داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس با دختر پرستار همسایه

سلام من اسمم حسام هست چون میخوام زیاد اطلاعات شخصیم لو نره از گفتن شهر و محل زندگیمون معذورم اما یه خورده از این ماجرایی که میخوام تعریف کنم دوروغ و کس کلک بازی نیس سر تا پا واقعیته و اصلا از دروغ و داستانای کسشر خوشم نمیاد ما یه خونه داشتیم تو یه محله ای که همه همسایه هاش با هم صمیمی بودن همسایه بغلیمون دوتا دختر داشت که هر دوشون تو بیمارستان کار میکردن یکیشون پرستار بود که خیلی خوشگل و اندامی نسبتا زیبا داشت که اون موقع 27 سالش بود و اون یکی که منشی قسمت آزمایشگاه بود در حد دخترایه معمولی بود 25 سالش خیلی دل آدمو نمی برد یه خورده از خودم بگم مثل بعضی ها نیستم و نمیگم که هیکل آرنولدو داشتم ماهیچه ای این چیزا ولی یه هیکل معمولی با قیافه نسبتا خوبی بودم اینم بگم قدم 176 بود وزنم 54 کیلو تو سن 18 سالگی بودم . سنی که اکثر پسرا تا یه دختر خوشگل میبینن کیرشون باد میکنه میاد بالا منم خیلی تو کف بودم همش تو فکر دختر پرستار همسایه بودم هر شب با کیرم ور میرفتم یه روز مامانش اومد در خونمون گفت کار به مامانم داره منم گفتم واسه خرید رفته مغاطه سرکوچه کلید خونشونو داد به من گفت که منو شوهرم داریم میریم شهرستان دخترام صبح ها تا بعد از ظهر نیستن هر از گاهی یه سر به خونمون بزنید که دزد به خونمون نزنه منم که انگار دنیا رو بهم داده بودن داشتم از خوشحالی بال در میاوردم یه چشمی به خانم همسایه گفتمو کلیدو گرفتم همسایمون هر وقت میرفت شهرستان تا یه هفته ای نمیومد منم میرفتم خونشون با سوتین دخترا ور میرفتم فیلم سوپر میزاشتم یه جق مرتب میزدم آبمو میریختم رو شرت دخترا و بعدش میشتم و خشکشون میکردم شرتا رو میزاشتم سر جاش میومدم خونه و به مادرم میگفتم سر زدم اومدم بعد از ظهر که میشد به خودم میرسیدم تا خانم پرستار که میاد کلید بگیره ازم خوشش بیاد ولی دوباری که اومد کلید گرفت محل سگم بهم نزاشت حتی بار دوم موقع کلید دادن دستمو زدم به دستش بعدش یه جوری بهم اخم کرد که گفتم الانه که بزنه تو گوشم خواهرش خودش کلید داشت و همیشه دیرتر میومد روز سوم یه فیلم سوپر توپ گیرم اومد رفتم خونشون که یه جق اساسی بزنم غافل از اینکه خانوم پرستار اون روز مهمونی جایی دعوت داشتن باید زودتر میومده خونه و چون ظهر بوده به خاطر اینکه مزاحم ما نشه از خواهرش کلید گرفته زودتر بیاد خونه منم که بی خبر از همه چی ظهر که شد فیلممو برداشتم رفتم یه دلی از جق در بیارم رفتم فیلمو گذاشتم عجب فیلمی بود چه کسایی توش بودن منم سریع کیرم باد کرد شلوارو شورتمو تا زانو دادم پایین شروع کردم به جق زدن یه 7 و 8 دقیقه ای گذشت که تو اوج لذت بودم از همه اطرافم بی خبر بودم که یهو یه نفر داد زد کثاف داری چه غلطی میکنی منم تو اوج شهوت انگار همه جا پیش چشمم تیره و تار شد دلم میخواست اون لحظه زمین دهان باز کنه برم توش دهنم از ترس قفل شده بود عرق سردی کردم سرمو انداختم پایینو شلوارمو کشیدم بالا فرار کردم از خونه اومدم بیرون فیلم سوپرم تو دستگاه ول کرده بودم اومده بودم بیرون فیلمم مال یکی از دوستام بود که بهم گفته بود فیلمه مال کسیه باید تا بعد از ظهر بیاریش منم گیر کرده بودم سر دو راهی که حالا چه غلطی بکنم اگه برم در خونشون که حتما بهم بدو بیراه میگه اگه نرم فیلمو بگیرم جواب دوستمو چی بدم خلاصه با هر خفتو خاری بود رفتم در خونشون نمیدونستم چی بگم قلبم داشت میومد تو دهنم زنگو زدم بعد از هفت هشت ثانیه گفت کیه منم با من و من گفتم حسسسسامم گفت چیکار داری گفتم ببخشید اگه میشه فیلمو بهم بدین گفت شما خیلی پرو تشریف دارین برو گم شو الانم میام در خونتون به مادرت میگم که داشتی تو خونه ما چه غلطی میکردی منم افتادم به التماس دیگه نزدیک بود که گریم بگیره بعدش گفت فعلا برو تا تصمیم بگیرم خدمتت برسم منم همون جا دره خونشون نشسته بودم همینجور به خودم فحش میدادمو میزدم تو سر خودم که اگه به مامانم بگه وای چی میشه اگه فیلمو نده چیکار کنم همین جوری تویه افکار در هم بر هم بودم که یهو در خونشون باز شد منم نشسته بودم سریع سیخ شدم گفت بیا داخل منم منگ شده بودم گفتم داخل یعنی میخواد چه بلایی سرم بیاره خلاصه دیگه تصمیم گیرنده من نبودم مجبور بودم گوش بدم.سرمو اندختم پایین در حالی که زیر چشمی میدیدم که زل زده تو صورتم داره نگام میکنه از بغلش که رد شدم احساس یه حرارت کردم انگار داغ داغ بود پیش خودم گفتم وای این الان آتیشیه آتیشه الانه که یه بلایی سرم بیاره خلاصه سرتونو درد نیارم رفتم داخل با خشونت گفت بشین نشستم اومد رو بروم نشست بعد از دو سه دقیقه سکوت گفت این فیلما رو واسه چی نگاه میکنی منم نمیدونستم چی بگم گفتم مجبور شدم نگاه کنم گفت مجبور شدی یعنی کسی مجبورت کرده نگاه کنی گفتم نه به خاطر کمبود گفت کمبود کمبود چی احساس کردم که دلش میخواد که من درباره سکس صحبت کنم آخه هر سوالی که میپرسید یه لرزش کوچیکی تو صداش داشت انگار تو حرف زدنش شهوت موج میزد بعد منم گفتم آخه روم نمیشه بگم گفت بگو تو که همین الان جلو من داشتی خرابکاری میکردی حالا روت نمیشه بگی مشکلت چیه منم دلمو زدم به دریا مغزم داغ کرده بود گفتم من کمبود جنسی دارنم که مجبورم اینکارو بکنم اونم بهم گفت اونایی که عرضه ندارن اینکارا رو میکنن منم دیگه مونده بودم چی بگم گفتم وقتی دخترا رویه خوش نشون نمیدن آخه من چجوری میتونم خودمو خالی کنم گفت کی گفته دخترا رویه خوش نشون نمیدن منم که یه کم روم باز شده بود گفتم یکیش خودتون گفت ممممن گفتم تا حالا شده که یه بار رویه خوش نشون بدی همیشه اخماتون تو همه هیچ وقت ندیدم شما بخندین یه مکثی کرد جوابی نداشت که بده یه سکوتی حکم فرما شد بعد گفت خوب حالا از این حرفا بگذریم تو الان مشتت پیش من گیره باید هر کاری که میگم بکنی تا به مادرت نگم گفتم آخه چیکار کنم هر چی که شما بگین من گوش میدم فقط قول بدین که به مادرم نگین گفت پس پاشو ادامه فیلمو بزار منم یهو خشکم زد گفتم فیلم مگه شما … حرفمو قطع کرد گفت قرار شد گوش بدی حرف نزنی منم با یه مکس کوچیک رفتم دستگاهو روشن کردم همین که روشن کردم اخ اوخ زنایه تو فیلم بلند شد بعد گفت بیا بغل دستم بشین من با سکوت رفتم بغلش نشستم هر دومون محو تماشایه فیلم بودیم که من کیرم باد کرد اومد بالا یه آن نگاه کردم به خانوم پرستار دیدم چشماش سرخ شده حرارت داره ازش میزنه بیرون منم اومدم کیرمو تو شلوارم جفت و جور کنم که انگار داشت زیر چشمی منو میپایید گفت ولش کن درش بیار گفتم آخه گفت هیس قرار شد حرف نزنی منم شلوارمو دادم پایین بدون اینکه حرفی بزنه کیرم 14 سانتیمو گرفت تو دستش منم که تا حال دست هیچ دختری به کیرم نخورده بود یه لذت بسیار عجیبو زیادی تو وجودم احساس کردم لذتی که ای کاش دوباره طعمشو میچشیدم آخه خودتون میدوننین که اولین تجربه هر پسری چقدر براش لذت بخشه و همیشه تو خاطرش میمونه خلاصه یه خورده با کیرم بازی کرد بعدش گفت لباس بالا تنه منو در بیار منم بدون اینکه چیزی بگم این کارو کردم وای خدایه من چی میدیدم دوتا سینه سفید که با یه بدن شیشه ای که همه رگا و مویرگایه ریز از زیر پوستش پیداست که احساس میکردم اگه دستش بزنم قرمز میشه دقیقا همینجوری یعنی هرجاشو دست میزدی یه کم که بهش فشار میاوردی قرمز میشد نوک سینه هاش یه هاله ای از رنگ صورتی بود که هر انسانی اگه میدید مشتاق به خوردنش میشد و دلش میخواست غرق بوسش کنه بهم گفت بیا کمبودتو جبران کن منم با یه آرامش لذت بخش شروع مکیدن کردم انگار بچه ای که تازه متولد شده برایه اولین بار میخواد شیر مادرشو بخوره تمام بالا تنشو غرق بوسه کردم اون لحظه احساس میکردم که خیلی دوستش دارم نمیدونم چرا شاید چون اولین بارم بود مدام چشماشو بوس میکردم لبام همش تو لباش گره خورده بود داشت ناله میکرد بالا تنمو لخت کرد خودشو چسبوند بهم محکم بهم چسبیده بود انگار که من گمشدش بودم و بعد از مدتها منو پیدا کرده اونم انگار اولین بارش بود ولی یه حیایی درونش بود یه حیایه پر لذت چشماشو بسته بود اصلا بهم نگاه نمیکرد روش نمیشد بهم نگاه کنه منو نوازش میکرد انگار با حرکتاش ملتمسانه میگفت زود باش من منتظرم منم خوابوندمش رو زمین ازش لب میگرفتم همینطور که لب میگرفتم شلوارشو از پاش در اوردم دستمو کردم زیر شورتش چشماشو بسته بود شرتش خیس بود یه اه شهوتناک کشید منم به مالشش ادامه دادم داشت دیوونه میشد شورتشو در اوردم وای یه کس مثل گل رز اولینوباری بود کس از نزدیک میدیدم خیلی ازش آب خارج میشد گفت زود باش برام بخور دیگه طاقت ندارم منم شروع کردم به خوردنش چه عطری داشت خیلی براش خوردم چون خودم عاشق مزش شده بودم که سیر نمیشدم که یه دفعه چند تا تکون خیلی شدید خورد همراش جیغ میکشید منم اولین بار بود که ارضا شدن یه دختر میدیدم تعجب کرده بودم فکر کردم یه اتفاقی براش افتاده بعد همزمان با جیغ کشیدن و لرزش از داخل کسش آب بیرنگی پمپاژ میشد من همینجور متعجب نگاش میکردم بعدش اروم شد انگار که بی حال شده بود یه دقیقه ای گذشت گفت بیا تو بغلم خوابیدم روش که بهترین لذت دنیا فک کنم بود دلم نمیخواست ولش کنم محکم بغلم کرد لبامو بوسید یه دستی رو سرم کشید گفت خیلی دوست دارم منم کیرم افتاده بود لایه پاش باد کرده بود گفت حالا میخوام بهت بفهمونم که من دختر اخمویی نیستم گفت هر کاری دوست داری باهام بکن منم آروم کیرمو لایه پاش عقب جلو کردم اینقدر لایه پاش خیسو لیز بود که اصلا احتیاجی به کرم یا آب دهان نبود دیگه تکونامو تندتر کردم اونم دوباره شهوتش اوج گرفت هی التماسم میکرد خواهش میکنم بکن داخل منم میترسیدم از این کار چیزی نمی گفتم گقت خواهش میکنم بکن توش حسام تراخدا یکن توش منم دیدم خیلی اسرار داره سر کیرمو گذاشتم لبه کوسش با یه فشار کردم سرشو داخل که اینثدر لیز بود کیرم سرخورد تو همین حینو بین یه دفعه شروع کرد به جیغ کشیدنو تکونایه شدید منم تا دیدم این طوری شده کشیدن بیرون دیدم خون سرازیر شد بیرون یه دستمال از دستمال کاغذی برداشتم تمیزش کردم همین طکر سر کیر خودم که خونی شده بود باورم نمیشد من که تا حالا رنگ کس از نزدیک ندیده بودم پرده یه دخترو زدم عذاب وجدانم داشتم اونایی تجربشو دارن میدونن حسم چیه بعد از تمیز کردن حالت سگی شد بهم گفت از پشت حالا با خیال راحت بکن دتوش منم شروع کردم تلمبه زدن خدا نصیب همتون کنه که چقدر حال میداد گایش کس خانوم پرستار همین طور داشتم میکردم یه ده دقیقه ای طول کشیده که دیدم دوباره داره ارضا میشه یهو شهوتم اوج گرفت کیرم منفجر شد با فشار آبم خالی شد تو کسش و همون حالت دراز کشیدم روش یه پنج دقیقه که حالم جا اومد همچنین لذت شدیدی بهم دست داد که هنوز که هنوزه دیگه هیچ موقع همچین حسی رو تجربه نکردم همینجور روش خوابیده بودم که نایه بلند شدن نداشتم اونم مدام نوازشم میکردم قربون صدقم میرفت که خیلی دوست دارم حسام عاشقتمو این حرفا هی میگفت دوست دارم وقتی بلند شدیم دیدم آبم از داخل کسش ریخته رویه فرش زد تو سر خودش گفت وای فرش کثیف شد من سریع یه دستمال اوردم تمیزش کردم. فقط یه سوال تویه ذهنم مونده بود که حالا که آبمو توش ریختم حامله میشه یا نه و این که بعدش چه خاکی باید تو سرم بریزم منی که تا حالا کس ندیده بودم حالا یه دخترو تا مرض حاملگی پیش برده بودم و این که چرا اون که اون که اینقدر اخمو بود با من سکس کرد بعدش ازش پرسیدم اونم با خنده گفت تقسیر تو بود گفتم چرا من گفت چون باعث شدی شیطون بره تو جلدم وقتی فیلم سوپرو جا گذاشتی در رفتی منم اومدم خاموشش کنم که شیطون نزاشت حشری شدم با همدیگه خندیدیم بعدشم بهم گفت نگران املگی نباش من نا سلامتی پرستار به یه قرص کارم راه میفته ببخشید که ترسوندمت به خاطر اون ماجرا لباسمونو تنمون کردیم آخه دیگه نزدیکایه این بود که خواهرش سر برسه همدیگه رو بغل کردیمو یه لب عاشقانه گرفتیم منم فیلممو برداشتم اومدم بیرون بعد از اون ماجرا سکس زیاد کردیم که تا امروزم که 20 سالمه هنوز ادامه داره و یه اتاق اجاره کرده که فقط من اون ازش خبر داریم و هفته ای یه بار حداقل سکس میکنیم و مثل زن شوهر هستیم ولی هیچ کدوم مثل اولین سکسمون نبود یه بارم که میخواستم از کون بکنمش نزاشت گفت مریضی به بار میاره این حرفا منو منع کرد الانم که اون 29 سالشه هنوزم ازدواج نکرده و به منم میگه میخوام تا آخر عمر باهم باشیم و خیلیم ساپورتم میکنه و هر وقت پول یا چیزی لازم داشته باشم واسم میگیره ولی منم خداهی با این که سنش بیشتره عاشقش شدم و اگه اختلاف سنی نداشتیم خودم میگرفتمش داستان بقیه سکسامونو اگه خواستین براتون میزارم که بخونین مرسی از کسایی که وقت واسه خوندن گذاشت همتونو دوستتون دارم و امید وارم خدا قسمت همتون کنه پایان .

نوشته: حسام

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها