر چشمی به نگاهی بهش کردم فهمیدم زن جوانی هست قد بلند و چشمای خیلی زیبا و گیرایی هم داشت عطری هم که به خودش زده بود حال ادمو جا میاورد ، سر صحبت را باهاش باز کردم پرسیدم کجا تشریف میبرید اونم پرسید شما مسیرتون کجاست؟ خیلی زرنگ بود از همون اول سوال و با سوال جواب میداد گفتم من دارم میرم خونه اونم انگار یه خنده ای کرده باشه گفت این وقت روز میرید خونه؟ گفتم بله اخه همیشه پنجشنبه ها تعطیلم و خانمم گاهی میره خونه مادرش امروز هم بردمش خونه مادرش و دارم میرم خونه نمیدونم چی زیر لبش گفت ولی یه چیزی گفت منکه درست متوجه نشده بودم پرسیدم چیزی فرمودین؟ اونم گفت نه . دوباره ازش سوال کردم نگفتید کجا تشریف میبرید ؟ گفت حالا برید اگر مسیریتون بهم نمیخورد پیاده میشم گفتم من تا فلان جا میرم اونم گفت خوبه . یکمی ساکت بودیم بعد اون شروع کرد از اوضاع جامعه و کرونا حرف زدن منم باهاش همراهی میکردم بعد پرسید شما که کرونا نگرفتید؟ گفتم نه خدارو شکر اونم گفت منم نگرفتم بعد ماسکشو اورد پائین و تونستم صورت جذابشو ببینم وای چه لب و دهنی و دماغ قلمی و خوشگلی داشت چشماشم که دیگه نگو ، بعد گفت چرا خانمتو بردی خونه مادرش نکنه باهم قهر کردین؟ منم خندیدم و گفتم نه بابا قهر نیستیم و خیلی هم رابطمون با هم خوبه، گفت پس چرا شب جمعه ای بردیش خونه مادرش و تنهایی؟ خندیدم گفتم خب هر دو هفته یبار میره اونجا . از لحن حرفهاش و گفتن شب جمعه و تنهایی یه چیزایی داشت دستگیرم میشد ولی نمیخواستم بیگدار به اب بزنم ، من پرسیدم شما نگفتید متاهلی یا مجرد ؟ لبخند قشنگش رو لبش پاک نمیشد انگشتر دستشو نشون داد گفت معلوم نیست؟ گفتم خب چرا ، از نشون دادن دستاش فهمیدم زن اندامی باید باشه چون دستاش نه چاق بود نه لاغر . تقریبا نصف مسیر خونمون را رفته بودم ازش پرسیدم نمیگی کجا میری تا برسونمت اونم گفت منم تنهام خونه دوستم بودم حوصله ام سر رفته بود الان هم بیکارم انگار توهم مثل من بیکاری ؟ دیدم انگار داره نخ میده گفتم اره منم تنهام گفت پس اگر دوست داری بریم یه دوری باهم بزنیم گفتم میشه یه چیزی بپرسم؟ گفت بپرس گفتم واقعا متاهلی؟گفت اره دیگه چرا شک داری گفتم پس چرا تنهایی و خونه دوستت رفته بودی؟ گفت شوهرم کارش ماموریتیه الانم نیست منم نمیتونم تنها تو خونه سر کنم بعد گفت سوال دیگه ای هم داری ؟ گفتم اسمت چیه؟ گفت حدس بزن گفتم از کجا خب حدس بزنم اسمت چیه گفت خب هرچی به ذهنت میرسه بگو شاید درست گفتی ، منم همینطوری چندتا اسم زن گفتم هرکدومو میگفتم میگفت نه نه گفتم میخواهی اذیتم کنی بگو خودت گفت فرناز گفتم واقعا بهت میاد، فرناز هم گفت چطور مگه گفتم خب هم خودت خیلی خوشگل و جذابی هم اسمت قشنگه اونم گفت مرسی بعد پرسید اسم تو چیه؟ گفتم نوید پرسید چند سالته نوید خان؟ گفتم ۳۵ منم ازش پرسیدم تو چند سالته اونم زد زیر خنده و گفت تو مگه نمیدونی نباید سن خانمهارو ازشون بپرسی ؟ گفتم ای بابا دست بردار بگو دیگه چند سالته؟ اونم گفت نچ نچ نچ گفتم باشه نگو و همینطوری باهم الکی دور دور میکردیم ازش پرسیدم چیزی میخوری؟ اونم اخمشو کرد تو هم گفت یعنی چی؟ این چه حرفیه؟ فهمیدم بد برداشت کرده گفتم نه فرناز خانم بد برداشت نکن پرسیدم مثلا بستنی و هله و هوله ای چیزی اونم خندید گفت اخه یهویی از ادم نمیپرسن که چیزی میخوری ؟ گفتم خب من عذر میخام حالا بفرما ببینم چی دوست داری بخرم بخوریم؟ اونم گفت نمیدونم هرچی خودت دلت میخاد بگیر منم جلوی یه سوپر مارکتی وایسادم و رفتم چندتا چیپس و پفک و بستنی خریدم و اومدم راستش اولش فکر میکردم وقتی برگردم نباشه و رفته باشه ولی دیدم نه خیرهنوز خانم تو ماشین نشسته منتظره ، نشستم تو ماشین و بستنی را بهش دادم گفتم خب کجا بریم؟ گفت چطوره بریم خونه تو؟ گفتم خونه من؟ فرنازم گفت خب مگه چیه نکنه میخوای تا شب ول تو خیابون بچرخیم نکنه خونه نداری ؟ خندیدم گفتم کی گفته ندارم ولی اخه نمیترسی با کسی که نمیشناسی بری خونه اش؟ گفت تو خیلی ساده ای و رو هستی برای چی ازت بترسم؟ گفتم واقعا فرناز جدی میگم نمیترسی با من بیایی خونمون؟ اونم خندید و خودشو لوس نشون داد گفت بهتره تو ازم بترسی، راستش با این حرفش بگی نگی ترسیدم ازش همینطور که هردومون بستنی میخوردیم تو فکر رفته بودم که اخه این چه زنی هست لامصب به این خوشگلی و خوش هیکلی شوهر داره و تو خیابون وله و الانم که بیخ ریش من گیر کرده ، نه میتونستم ردش کنم بره پی کارش هم اینکه حرکاتش و حرفهاش خطری بود . فرناز گفت چیه تو فکری؟ گفتم نه بابا گفت خودتی نوید خان گفتم چی خودمم گفت خر خودتی خندیدم گفتم یعنی چی جواب محبتم توهین شنیدنه؟ فرناز گفت میدونم داشتی به چی فکر میکردی؟ گفتم به چی فکر میکردم ؟ گفت به اینکه من چرا الان با تو هستم و دارم باهات بستنی میخورم یکمی خودمو جمع و جور کردم گفتم اره درست گفتی حالا اگر واقعا چیزی پشت این حرفاته رک و روراست بهم بگو ؟ فرنازم که بی شرف اینقدر زیبا بود که ادم دلش نمیومد چیزی بهش بگه ، فرناز گفت نوید باور کن بهت راستشو گفتم من شوهر دارم الان تنهام خونه دوستم بودم فعلا هم پیشه توام حالا دیگه چی میخواهی بدونی ؟ گفتم چرا گفتی بریم خونه من؟ اونم گفت خب هم تو تنهایی هم من باهم باشیم بهتر نیست؟ گفتم فرناز نمیترسی بلایی سرت بیارم؟ دوباره خندید و گفت نوید جون تو آزارت به مورچه هم نمیرسه منو نخندون حالا بلاخره میخوای بریم یا نه؟ منم گفتم باشه بزن بریم ، راه افتادم سمت خونه و با فرناز رفتیم بالا و تا وارد خونه شدیم همون دم درگرفتمش تو بغلم و یه لب حسابی ازش گرفتم فرنازم اولش یکمی میخاست مقاومت کنه شایدم شوکه شده بود ولی زودی همراهی کرد و اونم حسابی داشت لب میداد و تو همون حال دستمو بردم سمت کسش و کسشو گرفتم تو دستم که یه تکونی خورد گفتم جون فرناز جون قربونت بشم فرناز گفت دیونه نمیترسی کرونا بگیری ؟ گفتم گور بابای کرونا من حاضرم برات جونمم بدم ، اینقدر شهوتم براش زیاد بود که همون دم در داشتیم همدیگرو لخت میکردیم ، وای وقتی لختش کردم داشتم هلاکش میشدم یه بدن بی عیب و نقص و بینهایت جذاب اونم منو لختم کرده بود و کیرمو برام میمالید و هی میگفت جون جون عجب کیری جون. بردمش تو اتاق خوابمون و خوابید رو تخت منم رفتم رو کس ناز خوشگلش و شروع کردم به خوردن و لیسیدن فرنازم اه و ناله اش اتاق و برداشته بود هی میگفت اخ وای جان فدات بشم نوید جون وای بخور کسمو بخور کسمو جون جون منم که داشتم برای اون کس ناز خودکشی میکردم فرناز با اه و ناله ازم میخاست بکنم تو کسش ولی من دوست داشتم بیشتر کس و کونشو بلیسم اینقدر براش خوردم که ناله هاش به داد و جیغ تبدیل شده بود و هی میگفت اخ کسم اخ کسم اخ جان وای خدا جون اخ نوید جون وای کسم هی پیچ تاب میداد به تنش ، با زنم هم اول همینطوری اینقدر کس و کونشو میخورم تا ارضا بشه بعد میکنمش با فرناز هم همین کار را کردم بلاخره به حد کامل ارضاش کردم یه جیغی کشید و ولو شد منم دیگه کسشو ول کردم تا اذیت نشه و گرفتنش تو بغلم محکم بغلش کردم تو بغلم هنوز میلرزید و نفس نفس میزد منم گردنشو و گوششو میبوسیدم و نوازشش کردم تا اروم گرفت همه جاشو نوازش کردم براش فرناز گفت وای نوید کشتی منو گفتم توهم منو کشتی فرناز جونم از وقتی سوار ماشینم شدی منو دیونه خودت کردی اونم هی خودش*و تو بغلم فشار میداد کیرم وسط رونش بود و جلو کسش هی کسشو میمالید به کیرم بهم گفت نوید نمیکنی ؟ گفتم چرا نکنم عزیزم؟ همونطوری فرناز خودشو جابجا کرد تا کیرم رفت تو کسش و یه اخ جون بلندی گفت منم شروع کردم تو کسش تلمبه زدن وای عجب کسی داشت تنگ و داغ فرناز هی با ناله اخ جون اخ جون میکرد و هی میگفت وای نوید جون بکن بکن بکن منم داشتم از عقب تو کسش تلمبه میزدم بعد اومدم روش و کردم تو کسش و سینه های خوشگلشو میخوردم ازش لب میگرفتم چند دقیقه هم از جلو تلمبه زدم فرنازم که داشت با ناله هاش دیونم میکرد بعد گفتم داگی بشین اونم سریع قمبل کرد برام عجب کس و کونی جلوم بود سرمو کردم لای لمبرای کونش و هم سوراخ کون و هم کسشو میلیسیدم براش فرناز داشت از شدت لذت غش میکرد هی میگفت اخ نوید جون بکن تو کسم منو بکن کسمو بکن منم کیرمو دادم تو کسش ولی اون کون خوشگل و سفید گردش داشت منو میکشت از حرص کونش داشتم کسشو جر میدادم و محکم تو کسش تلمبه میزدم سیلی میزدم در کونش و فرناز جیغ میزد نمیدونم چقدر شد ولی از بس تلمبه زده بود و تحرک داشتم خیس عرق شده بودم فرنازم بدن سفیدش سرخ رنگ شده بود دوباره برشگردوندم و از روبرو کردم تو کسش و افتاده بودم روش محکم داشتم کسشو میگائیدم که دیگه داشت ابم میومد که با ناله ای همه ابمو ریختم تو کسش و افتادم روش دیگه جون نداشتم فقط کیرمو هی تو کسش فشار میدادم اونم نفس نفس میزد زیرم فکر کنم فرنازم چندبار به ارگاسم رسیده بود ، بعد از چند دقیقه کیرم داشت کوچیک میشد و درش اوردم و افتادم بغل دستش هیچکدوممون جونه بلند شدن نداشتیم فرناز خودشو انداخت تو بغلم و سرشو گذاشت رو سینه ام ، گرفتمش به خودم فشارش دادم گفتم ببخشید اذیت شدی اونم سینه مو بوسید گفت عالی بود نمیدونی چه کیفی کردم از صداش معلوم بود خیلی بی رمق شده بهش گفتم بخواب فرناز جون اونم دیگه انگار بیهوش شده بود منم مثل اون رمقی برام نمونده بود و هردومون باهم خوابیدیم فکر کنم دیگه ظهر شده بود که بیدار شدیم وقتی باهم چشم تو چشم شدیم زدیم زیر خنده ، میدونستیم داریم به چی فکر میکنیم . به سکس باحالی که باهم انجامش داده بودیم . ساعت دو بود که زنم زنگ زد به فرناز اشاره کردم که ساکت باشه اونم رفت تو پذیرائی که من راحت باشم چند دقیقه ای با زنم حرف زدم خداحافظی کردم رفتم پیش فرناز که هنوز لخت بود بغلش کردم ازش تشکر کردم اونم گفت نوید منم واقعا ازت ممنونم پرسیدم چرا؟ اونم گفت بشین تا بهت بگم ، لامصب نمیشد چشم ازش برداشت هر جاشو که میدیدم دیونه اش میشدم ، بعد تقریبا برام تعریف کرد شوهرش کیه و رابطه اش چطوریه و قبل از من یه دوست پسر دیگه داشته که خودشم نمیدونست چرا یهویی غیبش زده و چون وقتی منو دیده با دیدن من یاد اون دوست پسرش افتاده حاضر شده که باهام سکس کنه ، بعد گفت دلم میخاد که من جای اون پسره را براش پرکنم منم بغلش کردم لبهای نازشو بوسیدم گفتم تو اینقدر خوشگل و جذاب و دوست داشتنی هستی که تا اخر عمرم ولت نمیکنم ، همدیگرو سفت بغل کردیم و باهم لب بازی و عشق بازی کردیم که کیرم دوباره شق شد و فرنازم که اتیشش دوباره روشن شده بود تو پذیرایی رو مبل بزرگه کردم تو کسه داغش اونم هی اخ و ناله میکرد هی میگفت جون نوید جونم اخ کسمو بگا وای کسمو بگا منم که از گائیدنش سیر نمیشدم از بس که خوشگل و خوش اندام بود مثل اسب تو کسش تلمبه میزدم دوباره مدل داگی از پشت کردم تو کسش و اون کون فوق زیبا و اون سوراخ کون صورتی خوشگلش جلوی چشام بود دیونم میکرد سوراخ کونش خیلی خوشگل بود . من با زنم از کون هم سکس کردم ولی سوراخ کون فرناز اعتراف میکنم از کون زنم خوشگلتره . داشتم تو کسش تلمبه میزدم انگشت شصتم تف مالی کردم و یه بند انگشتمو فرو کردم تو کونش اونم دردش گرفت و یه اخ گفت ، گفتم جون فرنازم کونت روانیم کرده کم کم همه انگشتمو فرو کردم تو کونش اونم چه اه و ناله های میزد هی میگفت بزن بزن تندتر تندتر اخ کسم وای میخامت عشقم میمیرم برات وای جان اخ کسم بگا بگا جون جون منم داشتم خود کشی میکردم سوراخ کونش انگار قبلا گائیده شده بود ولی بازم تنگ و سفت بود گفتم فرناز جون کونتو میخام عشقم گفت بکن عشقم من در اختیارتم ولی اگر کون دوست داری یه سوپرایز عالی برات دارم تعجب کردم از حرفش دیگه فقط با انگشتم داشتم سوراخ کونشو میکردم و کسشو میگائیدم که داشت ابم میومد که ازش پرسیدم کجا بریزم که اونم با همه شهوتش گفت داغم کن عشقم اتیشم بزن اخ که عاشقتم نوید جونم منم تند تند تو کسش میزدم که ابم فواره زد تو کسش و افتادم روش اونم خوابید زیرم و کیرم تو کسش بود دومین سکسمون هم بسیار بسیار دلچسب و پر از هوس و شهوت انجام گرفت دیگه احساسم به فرناز مثل این بود که سالهاست که باهم زن و شوهریم و اصلا برام غریبه نبود . بعد از اینکه کیرم از کسش دراوردم یه مقدار منی هم از کسش ریخت رو فرش با دستمال کاغذی پاکش کردم فرناز رفت دستشوئی تا خودشو پاک کنه و برگشت کیر منم بد مصب انگار دلش نمیخواست بخوابه نیمه شق مونده بود فرناز گفت وای نوید جون کیرت نمیخاد بخوابه انگار هنوز دلش میخاد؟ گرفتمش نشوندمش رو پام کیرمم لای رونهاش بود حسابی بوسیدمش گفتم فرناز تو یه فرشته ای بخدا من با زنم خیلی سکس کردم با دو سه تا زنه دیگه هم سکس داشتم ولی بخدا یه تار موی تو به همه اونا میارزه تو منو دیونه خودت کردی من بخوامم نمیتونم ازت جدا بشم فرنازم دستاشو دور گردنم حلقه کرده بود گفت منم عاشقتم بخدا ببخشید که تورو با اون دوست پسر قبلیم مقایسه کردم ازت معذرت میخام نباید در مورد اون بهت میگفتم حتما ناراحتت کردم گفتم عیبی نداره عزیزم الان مهم اینه که مادوتا عاشق هم هستیم ، یکمی با هم لب بازی کردیم منم پستونهای قشنگشو براش نوازش میکردم بعد فرناز ازم پرسید چرا پس از کون نکردی انگاری خیلی هوس کرده بودی ؟ گفتم اره بخدا ولی نمیدونم چم بود که نکردم فرناز گفت نمیخواهی بدونی سوپرایزم چی بود؟ گفتم اخه مگه قشنگتر از کون تو هم وجود داره عزیزم؟ فرناز خندید و گفت مرسی که منو اینقدر زیبا و خواستنی میبینی و ازم تعریف میکنی ولی اره یکی هست که کونش از کون منم خوشگلتره گفتم نه منکه فکر نمیکنم تو زیباترین و خوش اندامترین زن دنیا هستی اونم گفت اینقدر زبون نریز برام بسه منکه دیگه پاگیرت شدم نمیخاد هی زبون بریزی من همون اول که دیدمت پاگیرت شدم ، گفتم بخدا زبون نمیریزم واقعا به چشم من تو زیباترین زن دنیا هستی . بعد فرناز گفت خب میخام سوپرایزمو بهت بگم گفتم بگو فرناز گفت یادته بهت گفتم خونه دوستم بودم گفتم اره فرناز گفت اون سوپرایزه منه به تو گفتم چی میگی فرناز!! بعد گفت بزار گوشیمو بیارم تا باور کنی رفت از کیفش گوشیشو اورد و از گالری عکساش عکسهای لخت دوستشو نشونم داد گفت نظرت چیه نوید جون ؟ دوستش زنه تقریبا هیکلی و پر بود از فرناز یکمی درشت تر بود کونشم بزرگ و گرد و واقعا بینظیر بود انگار فرناز و دوستش باهم لز میکردن از همدیگه عکس گرفته بودن گفتم فرناز جون دوستت زنه خوشگلیه ولی من عاشق و دیونه تو شدم دلم نمیخاد فکر کنی من هر زنی که ببینم باهاش میخوابم بخدا من میخام فقط مال هم باشیم فرناز گفت عشقم منو سارا همیشه باهمیم من اصلا ازت ناراحت نمیشم که با سارا هم سکس کنی من دوستت دارم و ازت میخام به خاطر من با سارا هم باشی گفتم بخدا گیجم کردی فرناز میترسم بخوابم و بیدار بشم ببینم همه چیز فقط یه خواب و رویا بوده بعد فرناز خودشو انداخت تو بغلم و خوابید روی من گفت فدات بشم خواب نمیبینی من واقعیم تو واقعیی . بعد فرناز گفت میخام به سارا زنگ بزنم بیاد پیشمون گفتم نه ولی فرناز بهش زنگ زد و با یه شور و هیجانی داشت از من برای سارا تعریف میکرد بعد گفت برات لوکیشن میدم بیا که دلم برات تنگ شده ، به فرناز گفتم دیونه چکار کردی چرا گفتی بیاد ما دوبار سکس کردیم منکه دیگه جون ندارم اونم کیرمو گرفت تو دستش گفت تو جون نداری ولی این نوید کوچولو هنوز جون داره ، واقعا فرناز برام مثل یه فرشته بود حدودا نیم ساعت بعد زنگ خونه به صدا دراومد فرناز گفت خودش رفت در را براش باز کرد منکه لخت بودم میخواستم برم یه چیزی بپوشم که فرناز نزاشت داشتم از خجالت اب میشدم درسته که قرارمون برای سکس بود ولی دوست نداشتم از همون بدو ورودش و اولین دیدارمون منو لخت مادر زاد ببینه فرناز در واحدو براش باز کرد اومد داخل وای لامصب اینم دست کمی از فرناز نداشت اول که با فرناز روبوسی کرد و وقتی چشمش به من افتاد گفت وای فرناز این احسانه اره بگو که خودشه؟ فرناز خندید گفت نه سارا جون این نوید جونه ماست سارا که معلوم بود از دیدنم مات مونده به فرناز گفت دروغ میگی این احسانه فرناز گفت بیا سارا جون اینقدرم احسان احسان نکن دیگه احسان وجود نداره گوره باباش من بهش سلام کردم اونم اومد تو بغلم گرفتمش بغلش کردم فرناز گفت سارا جون تورو خدا دیگه اصلا اسم اونو نیار هم من هم نوید جون ناراحت میشیم سارا هم بهم لب میداد فرناز داشت سارا را لختش میکرد لباسهای خودشم پخش زمین بود چون با فرناز هم همون دم در لخت شده بودیم دیگه سارا هم مثل فرناز انگار داغ سکسی بود که جفتشون نشستن جلوی کیرم و باهم ساک میزدن بدن سارا هم زیبا بود سفید برفی و تپلی تر از فرناز کونشم که فوق العاده بود بزرگتر از مال فرناز و حتی بزرگتر از کون زنم بود از اون کونهائیکه هر مردی دلش میخاد نسیبش بشه دیگه سه تائی تو سکس خودکشی کردیم برای هم .سارا از کس و کون حسابی بهم حال داد و شب هم پیش من و فرناز خوابید ، سارا هم متاهل هست و مثل فرناز با معشوقه حال میکنه . الان چند هفته شده که دنیا روی خوش بهم نشون داده نمیدونم کی داستانم تو سایت قرار میگیره این ماجرا همین تازگی اتفاق افتاده و هر سه هم کاملا سالم هستیم البته فرناز و سارا به ندرت میان بیرون منم خیلی مراقبم. امیدوارم از خوندن ماجرای من و دوستای داغ و جدیدم شما هم لذت برده باشید ، میدونم الان یه عده میان و هر چی دوست دارن نظر میدن باشه اشکالی نداره ولی فقط اینو میخام بگم که تو این دنیا هر چیزی امکان وقوعش هست حالا اگر بجای من برای شما چنین ماجرای شیرینی اتفاق میافتاد من باید بهتون توهین میکردم؟ پس اگر شخصیتتون براتون اهمیت داره به شخصیت دیگران هم احترام بزارید . از همه دوستان سایت ممنونم.

نوشته: نوید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها