داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سارا و اصغر

موقع هم سلام من سارا اول از اینکه اسم خودم مستعاره ولی بقه اسما واقعی هستن.من الان 25 سالمه تقریبا چهارده یاپانزده سالم بود که یه همسایه جدید برامون امده بود که چندتا پسر داشتن که یکیشون چندباری منو دیده بود اسمش اصغر بود که ازمن دوسالی بزرگ بود…یه روزازاولین روزای دیماه بود که امتحانها شروع شده بود که من عادت داشتم بالاپشت بوم درس میخوندم درضمن دیواربه دیوار هم دیگه بودیم که دیدم یه تیکه کاغظ به سمتم پرتاب شد اره اصغر بودبازش کردم توش حرفای عاشقانه زده بود خلاصه ازاین جورحرفا زده بود چرا دروغ بگم دل تودلم نبود الانم مرور خاطره میکنم دلم یه جوری میشه …بعد دیدم از انور دیوارمنو نگاه میکرد زود کتابامو جمع کردم امدم پایین چند روزی گزشت دوباره بیرون موقع مدرسه رفتن منودیدحسابی بهم گیرداده بود خلاصه چندماهی شد درضمن اولین عشقم بود خیلی قیافه معمولی داشت قدش بلند بود هیکل لاغری داشت ولی من خیلی سرتر از اون بودم بالاخره کارخودشو کرد بهش جواب مپبت دادم اون موقع ما تلفن ثابت نداشتیم چه برسه به موبایل به همدیگه نامه میدادیم الان یادش میافتم خیلی برام خنده دار میاد چون سنمون کم بود خیلی بیرون نمیرفتیم یکسالی همینطور به همدیگه نامه میدادیم …بعدازاین مدت که گزشت بهم گفت بریم بیرون گفتم کجابریم یه جایی میریم دیگه ماشین داداششو گرفته بود وای خدا دل تودلم نبود که بالاخره نزدیک هم بودیم انموقع هم تنهایی جایی نرفته بودم نیم ساعتی توخیابونا میچرخیدیم گفت سارا یه چیزی بگم قبول میکنی گفتم بگو یکم منومن کرد گفت بریم خونه داداشم همین نزدیکیاست نیستن رفتن مسافرت تهران خونه مادر زنش اولش قبول نمیکردم خلاصه مخموزد رفتیم خیلی ترسیده بودم نکنه کاری بکنه .رسیدیم رفت سریخچال هرچی میوه بود اورد برام پوست کند یکم خوردیم رفت سمت تلوزیون رو روشن کرد یه اهنگی گزاشت امد سمتم یدفعه محکم بغلم کرد من خشکم زده بود بدش لبام گزاشت رو لباش وای چه مزه خوبی داشت نفسم بند امده بود تابستونم بود خیلی گرم بود واقعا گرم بود گفت من میرم یه دوش بگیرم تامن میام چایی دم کن بسات قلیونم امادس فقط زغال اتیش کن تابرگردم منم اون کارارو کردم بعد10دقیقه امد فقط شورت تنش بود امد تاانموقع هم قلیون نکشیده بودم بهم گفت مانتوتو دربیار راحت باش گفتم نه همطوری خوبه گفت زغال میافته میسوزه ها گفت حداقل دکمه هاشوباز کن گفتم باشه بازمیکنم اخه زیرمانتو یه تاپ پوشیده بودم که نصف سینه هام زده بود بیرون یدفعه چشماش افتاد به اونا گفت اینا به این خوشگلی چرا زیر مانتو بمونه خلاصه بزور از تنم دراورد بغلم کرد بوسم کرد دوست دارمو از این حرفا زد شروع کرد به قلیون کشیدن به منم یاد داد کشیدنشو اولش خیلی برام سخت بود کم کم یاد گرفتم البته خودش بیشتر میکشید وسطای کشیدنمون بود گفتم جمع جور کن بریم اصغر گفت زودحالا برو از اتاق خواب بالش بیار راحتر بکشیم تامن رفتم پشت سر من امد دربست بغلم کرد با اصرار و التماس لباسامو در اورد خوابوندم روی تخت گفتم نه اصغر این کارو نکن گفت نترس چیزی نمیشه شروع کرد لبامو خرد منم دوست داشتم ولی خیلی میترسیدم به گریه زاری افتاده بودم ولی اصغر ول کن نبود دیگه صدام درنمیومد بازبونش سینم میخورد یه دستشم گزاشته بود روی کوسم باهاش ور میرفت کم کم حالم یه جوری میشد که تااون موقع تجروبشو نداشتم بعد از اون شروع کرد خوردن کوسم خیلی حال میداد به اه ناله افتاده بودم خیلی قشنگ میخورد دوست داشتم به منم سارا یکمم تو کیر منم بخور یکم براش سر کلاهکیه نازشو خوردم بعدش یه کوچلو گزاشت سرشو توکوسم خیلی حال میداد زود کشیدمش بیرون گزاشت لای سینه هام ابشو ریخت روی سینه هام پیش هم یه ربعی دراز کشدیم و لبسامونو پوشیدیم برگشتم… الانم من یه دوسالی هست ازدواج کردم اونم یسال بعدمن ازدواج کرده کاملا عین واقعیت بود اگه دوست داشتید ادامشو میزارم براتون مرسی که خوندید…

نوشته: سارا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها