داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سكس با پسر عموي خوشتيپم

من آنا هستم و ٢٠ سالمه…يه پسر عمو دارم ب اسم سپهر ك حدودا ٢٥-٦ سالشه و خيلي خوشتيپ و خوش هيكله…مامان سپهر ٨ سال پيش از عموم جدا شد و رفت شهرستان و سپهرم با خودش برد…اون موقه ها سپهر خيلي با من ور ميرفت و خيلي وقتا ميومد سينه هامو ميماليد و ميگفت چقد بزرگ شده…چون من تازه سينه در اورده بودم و سپهرم يه پسر ١٦ ساله تخس بود…بعد ك مادرش از عموم جدا شد و سپهرو با خودش برد من دگ از سپهر خبر نداشتم
گاهي ميومد و ميرفت پيش باباش ولي من زياد نميديمش…تا اين ك شنيدم رفته سربازي و ميخاد بد از پايان خدمتش بره خارج…ي شب عموم زنگ زد و مارو دعوت كرد شام خونشون و گفت سپهر امده خونه و ميخام همه دور هم جمع باشيم…واي وقتي رفتيم سپهرو ديدم باورم نميشد همون سپهر چن سال پيشه…هيكلش سكسيو خيلي قشنگ بود…امد جلو و باهام دست داد و سلام عليك و گفت چقد بزرگ شدي و اين حرفا…تا آخر شب كلي با هم حرف زديمو منم همش تو ذهنم فك ميكردم سپهر با اون هيكلش بغلم خوابيده و داره ميماله بدنمو…آخر شب شمارمو گرفت و امديم خونمون…داشتم ميخابيدم ديدم يكي تلگرام پي ام داده باز كردم عكس
پروفايلشو ك ديدم حالم بيشتر خراب شد…لعنتي خيلي هيكل خوش فرمي داشت…سپهر بود و تا صب باهم حرف زديم و از قديم گفتيم ك چقدر باهم بازي ميكرديم…خلاصه اون شب تا صب فكر كردم و تو ذهنم همش خودمو با سپهر تصور ميكردم و ي تصميمي گرفتم…مامان و بابام صبح زود از خونه ميرفتن و تا ٥-٦ بدازظهر خونه نميومدن جفتشون شاغل بودن و منم تك فرزند…پي ام دادم ب سپهر و گفتم تا مرخصي هستي و نرفتي ناهار بيا خونمون زنگ بزنم پيتزا بيارن بخوريم باهم عكساي قديميمونم از چمدون بيارم ببينيم اونم از خدا خاسته گفت باشه…منم رفتم حموم و حسابي خودمو تميز كاري كردم بدن سفيدمو برق انداختم…
تا از حموم امدم ديدم زنگ خونمونو زدن و منم ي حوله فقط دورم بود از روي صفحه ايفون تصويري نگا كردم ديدم سپهره…ذوق زده درو زدم و دوييدم تو اتاقم و حولمو از دورم انداختم و ب پشت روي تختم دراز كشيدم و كون سفيدمو دادم تو هوا…واسم مهم نبود چي ميشه فقط دلم ميخاست سپهر مثل قديم ك سينه هامو ميماليد الانم بياد فقط بمالم…صداي سپهرو شنيدم ك امد داخل و در بست و صدام كرد…با تمام نازي ك توي صدام بود گفتم بيا تو اتاقم يكم بعد در اتاقمو باز كرد و امد داخل اول يكم با تعجب نگام كرد ر بعد ميخ شد رو كونم…سلامي ك ميخاست بگه تو دهنش خشك شد…لبامو قنچه كردمو گفتم سلام ب ياد قديم مياي يكم كونمو بمالي درد دارم…خنديد و گف پدر سوخته من ك ممه هاتو ميماليدم ن كونتو چشامو خمار كردمو گفتم جفتشو بمال
تي شرتشو از تنش در اوردو گف جون چطوره بخورمش؟ خنديدم ك خودش امدو روي پاهام نشست و شروع كرد كونمو ماليدن يكم ك ماليد گف آنا روغن زيتون ندارين؟
گفتم چرا تو آشپز خونه اس…دوييد و رفت حدود ٥ ديقه ك همش از من ميپرسيد كجاست و كدوم كابينت بلاخره پيداش كردو امد دوباره روم نشست و روغن زيتون ريخت رو كونم و باز شرو كرد ماليدن از رو خونم امد رو كمرمو از بغل كمرم بغل سينه هامو ماليد و برمگردوند و شروع كرد با ولع خوردن سينه هام و ي دستشو برد پايين و شروع كرد كسمو ماليدن…داشتم ديوونه ميشدم خيلي حس خوبي بود پاشد و همينجوري ك شلوارشو در ميورد گف پرده داري؟ گفتم آره تا حالا ندادم گف پ چرا اينجوري منو اوردي خونتون نميگي بكنمت؟ گفتم بكن دوس دارم از هيكلت خوشم مياد گف جون منم از كس و كونت خوشم مياد ميخام جفتشو پا
ره كنم بهش خنديدم ك شورتشو كشيد پايين و واي رواني شدم…كيرش كلفت و گنده بود دلم ميخاس همون لحظه بپرم بكنمش بكنم تو كسم
و همين كارم كردم
نميدونم چرا دست خودم نبود كارام بي اراده بود پريدم جلوشو شرو كردم كيرشو خوردن
انق خوردم ك صداش در امد و انداختم رو تخت و گف كونتو بده بالا سرشو برد پايين و مك ميزد كس و كونمو ي جوري ميخورد ك داشتم ديوونه ميشدم از جنون…آه و نالم بلند شده بود و سپهرم ميخورد و هر چن لحظه سينه هامو فشار ميداد و سرشو از لاي پام ميورد بيرون ميگف جون ناله كن ديوونم كن…يكم ك با دستش با كسم ور رفت يواش سر كيرشو ماليد روشو يواش يواش كرد تو كسم اولش ميسوخت و داشتم اتيش ميگرفتم سوزشش زياد بود دو سه بار كرد تو در اورد ك سر كيرش خوني شده بود امد جلو ازم ي لب گرفت و از روي ميز دسمالي كاغذي برداشت خون روي كيرشو پاك كرد و با دسمال رو كس منم كشيد و دوباره كيرشو كرد تو
كسم اين دفه محكم تلمبه ميزد و سينه هامو چنگ ميزد…آهو نالمون تو هم گم شده بود ك يدفه كيرشو از كسم در اورد آبشو ريخت رو شكمم…
خيلي خوب و واقا لذت داشت…سپهر قيافه خوشگلي نداشت ولي هيكلش خيلي سكسي بود و سكس باهاش شده بود يكي از ارزوهام ك تبديل ب واقيت شد…
اين داستان ك تعريف كردم واس حدود ٣ ماه پيشه بعد از اون هردفعه ك سپهر از سربازي مياد مرخصي مياد خونه باباشو ي تايمي ام مياد خونه ما من بهش ميدم
الانم ك ابن داستانو نوشتم كسم خسابي خيس شده و دلم ميخاد كير سپهر بره توش…حتي از تغريف كردنشم حشري ميشم لعنتي

نوشته: Anaa

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها