داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

طعم گس هوس

روی کاناپه ی سه نفره ی کنار دیوار دراز کشیده بودم . سکوت مطلق سالن پذیرایی با صدای خفه ی شر شر بارون تندی که بیرون ویلا میومد شکسته میشد . نمی تونستم ذهنمو متمرکز کنم ، حواسم مثل یه بچه ی بازیگوش گاهی دست در دست بارون میشد و با ریتم بارون می‌رقصید ، گاهی هم خودش رو می سپرد به صدای تیک تاک ساعت که خشن و بی وقفه آواز می خوند . تو همین سرخوشی و دیوانگی غرق بودم که یه مرتبه نگاهم با نگاه سرد و بی روح و وسوسه انگیزش برخورد کرد . خودش بود … شیطان !!! بی مقدمه شروع کرد به سوال کردن ؛
_برای چی مثل ابله ها اینجا نشستی و نمیری بالا ببینی داره چیکار میکنه ؟ 👿
+زهرمار تو باز بی هوا ظاهر شدی ؟ چیکار کنم قلبم داره از جاش کنده میشه ! تا حالا موقعیتش پیش نیومده بود که با هم تنها باشیم زیر یه سقف اونم کجا ؟ شمال ! تو یه همچین ویلای دنج و قشنگی .
-کار من بوده احمق !!! داری هرچی که من رشته کردم رو پنبه میکنی . بلند شو برو بالا ببین داره چیکار میکنه ! زود باش !!!
+خجالت میکشم … بذار از حموم بیاد بعد .
-می دونی اگر بزنمت زنده نخواهی ماند ؟؟؟ بلند شو
اینو با اخم و جذبه ی خاصش گفت ، دیگه جرات نکردم روی حرفش حرف بزنم . آروم از روی کاناپه لشم رو جمع کردم و سمت پله ها رفتم تا برم طبقه ی بالا . ضربان قلبم با هر پله ای که طی میکردم تند و تندتر میشد . صدای شرشر دوش حموم برام مثل یه آهنگ شده بود . آهنگی که نوید لحظات پر از حس و هوس آینده رو میداد . در حموم باز بود و نگار پشت به در حموم توی این محفظه شیشه ای با کلاسا داشت حموم میکرد و آهنگ کویر گوگوش رو زمزمه می‌کرد . شیشه رو بخار گرفته بود ولی از پشت همون شیشه ی بخار گرفته هم میشد هیکل جذاب و سکسی و عضلانیش رو دید زد . از استرس و شهوت آب دهنمو به زور قورت دادم . دوباره شیطان کنارم ظاهر شد ، دستشو روی شونه م گذاشت و با من شروع کرد به دید زدن نگار…
-واقعا زیباست . حوری بهشتی دروغه بهشت تو همینجا و همین الانه…نمی خوای برای بچه ها این حوری بهشتی که داره روبروت حموم میکنه رو توصیف کنی ؟
+چرا … چرا
نگار دختریه با قد تقریبا 175 سانتی متر ، کمر باریک و باسن گرد و ورزشکاری رونای عضلانی ظریف و دخترونه ، ممه های سایز 80 سربالا و شق و رق ، صورت گرد و ظریف ، لبای خوش فرم و گوشتی که من همیشه عاشق خط وسط لب پایینش بودم که لبای گوشتیشو به مراتب هوس انگیزتر می‌کرد. بینی خوش فرم و قلمی بود که یه پیرسینگ نگینی خوشگل هم روش بود ، چشمایی که من بی اندازه دیوانه ش بودم ، زیبا و درشت . دوتا تیله ی قهوه ای روشن که حرارت و شرر توشون موج میزد . ابروهای زیبای کمونی که اون چشمای شیطون و زیبا زیر سایه شون بیشتر خودنمایی میکردن و بهشون زیبایی دو چندان میدادن . و در آخر موها … موهای بلند تا روی باسن که همیشه لخت لخت بودن و مشکی به رنگ شب . من عاشق این بودم و هستم که دستام لای این موهای لخت و مشکی گم بشن و با نوازش این موها آرامش بگیرم .
توی این توصیفات غرق بودم که یه مرتبه دوش حموم بسته شد و نگار برگشت و در شیشه ای حموم رو باز کرد و با یه لبخند شیطنت آمیز به من گفت :
×آهای آقا پسر ! چند دقیقه ست داری منو دید میزنی ؟؟؟
+تقصیر خودته ! میخواستی انقدر خوشگل و جذاب نباشی . آدم نمیتونه ازت چشم برداره !
×خودتو آماده کن برای بهترین لحظات زندگیت که قراره من بهت هدیه کنم .
من رو خیلی غلیظ و کشدار گفت . توی این من پر از حس غرور بود . همین مغرور بودن و خودشیفتگی خواستنی ترش می‌کرد.
+بی صبرانه منتظرم نفسم
×پایین نرو . برو تو اتاق شومینه منتظر باش تا من آماده بشم بیام .
+جون چششششششم
سریع رفتم تو اتاق شومینه که کنار حموم بود . صدای شرشر بارون که به سقف و شیشه می‌خورد با صدای تق و تقی که گاهی بر اثر سوختن چوبهای توی شومینه میومد هارمونی قشنگی بوجود آورده بود . زیر پنجره ی اتاق یه تخت دو نفره ی شیک و زیبا که بالای تاجش یه چراغ هایلایت با نور ملو داشت به اتاق بوی شهوت و سکس داده بود . نمی خواستم لباسامو دربیارم ، تمام فکر و ذکرم این بود که حین عشقبازی نگار لباسامو از تنم در بیاره . عمدا لفت میداد تا منو از اینی که هستم مشتاق تر و دیوونه تر بکنه ‌. توی اتاق کناری داشت لباس عوض می کرد . از سر و صداهایی که میومد فهمیدم . داشتم لحظات آینده رو تو ذهنم مجسم میکردم و براشون برنامه ریزی میکردم که یهو با صداش بند دلم پاره شد .
×میخوام بیام تو اتاق . چشماتو ببند . جون منم قسم بخور که تقلب نمیکنی و دزدکی نگاه نمیکنی .
+قول میدم به جون خودم نگاه نمی‌کنم .
×قبول نیست . گفتم جون منو قسم بخور !
+آخه من کی جون تورو قسم خوردم . دلم نمیاد که . باشه به جون تو نگاه نمی‌کنم .
هم چشمامو بستم هم دستمو سفت روی چشمام گذاشتم . بالاخره انتظار داشت سر میومد . صدای تق تق کفشاش تو فضا پیچید و منو بیشتر شهوتی کرد . اومده بود توی اتاق . حضورشو توی اتاق حس میکردم بوی عطر تنش تمام اتاقو پر کرده بود .
×خب شیطون کوچولوی شهوتی . حالا بهت اجازه میدم چشماتو باز کنی .
نمیتونستم چشمامو باز کنم . استرس و شهوت توأمان به جونم افتاده بودن . بالاخره به خودم جرات دادم و چشمامو باز کردم . خدای من !!! از پاهاش شروع کردم . یه کفش خوشگل مشکی پاشنه 20 سانتی پوشیده بود ، یه جوراب توری مشکی که رنگ ملیح پوستش و ظرافت ساق و روناش توش نمایان بود و خیلی خیلی هوس انگیز جلوه می‌کرد . یه دامن لاتکس براق سکسی مشکی که کوتاه بود و میشد با یه کم دقت کون خوش فرمش رو از زیرش دید . یه سوتین سکسی که اونم لاتکس براق و مشکی بود که فقط دور تا دور ممه رو پوشش میداد و ممه های گرد و خوش فرمش لخت در مقابل چشمام بود که روی نوک ممه هاش دوتا برچسب ضربدر سکسی زده بود . موهاشو از بالای سرش دم اسبی بسته بود ، جوری که چهره ش رو وحشی تر و سکسی تر کرده بود . با یه شیطنت خاصی در حالی که یه لبخند موزیانه به لب داشت گفت :
×خب ؟ نظر مساعدتو اعلام کن !!!
ناخودآگاه گفتم :
+وای دختر تو بی نظیر شدی !!! فوق العاده ای سکسی من …
از این کلام آخرم خودم هنگ کردم .
×خب وقتو تلف نکن . بلند شو بیا دیگه …
این کلماتو با یه شهوت خیلی خاصی ادا کرد . باورم نمیشد که این حوری بهشتی قراره تا چند ثانیه ی دیگه مال من بشه . بلند شدم از روی تخت و رفتم به سمتش انگشتای کشیده و زیباش رو به سمت من گرفت ، دستشو گرفتم و بی اختیار بوسیدم . جلوش زانو زدم و آروم و با حوصله کفشاشو از پاش درآوردم و باز بلند شدم و تو چشمای پر از شیطنتش زل زدم
+حوری بهشتی دروغه! تو حوری بهشتی منی .
خندید و گفت :
×دیوونه !
بینمون سکوت برقرار شد و همچنان بارون در حال باریدن بود . ما نگاهمون به هم گره خورده بود و داشتیم همدیگه رو با نگاه می‌خوردیم ‌. هیچکدوم از ما روش نمیشد شروع کننده باشه تا اینکه من دست بردم پشتش و گذاشتم وسط گودی خوش فرم کمرش و به خودم نزدیکش کردم . آروم لبمو نزدیک لباش بردم و یه بوسه ی کوچولو نثارشون کردم . دوباره یه نگاه تو چشمای هم کردیم و باز یه بوسه . بوسه هامون یواش یواش ممتد شد . یواش یواش زبونم وارد عمل شد و بوسه هامون به آرومی تبدیل شدن به لب بازی ، اما هنوز آتیش شهوتمون شعله نکشیده بود . داغی نفس نگار و گرمای لباش دیوونه م می‌کرد. لب بازی آروم ما تبدیل شد به بوسه های شهوتی و وحشیانه صدای چلپ چلوپ میک هایی که از لبای هم میزدیم تمام فضای اتاق رو پر کرده بود آروم دستاشو برد زیر تی شرتم و شروع کرد از زیر تیشرت سینه های منو دست کشیدن . منم آروم دست بردم از روی دامنش کونشو فشار دادن و دستمالی کردن نرم ترین و در عین حال خوش تراش ترین کونی بود که می دیدم . تو یه لحظه تی شرتمو از تنم درآورد و باز لبامون قفل شد تو هم . حالا من داشتم کون نگار رو با دستام ماساژ میدادم و اونم از روی شلوار کیرمو که داشت از جاش کنده میشد رو می مالید . لبام از لبای نگار جدا شد و آروم رفت سمت گردنش . شروع کردم گردنشو لیسیدن و مکیدن یه ناله ی ریز از سر شهوت زد
×آآآآآهههههههههه سعییییییییددددد
+جووووونم عزیزم
×خوب بلدی دیوونه م کنییییی
با این حرفش تشویق شدم که با ولع بیشتری برم سراغ جاهای دیگه ی بدنش که هنوز کشف نکرده بودم . تو همون حالت ایستاده اول ممه های گردشو که تو دستام جا نمیشدن مالیدم و ماساژ دادم نوک فسقلی ممه هاش سیخ سیخ شده بودن با انگشتام بازیشون دادم و یه فشار ریز دادم که باز یه آه بلند کشید و بعد خندید . با تمام حرص و ولع شروع کردم به لیسیدن و مکیدن نوک ممه هاش دیگه کاملا با من همراه شد و آه و اوهش تو اتاق پیچیده بود
با زبونم نوک ممه هاشو بازی میدادم که یه مرتبه وحشی شد و هولم داد روی تخت .
×دیگه طاقت ندارم!!!
دست انداخت اسلشمو از پام کشید بیرون منم نشستم و دامنی که پاش بود رو از پاش در آوردم یه شورت لامبادای توری قرمز پاش بود که با تیپ مشکیش جالب شده بود . تو حالت نشسته بودم که پاشو گذاشت روی رون من شروع کردم به بوسیدن و لیسیدن ساق پاش تا رسیدم به رون پاش جووووون خییییلی سکسی بود کلی روناشو لیسیدم و میک زدم اونم خم شده بود و از روی شورت کیرمو تو دستش گرفته بود و می‌مالید . با یه هول منو خوابوند روی تخت ، شورتشو درآورد و خودش اومد برعکس روی صورتم نشست . حالا نوبت خوردن و لذت بردن از بهشت این هلو پوست کنده بود . خدایا باورم نمیشد چی میبینم . یه کس خوشگل و صورتی رنگ که انگار هیچوقت تو عمرش مو در نیاورده . جلوم ظاهر شد ‌. لبای کسش نه خیلی پهن و آویزون بود نه خیلی کوچولو و به قول معروف کس موشی . یه کس نرمال و گوشتی که خیلی تمیز آماده ی خوردن بود زبونمو بردم لای چاک کسش و چوچول خوشگلشو که از شدت شهوت باد کرده بود و لیسیدم و بعد چند بار لیسیدن میک رو هم چاشنیش میکردم . زبونم با تمام کنجکاویش مدام و بی اختیار روی اون کس کشیده میشد . طعم ترش آب کسش خوشمزه ترین طعمی بود که چشیدم . نگار از فرط لذت جمله هایی رو سر هم می کرد که تو خوابم نمیدیدم یه روزی ازش بشنوم

×آره عشقم بخور که داری خوب می خوری ! بخور کسمو همش مال توئه ! آخ چه کسی ازم میخوری دیوونه شدم ! بذار ببینم تو شورتت چی قایم کردی ؟! میخوام برات ساک بزنم !

با گفتن این جمله ی آخر قند تو دلم آب شد . شورتمو از پام درآورد . اول گفت :
×جووووووون چه نانازه . دوست دارم کل قد و قامتشو بلیسم
شروع کرد به لیسیدن از نوک کیرم تا دم خایه هام . آخ چه لذتی داشت . یه تف گنده انداخت رو کیرم و به آرومی لباشو باز کرد و کیرمو تا ته تو دهنش جا داد جوری که حلقه ی لبای گوشتی دیوانه کننده شو انتهای کیرم حس میکردم . خیلی لذت بخش بود منم بیکار نبودم و کس نگار رو با تمام عشق میخوردم اونم وقتایی که خیلی خوشش میومد با ولع بیشتری کیرمو ساک میزد . یه لحظه فاصله دادم بین بدنم و بدنش که روم بود . وقتی کیرمو غرق تف نگار دیدم به خودم و کیرم افتخار کردم . نگار داد زد
×دیگه طاقتم تموم شد بیا روم … بیا روم منو بکن لعنتی
همین که از روم بلند شد نشستم و سرمو بین دستاش گرفت و زبونشو با تمام قدرت فرستاد تو دهنم منم زبونشو با عشق میک میزدم . خوابوندمش و اومدم روش . کسش هیچ نیازی به تف و روغن نداشت با آبی که ازش سرازیر بود آماده شده بود برای سکس . کیرمو توی دستم گرفتم و با بی رحمی تمام فرستادمش توی کس نگار آخ که چقدر تنگ بود . نگار آه بلندی کشید و منو به خودش چسبوند و با ولع تمام افتاد به جون لبام در حین لب گرفتن و تلمبه زدن منم صحبت می کرد
×آخ جون چه کیر کلفتی تومه! بکن منو عشقم ! لباتو بده عشقم ! آه دارم دیوونه میشم سعید … بکن لعنتی … بکن منو
منم با این جملات بیشتر تحریک میشدم و بیشتر تلمبه میزدم . هر وقت که نزدیک ارضا شدنم بود بی حرکت میموندم تا کیرم آروم بگیره دوباره شروع میکردم . کس نگار خیلی تنگ و آبدار بود . مدامم عضلات داخلش کیرمو فشار میدادن . داد زدم
+نگار … نگار خیلی کست تنگه آبم داره میاد آبم داره میاد
×بیار عشقم بریز روی ممه هام… بریزشون رو ممه های گردم
بلند شدم روی تخت و با دو تا جق آبم پاشید روی ممه های نگار ، اونم با دستاش مثل پماد میمالیدشون روی ممه هاش .
+آخ عشقم عالی بود … تو بی نظیری . فوق العاده ترین لحظات زندگیم بود .
×برای منم خیلی عالی بود عزیزم . خیلی دوست داشتم .
اومدم به سمت صورتش و لبامو گذاشتم رو لباش و شروع کردیم به لب بازی . شیطان گوشه ی اتاق کنار شومینه ایستاده بود . نگاهمون که به هم برخورد کرد لبخند ریزی زد و شروع کرد به کف زدن برای من . سیگار برگی از جیبش درآورد و گوشه ی لبش گذاشت و با فندک طلایی زیپوش آتیشش زد . یه نگاه به ساعت الماسی که دستش بود انداخت و گفت :
-خب دیگه کار من اینجا تموم شد . باید برم سراغ نفر بعدی …
بعدم بی خداحافظی از اتاق رفت بیرون .
نگار منو تکون داد به خودم اومدم .
×کجایی تو ؟؟؟!!! بریم حموم . راند دوم تو حمومه… اوکی ؟
+جووووون … اوکی عشقم .

پایان

نوشته: مطرود

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها