داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

اولین سکس با دختر دخترعموم

این داستان کاملا واقعی.وهیچ لزومی نداره ک بخام دروغ بگم.
این ماجرابرمیگرده به سال ۹۲اون موقع من ۲۱سالم بود و سرباز فراری بودم.دختر دخترعموم اسمش سمیه بود و ۳۶سالش بود تازه از شوهرشم جداشده بود.اون زمان من چون سرباز فراری بودم مجبور بودم ک شبا پیش دخترعموم و دخترش بخابم چون هر دوتاشون بیوه بودند.ولی تفاوت سنی زیادی ک داشتیم این بود که کسی شک نمیکرد و خانواده منم ناراحت نمیشدن.
یه شب ک زمستونم بود.من خونه دخترعموم بودم رعدوبرق زد وکل برقای اون اطراف قطع شده بود.ساعت حدود یازده شب بود ک سمیه گفت مامان گوشیتو بیار ک بریم رختخاب رو بیاریم بخابیم.مامانش گفت من گوشیم نورش کم گوشی سعید وببر.گفت خب سعید بیا ک بریم تواتاق رختخاب روبیاریم .
منم رفتم سمیه حدود ۱۶۵قدش و ناموسا شکم نداشت و ی کون خوش فرم سینهای خوشگلیم داره.خیلیم شوخ و سکسی واقعا.
داخل اتاق ک شدیم من چراغ گوشیو واسش گرفته بودم ک ببینه
واقعا میگم ی لحظه تو اون تاریکی ناخاسته بهش چسبیدم کون نرمشو احساس کردم.خودشم البته فهمید ک عمدی نبوده ولی گفت حرومی هواستو جم کن.خلاصه جاهارو ک انداختیم ی اس دادم گفتم سمیه واقعا تصادفی بود.گفت بله متوجه شدم.
اون شب واقعا تا دیروقت اصلا ی حال عجیبی داشتم.حدود ساعت ۱ونیم بود ک داشتم توگوشیم چت میکردم ک سمیه اس داد چرانمیخابی.گفتم دارم چت میکنم.گفتم بادوستم.گفت الان منم میام تلگرام شات بده ببینم.شات ک دادم گفت ازکل صفحه تلگرامت بده.منم واقعا عمدا یه کانال سکسی بود ک اونم واسش
شات گرفتم و فرستادم.چند لحظه بعد دیدم گفت.تو سوپرنگاه میکنی. واقعا ی لحظه پشیمون شدم ولی مجبور بودم گفتم اره گاهی وقتا.گفت فک نمیکردم ک ببینی.گفتم ن میبینم واقعا البته ن زیاد.گفت حالا چیا توش هست.گفتم فیلم و گیف و…گفت باشه.ی رب طول نکشید ک دیدم اس داد.گفت داری نگاه میکنی.منم عمدا گفتم اره.گفت کم ببین عادت میکنی و…
گفتم ن زیادنمیبینم.گفت الان ک میبینی چ حالی داری گفتم خب حشری میشم مث همه.بچها ناموسا اینو جدا میگم خیلی خیلی حشریه.خیلی.گفت منم میشه اون کانالتو ببینم.گفتم اره لینک و بهش دادم و رفت.دیگه خبری نشد تا شب بعد.اخرای شب بود ک تو تلگرام پیم داد کانالت عالی بود گفتم من خودم حذفش کردم دیگه خسته شدم.فقط چندتا گیف های قشنگشو برداشتم.گفت بفرست ببینم کدوماست.گفتم ن نمیشه زشت خلاصه اسرار وردمنم ی گیف کص لیسی خیلی قشنگ و براش فرستادم.دیدم گفت واقعا اینو دوسداری گفتم اره.گفت منم اینو دوس دارم دیدم ی گیف بود ک مرده داشت کون دختررو جرمیداد.گفتم خوبه سلیقتم خوبه دوتام ایموجی خنده فرستادم.بچها شاید باورتون نشه ولی ناموسا یهو ی چیزی گفت ک انگار برق گرفت منو گفت.شقی؟گفتم یکم.دیدم دوباره گیف دادگفت حالا چی گفتم اره کاملا دوتا ایموجی خنده.گفت میشه ببینمش؟گفتم ن اصلا نمیشه و…گفت نترس من ک نمیرم ابرو خودمو ببرم.گفتم باشع همونجا پاشدم رفتم توالت گرفتم و فرستارم من کیرم حدودا ۱۷ثانت و کلفتم نیست معمولیه.دیدم نوشته جوووون گفتم چیشد گفت هیچی خوب بود.چنددیقه هیچی نگفتیم.و دیدم ی گیف دیگه فرستاد گفتم حالت بدشده گفت اره.گفتم کانالو حذف کن ک نبینی.گفت ن عکس اونجاتو دیدم اینجوری شدم.گفتم حالا میگی چیکارکنم.گفت مامانم هست بفهمه ابروم میره.گفتم سکس چت کارتو راه میندازه گفت ن.منم واقعا حشری شده بودم بد.گفتم میخای ب بهونه پتویی چیزی بیا تو اتاق ک ببینیم چی میشه.گفت بصبر برم دسشویی وببینم مامانم پامیشه اگ نشد ک میام دسشویی و اتاق درشون بقل هم بود.حالا من ضربان قلبم رو هزاربود.ک دیدم ازدسشویی اومدبیرون معلوم بود استرس داشت گفت زود تموم شه.بچها من توسکس عاشق لیس زدنم حالا سمیه خم شده بود داخل پذیراییو نگاه میکرد ک مامانش نیاد منم شلوارشو کشیدم پایین کصشو نمیدیم چون تاریک بود زبونمو انداختم وسط پاهاش قشنگ نفس نفسشو حس میکردم کصشو میخوردم کونشو تکون میداد اروم گفت شروکن زوتر تموم بشه.پاشدم تف انداختم و سرکیرمو گذاشتم توش واسش حدود ۵دیقه تلمبه زدم وای چقدر گرم بود توش سینهاشم میمالیدم واقعا عالی بود اون شب حدود ۵دیقه تلمبه زدم و ابمو ریختم وسط پاهاش شلوارشو کشید پایین و رفت خابید.حدود ۱سال همینجوری دزدکی سکس کردیم تااین ک سمیه ازمادرش جداشد و نتونستن کناربیان خونه جداگرفت.منم دیگه باخیال راحت رفتم اونجا توخونش سکس کردم.بدن سبزه کون خوش فرم.کص نازشو ک واسش لیس میزدم تامرزبیهوشی میرفت‌.تواین چندسال فقط یبار ازکون کردم چون دوس نداشت عاشق این بود موقع سکس لباشو اروم گازبگیرم.تا سن ۲۳سالگی من با سمیه سکس داشتم بعدش سمیه ازدواج کرد و منم دیگه نتونستم باهاش سکس کنم.دوستان ناموسا داستان نبود کلش واقعیت بود و خاطره

نوشته: آرشام

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها