داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خدا رحمتش کنه (طنز)

سلام اسم من محمده البته تو محل منو ممد سه پایه صدا می کنن که دلیل داره . من قدم 2.18 سانته وزنم 195 کیلو و 258 گرمه البته قبل از اینکه دستشویی برم وزنم 202 کیلو و 523 گرم بود حالا بماند اینو هم بگم فکر نکنین چاقم ها تمام هیکلم عضلست از 6 ماهگی بدن سازی میرم و همه دخترای محل کسخول من شدن … کیرم 42 سانت و 8 میلی متر و 9 دسی متره و وزنشم هم حدودا 8 کیلو و 452 گرمه خلاصه پدر سوخته برای خودش کیر خریه ! البته همه این مشخصات مال قبل از راست شدنشه برای همینه که بچه های محل من ممد سه پایه صدا می کنن . اصل داستانو بگم یه روز صبح حدود ساعت 4 که مثل همیشه از خونه زدم بیرون (چون اگه دیرتر می زدم بیرون دخترای محل ولم نمی کردن و همش می گفتن ممد سه پایه بیا ما رو بکن ) خلاصه خیلی آروم در حیاطو بستم و اومدم تو کوچه یه دفعه چشمم خورد به یه گوله پشمالو که کنار خیابون افتاده آروم داشتم می رفتم که دیدم اون گوله تکونی خورد و چشمتون روز بد نبینه پریسا شاه کس محله از سرشب دم خونه ما خوابیده بود تا منو خفت کنه سرشو از زیر پتو اورد بیرون گفت این دفعه دیگه گیرت انداختم تا منو نکنی نمی زارم بری تا اومدم در برم یه لگد زد تو رون پام چون می دونست که کیرم تو شورتم جا نمی شه و می بندشم بغل رونم از درد افتادم زمین پرید روم و با یه حرکت شلوارمو در اورد رفت سر زانو هام تا سر کیرمو ببینه اومد ساک بزنه دید تو دهنش جا نمی شه هی لیس می زد داد زدم کسخول اون غوزک پامه کیرمو به این پام بستم تا اینو گفتم پرید رو این پامو و به جای لگدش رو کیرم نگاه کرد اشک تو چشاش جمع شد و هی معذرت خواهی کرد و بوسش کرد خلاصه اینقدر با نره غوله ما ور رفت که شدم یه سه پایه ی واقعی دیگه پریسا رفته بود نزدیکای کف پام تا بتونه کیرمو لیس بزنه بعدش شورت و شلوراشو دراورد و گفت من سکس سر پا دوست دارم خلاصه بلند شدم اونم جلوی من وایستاد رفتم یک متر عقب تر اومد بکنمش که دیدم کیرم داره می ره پس یقش آخه قد اون 1.45 سانته دیدم اینجور نمی شه گفتم به حالت سگی شو اونم سریع رو زمین پشت به من نشست از راه دور کیرمو رو کسش نشنونه گشیری کردم . نخیر کیرم لای پاهاش هم نمی رفت چه برسه به کسش آخه سر کیر من از کون اون گنده تر شده بود . پریسا هم به نفس نفس افتاده بود که تور خدا زود باش دارم میمیرم . منم دیدم چاره ای نیست تفمو تو دهنم جمع کردمو یه نشنونه گیری و با ضرب تفمو پرت کردم سر کیرم با انگشتای پاهام یکم تف رو کیرم مالیدمو با آخرین قدرت فشار دادم یه دفعه پریسا گفت آخخخخخخخخخخخ منم گفتم جون … ولی ولی خون بود که راه افتاد بود و پریسا مثل گوسفندای تو قصابی از وسط دو شقه شده بود خدا رحمتش کنه

نوشته: ممد سه پایه

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها