داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عشق، سکس،‌ایدز (1)

با چشمای سیاهش بم زل زده بود فقط میخواست یک جواب بشنوه اونم بله بود محکم دستمو فشار میداد طوری که ضربانشو حس میکردم دستش عرق کرده بود نمیدونم چقد طول کشید ولی من تمام خاطراتم و چجوری نشستنم سر این میز و دو بار مرور کردم واای قلبم داشت از جاش در می اومد که از پشت یه انگشت و احساس کردم که به خودم اومدم که شنیدم عاقد میگفت: دوشیزه مکرمه برای بار سوم میپرسم ایا وکیلم؟ همه ساکت شدن فشار دادن دستم بیشتر شده بود بیشتر لرزش!..دیگه باید جواب میدادم؛با اجازه ی پدرم و بزرگای فامیل بله.انگار بمب ترکید ولی حواس من فقط به عشقم،همسرم،به فرشیدم بود چشاش داشت برق میزد برگشتم به طرفش تورمو از صورتم کشید کنار یه بوسه از پیشونیم کرد دم گوشم گفت بلاخره که نشوندمت یه چشمک زد و از دستم گرفت پاشدیم از مهمونا تشکر کردیم…
شب شد صدای بوق ماشینا ساعت 2 توو خیابونای خلوت میپیچید.رسیدیم دم خونه ای که با عجله عرض دو ماه خریده و چیده بود و به من تا اون روز نشون نداده بود.همه از ماشینا پیاده شدن مادرم اومد کنارم که هردومون زدیم زیر گریه آخه چطور میشد دوری مادرمو تحمل کنم مادری که تا اون روز هر لحظه با من بود.فرشید اومد جلو و گفت مادر جان امانتتو رو چشام نگه میدارم گریه نکنین و نگران نباشین.بعد دستمو گرفت برد دم آسانسور فقط بم نگا میکرد دریغ از گفتن یک کلمه!تا رسیدن به در خونه مثل خودش فقط به چشاش نگا میکردم آسانسور باز شد به طرف خونه رویاهام رویاهایی که قرار با فرشیدم به واقعیت تبدیل شه ؛همسرم درو باز کرد و رفتیم داخل.
واای عجب چیده مانی ایول اقا فرشید واقعا در عجبم!
چیه؟!انتظار نداشتی؟!
نه!
خیلی بی انصافی وروجک!
شوخی کردم عشقم!
رفتم اتاق خوابمون دیگه صدامو در نیاوردم که دیگه بی انصافی نکنم واقعا چه کرده بود!شاخ در اوردم.عرض دو ماه غیر ممکن بود. دقیقا مثل رویاهام بود داشتم که نگا میکردم از اون طرف گفت:
ضعیفه زود بیا،شام و حاضر کن که دارم از گشنگی میمیرم
رفتم هال رو مبل لم داده بود همونجوری که داشتم بر و بر نگاش میکردم انتظار داشتم بگه شوخی کردم که گفت نیمرو نمیخوامااا یه چیز درست حسابی درست کن!
یعنی فرشید من؟! هیچی نگفتم با همون لباس عروسیم رفتم سمت آشپزخونه یخچال و باز کردم دیدم هیچی نیس باز چیزی نگفتم رفتم سمت کابینتا دیدم چیزی نیس تا برگشتم بش بگم که دیدم خودشم نیس فک کردم رفته اتاق خواب که بخوابه؛ رفتم اتاق در بسته بود تا بازش کردم دیدم یه پیتزا دستشه داره نوش جون میکنه.گفتم:
گشنته دیگه؟نیمرو نمیخوای دیگه؟گفت بیا بشین بخور که الان تموم میشه رفتم نشستم پیشش دهنتو باز کن اااان الان هواپیما میاددددددد باز نکردم تا میخواستم بگم چته گذاشت توو دهنم دیگه به کاراش خندم گرفته بود ولی جلو خودمو میگرفتم.
آخیش تموم شد دیدی نخوردی همشو خودم خوردم پاشو برو یه لیوان آب بیار که از گلوم بره پایین باز چیزی نگفتم میدونستم میخواست حرصمو در بیاره یه چپکی بش نگا کردم رفتم بش آب آوردم.رفتم جلو اینه میخواستم لباسمو در بیارم که دیگه برم بخوابم ولی دستم به بندش نمیرسید که تاج سرمون تشریف آوردن و گفتن: میخوای بخوابی؟ پ ن پ میخوام برم برای شما نهار درست کنم! بلند گفت ضعیفه برو چایی دم کن.دیگه داشت گریه ام میگرفت بغض کرده بودم هی با خودم میگفتم این فرشید؟! کسی که با هر نازم بازی میکرد؟!آره انگاری راست میگفتن مردا بعد عقد و عروسی عوض میشن!اما با این سرعت؟!یه اشک از چشم سرازیر شد بعد یه گرمی رو لبم حس کردم آره این لبای عشقم بود همش شوخی بود.بغضم ترکید و گریه ام گرفت و محکم با مشت میزدمش و که محکم دستمو گرفت و بغلم کرد و گفت نازنینم گریه نکن فدات بشم خودت میدونستی که من اینجوری نیستم چرا باور کردی ضعیفه ی من؟! از خودم جداش کردمو یه نگاهی بش انداختم که دوباره محکم بغلم کردو گفت چقدم زود عصبانی میشه!فداش شم حالا یه بوس به تاج سرت بده که همه چی حل شه دیگه خندم گرفت گفت کلک منو گول میزنی ؟!دیگه هیچی نگفتم منو نشوند رو تخت فقط به چشام زل زده بود پاشدم باز رفتم جلو آینه گفتم نمیخوای کمک کنی؟!گفت شما امر کنین گفتم اون بند و باز کن،بند و باز کرد گفتم آقای تاج سر لطفا اون بندارو شل کنین دیگه هیچی نمیگفت فقط کارشو میکرد منم داشتم تاج و سنجاقارو از موهام درمیاوردم.فقط صدای سکوت میومد.دیگه لباس رو تنم شل بود باید درش میاوردم بش گفتم آقای تاج سر بفرمایید بیرون که لباسمو عوض کنم گفت تاج سرتون خودشون بلدن این کارو بکنن یه چشمک زد.برگشتم طرفش یه بوس از لبام کرد و منو برد سمت تخت هولم داد رو تخت بعد اومد نشست روم پوفی دامنم اذیتش کرد نتوتست درست بشینه بلندم کرد گفتم چکار میکنی دیوونه؟ هیچی نگفت و لباس و از تنم کشید و منم سرخ شدم گفت بله اینجوریاس چقدم زود سرخ میشه خانوم من.دوباره هولم داد برق چشاش بیشتر شده بود افتادم رو تخت بازم اومد نشست روم لبای داغشو چسبوند به لبام وای اون لحظرو هیچوقت از یادم نمیبرم.
چشامو بستم با چشیدن طعم لباش خاطراتمو دوباره به یادم میاوردم روزایی که…
زبونش و با زبونم حس میکردم نمیخواستم از رویام بیام بیرون ولی عاشق چشاش بودم .هی زمزمه میکرد بلاخره مال منی بلاخره مال من شدی نازنینم!از پیشونیم تا گردنم بوسه بارونم میکرد با هر بار برخورد نفسش قلبم از جاش در میومد نفس عمیق میکشید و میگفت عاشقتم نفسم.با بوسه های کوچکش اومد سمت سینه هام دیگه بوسه هاش با لیس کردن همراه شده بود تندتر از قبل سوتینمو با کمک خودم دراورد باز شروع کرد به بوسه هاش منم چشامو بستم باز به رویام رفتم اینبار به رویاهای آیندم چه آرزوهایی داشتم.چشامو باز کردم هنوز داشت با سینه هام لذت میبرد و لذت میداد با موهاش بازی میکردم دکمه های بلوزشو باز کردم ولی آخرین دکمه موند.بدن داغشو ناز میکردم که ازم با بوسه های کوچکش دور می شد.گفتم عشقم با چشای براقش بم نگا کردو گفت جونم گفتم برگرد و برگشت حالا من رو شکمش نشستم دم گوشش گفتم عاشقتم و بوس کوچولو از گونش کردم انگاری برق گرفتتش یه تکون کوچولو خورد باز سکوت میکرد لباشو بوسیدم گردنش سینش بلاخره موفق به باز کردن آخرین دکمه شدم دیگه دکمه های بلوزش بسته نبود تنش بیرون بودخودش کمکم کرد از تنش آوردم بیرون که همون لحظه منو برگردوند دوباره من زیرش بودم گفت ضعیفه بشین سر جات خندم گرفت یه بوس کوچولوی دیگه از لبم کرد رفت سمت شرت توری سفید خیسم تا دید گفت یه چیزی میدونم بت میگم شیطون که لبخندی زدم از رو شرت یه بوس کوچولو کرد و بم نگا کرد منتظر اجازه بود چشامو باز و بسته کردم شرتمو یواش در میاورد طوری که از کمر تا نوک انگشتای پامو لمس کرد بعد با دستاش پاهامو کنار زد و از رونام نگه داشت لبه ی تخت روی زمین نشسته بود صورتشو آورد جلو یه نفس عمیق زد گفت عاشقتم نازی کوچولو زبونشو زد به کسم وااای عجب لحظه ای بود تمام موهای بدنم سیخ شد از لذت لبامو گاز میگرفتم یعنی اوج لذت اینه؟!اوج لذت سکس اینه؟!اوج لذت سکس با عشقت؟!بعد چشاشو بم دوخت و پاشد که شلوارشو دربیاره منم از رو تخت بلند شدم به سمتش لبه ی تخت رو زانوهام نشستم گفتم ضعیفه بلده بلهههه اینجوریاس یه چشمک زدمو شروع به باز کردن کمربند و دکمه و زیپ شلوارش شدم اگه زود اینکارو نمیکردم فرشید کوچولو خودش اینکارو میکرد.عشقمم داشت با موهام بازی میکرد و میگفت نازنینم مجبور نیستی بعد شلوارشو کشیدم پایین اولش یه کم خندم گرفت که از تاج سرم یه ویشگون گرفتم بعد مثل خودش یه بوس کوچولو کردمو شرتشو کشیدم پایین سرمو که بردم جلو اولش اوقم گرفت ولی باید اینکارو بخاطر عشقم میکردم که فرشید خم شد و یه بوس کردو گفت خانومی میزاری ما کارمونو بکنیم یا نه؟!گفتم نه که یه ویشگون دیگه گرفت، و سرمو بردم به طرف کیرش یه نگاه کلی کردمو چشامو بستم زبونمو آوردم بیرون یه لیس زدم آروم بردم دهنم اولش حالم بد شد بد عادت کردم میدونستم اگه دندونم بخوره عشقم اذیت میشه خیلی با احتیاط این کارو میکردم که صدای آخ و اوخ و اوفش رفته بود هوا که دندونم خورد و اذیت شد و به خودش اومد و گفت آدم باید به حرف شوهرش گوش کنه منم یه اخمی کردمو بلند شدم رفتم رو تخت و گفتم آقا من تسلیم هر چی تاج سرم بگه.گفت آفرین باز بوسه بارونم کرد باز رفتم تو فضا دیگه فرشید کوچولو هم آماده بود البته یکم!گفت: نازننینم خانومم اجازه میدن دیگه؟ گفتم هرچی همسرم بفرماین درسته و چشمک زدم بعد منو کشید سمت لبه تخت و گفت خانومم نترس من پیشتم واقعا اون لحظه میترسیدم لذت و فراموش کرده بودم فقط به فکر درد بودم باز چشامو بستم که یه لحظه تمام وجودم احساس سوزش کردم بله!پازل دو نیمه جور شده بود؛نیمه من کامل شده بود با عشقم با کسی که یه عمر قرار هم بالشی من باشه با کسی که با کسی که با کسی که…
احساس سوزش منو از رویایی که بودم بیرون آورد چشامو باز کردم دیدم عشقم داره تلمبه میزنه بخاطر عشقم از سوزش گذشتمو بعد از مدتی آروم شدم عشقم داشت آروم تلمبه میزد که بعد مدتی پازل و باز از هم جدا کرد کیرشو در آورده بود با درآوردنش در اعماق وجودم لرزیدم من ارضا شده بودم ولی عشقم؟!چشامو بستم وقتی باز کردم دیدم عشقم نیس خوف برم داشت که دیدم با یه شرت و نوار بهداشتی اومد گفت نازی هر چی تمرین کردم باز یادم رفته ببین این چجوریه گفتم عشقم ببخشید گفت بابته چی ؟!هیچی نگفتم شرتمو پوشیدم با کمکش ملافه خونی رو عوض کردیم رفت از یخچال پر تراس دو لیوان شیر عسل اورد و خوردیم ساعتو نگا کردم ساعت پنج و نیم صبح بود بعد بغلم کردو با شیطونی های کوچیک بغل هم خوابیدیم.قرار بود ساعت دو خونه پدری فرشید بریم واسه نهار آخه رسم ما اینه،که ساعت سه بود هنوز ما بغل هم خواب بودیم…
ادامه دارد.

نوشته:‌ ؟

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها