داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خاطرات با خانم دکتر دندانپزشک

با سلام خدمت تک تک دوستان عزیز
اول باید بگم من داستان نویس نیستم و خاطره ای که تعریف میکنم واقعیه که برا خود من اتفاق افتاد
اول خودمو معرفی کنم من محمد هستم۳۶ساله، اهل تبریز،قدم ۱۹۰ و اندام نسبتا خوبی دارم و بخاطره شغلم که به دلایلی نمیتونم بگم بدنم حالت ورزیده داره،التمم بد نیست حدود ۱۷الی۱۸سانت هستش و همه میگن از بابت قیافه نسبتا جذابم و قیافیه مردانه دارم
بگذریم
من اومدم مرخصی شهر خودمون تبریز و چون به دندانپزشکهای سازمانی نمیشه اعتماد کرد به کارشون گفتم برم به دندون پزشک که یه چکابی بکنه دندونامو که یقین داشته باشم که مشکلی ندارن چون تو کار ما حساسه
ادرس یه دکتر خوب رو از اشناهامون خواستم که آدرس یه خانم دکتری دادش که گفت کارش حرف نداره،ادرس و شمارشو گرفتم و رفتم مطبش و یه منشی توپی داشت که از بابت قیافه مالی نبودش اما از بابت کوص و کون مالی بود برا خودش،ازش وقت گرفتم و دو روز بعد بعد از ظهر بود که تروتمیز کردم و رفتم مطب،شلوغ بودش و حدود نیم ساعتی نشستم و کون منشی رو تو فکر و عالم خودم انواع پوزیشنها گاییدم که دیدم گفت آقای فلانی بفرمایید
رفتم که دخل اتاق معاینه دکتر رو که دیدم کون منشی که سهله اسم خودمم یادم رفت و یکم به حالت خیره که بهش نگاه کردم یه لبخند بسیار زیبایی زد و گفت بفرمایید بشینین در خدمتم
یه خانم بسیار زیبا،با چشم و ابروی مشکی و زیبا،قد بلند و کشیده،اندام بسیار زیبا و سکسی و خدا وکیلیم خیلی خوش برخورد و مودب
نشستم و گفت مشکلتون چیه گفتم مشکل خاصی ندارم فقط اومدم یه چکابی بشه که مشکلی نداشته باشم
شروع کرد به معاینه و ازم پرسید دندونای کاملا سالم و خوبی دارین،معلومه مراقبت خوبی کردین
گفتم بخاطره شغلم از ایتمهای مهمه که سالم باشن و شغلمو پرسید و بهش که گفتم گفت من خیلی به کارتون علاقه مندم و همیشه میخواستم درموردش بیشتر بدونم،منم از خدا خواسته گفتم درخدمتم هر سوالی داشتین و یکم تعارف خورد کردیم و گفتش مشکلی ندارین و بالاخره با کلی دستمال کشی بهش اومدم بیرون و باخودم گفتم عجب چیزیه ولی اسکول این الان بهترین شوهرو داره و زندگیشم که بروقف مراده توی اوسکول رو اصلا به حساب نمیاره،همینجوری با خودم تا شب مشغول بودم و همش میومد تو فکرم،دوروز رد شد و یادم رفت و برا کار اداری باید میرفتم همدان(کبودراهنگ)،اونجا بودم که دیدم یه شماره ناشناس زنگ زدش،جواب دادم دیدم یه خانمه و بعده سلام و احوال پرسی و گفتم شما تا گفت من دکتر فلانی هستم کوپ کردم و باورم نمیشد،تو دلم گفتم این چیکار داره که زنگ زده،بعده کلی تعارف خورد کردن ‌گفتش امکانش هست عصربیام ازنزدیک یجایی قرار بزاریم که ببینمتون،گفتم در چه مورد،گفتش قرار بود سوالامو جواب بدین،گفتم‌من تبریز نیستم و انشالله اومدم تماس میگیرم،با بکم عذرخواهی خدافظی کرد و قطع کرد،چند دقیقه بعد دیدم پیام اومد نگاه کردم شماره اون بودش باز کردم دیدم نوشته واقعا تبریز نیستی یا نخواستی بیای،فورا پیام دادم که نه مگه میشه خانم خوشگلی مثل شما رو نخوام ببینم،خلاصه اومدم تبریز و سمت محله ما یه پارک هستش بنام پارک پلیس اونجا قرار گذاشتیم که بیادش،من تبریز ماشین ندلشتم با۲۰۶دوستم رفتم و دیدم ایشون باپژو 407سفیدی اومدش،وای چه تیپی زده بودش ارایش نسبتا غلیظ و بسیار شیک پوش و مانتو کوتاه و چسبان که اولین جایی که نگاه کردم کونش بود که کوچیک و برجسته بودش، نشستم ماشین اون باهام دست دادش و شروع کرد حرف زدن،نیم ساعتی باهام حرف زد که من گفتم اگه اجازه بدین مرخص میشم،قیافش رفت توهم اما بدلایلی مجبور بودم که زیاد اونجا نباشم،برگشتم پیام داد که انقدر من بد بودم که تحملم نکردی،شرایط رو بهش توضیح دادم و خلاصه گقتم تلگرام پیام بده،اونشب تا دیروقت باهام‌چت کردش و بین چت هرازگاهی متلکی پرت میکردم بجز استیکر خنده چیزی نمیگفت،فردا صبحش زنگ زد که میشه ببینمت،گفتم اگه میشه بیرون نباشه من راحت نیستم،خندید و گفتش هر کجا که تو بگی،گفتم خونه ما کسی نیست اگه راحتی بیا اینجا،گفتش به یه شرط میام که شیطنت نکنی و خندید،گفتم نه بابا با اینکه تو خوردنی هستی ولی سعی میکنم شیطنت نکنم که برگشت گفت باشه تو فکرشو نکن من میدونم کجاتو بخورم که هم تو خوش خوشانت بشه هم من،منم خودمو زدم به اون راه که متوجه نشدم و بیا از نزدیک بگو،خلاصه ادرس رو دادم و اومدش و زنگ زد من پایینم،باسرعت صوت رفتم جلو در و باز کردم دیدم یه دسته گلم دستشه اومد تو و باهام دست داد و روبوسی کردش و گلهارو داد و از پله رفت بالا،منم پشت سرش به کونش نگاه میکردم و مرور میکردم چیکار کنم،اومدش و مانتوشو در اورد و نشست،بعده چایی و اینا نشستم کنارش دستمو گرفت دستش و شروع کرد حرف زدن منم فقط به لبهاش و گردنش میخ بودم،که یهو دیدم لباشو اورد گذاشت رو لبام،خدای من کل بدنم لرزسد مثل این بود بار اولی بود که زنی لبای منو میبوسید،انقدر قشنگ و خوش عطر بودش که ادم نمیتونست ازش کنده بشه،لباشو که خوردم اروم شروع کردم به بوسیدن ریز از گرونش که شدیدا به نفس زدن افتاد و اروم دستمو گذاشتم رو سینهاش دیدم یه اخ عمیقی کشید و تو دلم گفتم دیگه تمومه،خلاصه بعده کلی خوردن لب و گردن و لاله گوش تیشرتشو دراوردم،سینهاش ۷۵،کاملا برجسته و نوکهاش به سمت بالا بود،ادم رو واقعا دیوانه میکرد و پوستی سفید و بلوری داشت که من اسمشو گذاشته بودم سفید بلوری من
خلاصه بعده خوردن سینهاش تیشرت منو دراورد و شروع به بوسیدن سینه ها و گردن من کرد
دستمو بردم که دکمه شلوارشو باز کنم دیدم دستشو اورد و مانع باز کردن شد و گفت محمد صبر کن عجله نکن در این مورد باید باهات حرف بزنم
ادامه دارد…

نوشته: محمد

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها