داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

اولين و آخرين سكس هستي

بذاريد قبل خوندن چندتا چيز رو بگم.
1.تاحالا داستان ننوشتم.
2.سعي كنيد فحش و دري وري نظر نديد.
3.اين زندگي به درد ارضا شدنتون نميخوره(زياد سكسي نيس)
بريم سر وقت زندگي.
دوستيمون از اونجايي شكل گرفت كه من اول دبيرستان بودم و زهرا صميمي ترين دوستم با يه پسري به اسم اميرعلي دوست شده بود و چون خودش گوشي نداشت با خط من بهش زنگ ميزد.بعد يه مدت جدا شدن و يه قضيه هايي پيش اومد كه امير علي بهم پيشنهاد دوستي داد(بخاطر طولاني شدن تعريف نميكنم.) و منم قبول كردم(با اجازه دوستم)چون امير خيلي جذاب بود. روزا ميگذشت و من به امير خيلي وابسته ميشدم.بعد از تموم شدن دوم دبيرستان امير بهم پيشنهاد سكس داد كه اگه دوسم داري قبول كن منم دوسش داشتم ولي حاضر به سكس نبودم.بخاطر همين ازم جدا شد.
مهر سال 91 باهم دوست شديم.روزامون خيلي بهتر از قبل بود ولي همه ي قرارامون به خونه محدود شده بود. و امير به من قول ازدواج داده بود.ولي مامانش زياد از من خوشش نميومد.اونقدري دوسش داشتم كه وقتي بغلم ميكردم و ازم لب ميگرفت دلم ميخواست زمان وايسته. —دومين ماه بهار بود و پانزدهمين روز ارديبهشت سال 92.اون زمان بهترين روزاي رفاقت من و امير علي بود.چون بعد از حدود يك سال دوباره باهم دوست شده بوديم و اين باعث شده بود بيشتر عاشق هم بشيم. من كه واقعا دوسش داشتم.حتي بيشتر از قبل.

اون روز صبح امير زنگ زد گفت مامانم نيست بيا خونمون منم بخاطر اين كه ناراحت نشه گفتم باشه. بهترين لباسام رو پوشيدم و رفتم خونشون.يادم نيس چقدر تو بغلش بودم جفتمون خوابمون برده بود. (به قول خودش من مث ديازپام بودم براش)ساعت 11 بود كه گفت گشنمه باهم يه املت درست كرديم و امير هم كه اهل مشروب بود چندتا پيك عرق خورد. كنارهم دراز كشيده بوديم من چشماشُ نگا ميكردم و اون لبامُ.فهميدم چي ميخواد.واسه همين چشامُ بستم و لبم رو گذاشتم رو لبش و شروع كرديم به خوردن لباي هم،هرچي ميگذشت لبامون رو بيشتر فشار ميداديم. دست من تو موهاش بود و دستاي امير گودي كمرم رو لمس ميكرد.زبونمُ كرده بودم تو دهنشُ اون باهمه انرژيش برام ميك ميزد.چشماش از مستي قرمز شده بود. منم از حال رفته بودم و چشام خمار بود.منو خوابوند رو زمين و خودش اومد رويِ من،خيلي سنگين بود ولي وزنشُ روي من ننداخته بود.كم كم شروع كرد به خوردن لاله ي گوشم و من داشتم از شهوت ميمردم و شونه هاش رو با دستام گرفته بودم.گردنم رو كه انقد خورد تا قرمز شد. اون لحظه ارادم دست خودم نبود و اون هركار دلش ميخواست ميكرد…منم نه نميگفتم.تاپ و سوتينمُ در آورد . امير:جووووووووون عشقم چه سينه هايي داري تو.يه سينمُ گرفته بود تو مشتش و اون يكي رو با ولع تمام ميخورد و هرچندثانيه نوكش رو گاز ميگرفت. آه و ناله من توو تاريكي اتاق و بين عطر تن امير…توو اتق پخش شده بود.و امير كه ميديد آه ميشم بيشتر لذت ميبرد.اومد كنارمُ به پهلو كنارهم خوابيديم.توو چشاي هم نگا ميكرديم كه بي هوا دستش رو برد طرف دكمه هاي شلوارم اونقدر مقاومت كردم كه يكي از دكمه هام كنده شد. امير همونجوري كه دستش رو شلوارم بود درگوشم زمزمه ميكرد هيچ كس نميتونه مارو از هم بگيره…و يه عالمه حرف عاشقانه تو اين حالت من فقط چشمم به نوري بود كه از زير در اتاق معلوم مشد و غرق حرفاي امير بودم. دستم رو از رو دستش برداشتم و گذاشتم شلوارمُ دربياره…اما با اين شرط كه با جلو كاري نداشته باشه. دستش رو آروم برد زير شرتم و شروع كرد به ماليدن كسم كه من يه اه بلندكشيدم و اونم كه منتظرهمين بود لبش رو گذاشت رولبم و منم لبش روميخوردم و اون فقط كسم رو ميماليد.واي خيلي حال ميداد. اوج شهوت بودم كه پايين پام دراز كشيد و پاهام رو گذاشت رو شونه هاش و لبه هاي كسمُ باز كرد و چوچولم رو با زبون بازي ميداد من ديگه هيچ جوني توو بدنم نمونده بود.زبونش رو ميكرد توو سوراخ كسم و من فقط داد ميزدم و پتو رو توو مشتم گرفته بودم.تا اينكه ديگه گفتم بسه امير.اونم معطل نكرد دراز كشيد تا من شروع كنم كسم داشت ميسوخت ولي من فقط دنبال حال كردن بودم.رفتم روش خوابيدم و دوباره لب گرفتيم.چيزي تنش نبود و من راحت دست ميكشيدم رو سينش و با زبونم نوك سينش رو ليس ميزدم. با دست ديگم هم كيرش كه سفت شده بود رو ميماليدم. امير گفت 69 شو كه منم كست رو بخورم،ازين حالت بدم ميومد ولي قبول كردم.واي چه كيري داشت.اندازش معمولي بود ولي كلفتيش حرف نداشت. توو يه حركت همه ي كيرش رو مث قحطي زده ها گذاشتم توو دهنم وبراش ساك ميزدم.با دستم هم تخماش رو ميماليدم اون فقط داد ميزد و بيخيال خوردن كسم شده بود. من وزنم 50 بود و قدم 160.(الان وزنم كمتر شده)كونم هم بزرگ بود.به گفته دوستام هيكلم خيلي سكسيه. حالت سگي شدم.و امير يه عالمه كرم زد سوراخ كونم و كيرش رو فشار داد.انصافا خيلي دردم گرفت كه گفتم امير بكش بيرون ولي با تمام وجودش كمرمُ نگه داشته بود و تلمبه ميزد و اشكاي منم ميريخت رو بالشت.خودم كشيدمش بيرون و افتادم رو زمين.روم دراز كشيد و كير راست شدش رفت لاي پام.منم كه ترسو گفتم:خره پاشو از رو من.امير:نترس كاري نميكنم،فقط لاپايي.تازه پردتم چيزي بشه كه اتفاقي نميفته ما ميخوايم باهم ازدواج كنيم.باهمون حرفاش خرم كرد كه بذاره لاي پام.يه خورده لاايي زد و منم چشام رو بسته بودم كه گفت يكم پاتو باز كن.پامُ كه باز كردم كيرشُ صاف كرد توو كسم.هيچ دردي حس نكردم فقط وقتي اون همه خون رو ديدم خشكم زد كه امير چرا اينكارُ باهام كرده. اونم خيلي راحت كنارم دراز كشيد انگار از كارش راضي بود.توو دوستيمون من خيلي مشتاق به ازدواج باهاش بودم. ولي اون لحظه فقط يه جمله بهم گفت:من هيچ وقت نميگيرمت. اون خوابيد، من موندم و زانوهاي بغل كرده. حالا خيلي وقته كه رفته… 15 ارديبهشت 92 اولين روز تلخ زن شدنم تسليت. 15 ارديبهشت اولين و آخرين سكسم تا الانه. بعد از اون ديگه من هيچ ميلي به سكس نداشتم و ندارم. اينارو ننوشتم كه يه عده بخوان باهاش ارضا بشن نوشتم كه به دخترا بگم:هرچقدم كه طرفت رو دوس داري هيچ وقت باهاش سكس نكن.آخرش بهت ميگه دختري كه الان بامن خوابيد فردا با يكي ديگه ميخوابه. پسراهم بدونن دختري كه حاظر ميشه باهات سكس كنه واقعا عاشقته…بفهم احمق انگ هرزگي بهش نزن.هيچ وقت قول ازدواج بهش نده. به سلامتي پسري كه به دوست دخترش دست نزد گفت:شايد مال هم نشديم.نميخوام دستخورده باشي.

نوشته: hasti net كاربر انجمن کیر تو کس

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها