سلام دوستان محمد هستم ۲۰سالمه بچه کرجم
داستان مال چند روز پیشه
من یه تاپیکی دارم که توش درخواست یه خانوم متاهل یا مطلقه کردم… و واقعا فکر نمیکردم کسی پیام بده (اکثرا فیکن)
داستان واقعیه من راضی و اون زوج راضی پس کس خار ناراضی…😂
خب اقا من متاهلم اما ب زنم نگفتم داستانو
طبق معمول سرکار بودم(کارواش دارم) تو سایت بودم یه رفرش کردم دیدم خصوصی پیام اومده زدم رو صندوق دیدم ی اقایی پیام داده سلام میخواستم اشنا شیم و… من فکر کردم یارو همجنس بازه منم ک تو فاز این چیزا نیستم کلا بدم میاد خلاصه جواب دادم و گفتم عزیز من گی نیستم و… که نوشت نه نفر سوم میخوامت اگه پایه ای بیا تل بعدش ی ایدی داده بود
منم رفتم تلگرام سلام دادم و… که گفت ما زوجیم و نفر سوم میخوایم و نمیتونم خوب خانمم رو بسازم (سن اقا ۴۲بود و خانم ۳۵) یکم ازشون عکس گرفتم واسه اثبات و خودمم عکس دادم که یهو شرط و شروط گذاشت که انال نمیشه و نمیتونی ابت بریزی تو و… منم گفتم اوکی و شماره خواستم و گفتم فردا صبح میام و قبول کرد. و تا اخر شب کلی کسشر گفتیم بهم و من باز شک کردم که گفتم یه لحظه دوتاییتون تو لایو ببینم که رفتیم واتسام و دیدمشون لامصب چه زنی بود هیچی اقا خدافظی کردیمو رفتم خونه ب خودم رسیدم و صبح شد ساعت ۱۰پاشدم زنگ زدم که گفت الان ادرس میفرستم و تشکر کردم قطع کردم
ادرس اومد برام توی عظیمیه بود راه افتادم رفتم رسیدم زنگ زدم گفتم جلو ساختمونم گف درو باز میکنم بیا واحد ۴ رفتم بالا درو زدم باز کرد رفتم تو دیدم چه کصییییی وایییییی چه کصی
سلام و احوال پرسی کردم و راهنماییم کردن تو پذیرایی نشستم و برام ابمیوه اوردن و گفتم الانه که چیز خور بشم و تو همین حین شوهره (اسمشونو نمیخوام بگم)گفت محمد جان نترس چیزی توش نیس بخور ک کلی کار داریم منم با بی میلی خوردم و گفت پاشو با فلانی برو اتاق منم میام پاشدم خانومه دستمو گرفت گفت بیا بریم عزیزم رفتیم اتاق درو بست یک دو سه ازم لب گرفتو شروع کردیم ب خوردن لبای هم و از اونجایی ک شرط و سوتین داشت منم بدنشو هم زمان لمس میکردم اروم اروم بردمش سمت تخت افتادم روش گردنشو شکمشو میخوردم که اروم اروم رفتم پایین یه بو کشیدم و گفتم ای جاننننم چه بویی بوی بهشته که خانومه خندید و گفت جوووون مال خودته منم شرطشو کشیدم پایین شروع کردم به خوردن اونم موهاموو نوازش میکرد که یهو در بازشد من خایه کردم پریدم عقب ک گفت چیزی نیست راحت باش من میخوام نگاه کنم منم ادامه دادم سرو صدای زنه در اومده بود که دیدم شوهره کشید پایین شروع ب جق زدن کرد اونقد خوردم تا یهو لرزید و بیحال شد رفتم بالا دستمو کردم زیر کمرش سوتینشو باز کردم و در اوردم و لباسای خودمم کندم و شروع کردن به خوردن سینه هاش و یواش یواش کیر سیخمو میمالیدم به کسش که اروم اروم کردم تو اخ اخ چه حالی میداد کس اینطوری نکرده بودم یواش یواش تلمبه زدم و سینه هاشو ول کردم رفتم بالا تو لباش یه ۵ دیقه ای کردم و گفتم عقب بازه و گفت نه اصلا سمتش نرو گفتم خب داگی شو که گفت امون بده شوهرم اینجا دست به کیره و شوهره لباساشو در اورد و رفت روش چه حالی میداد اون صحنه رو زنده میدیدم و نمیدونستم چیکار باید کنم که رفتم سینه هاشو مالوندم و یکم بوس میکردم بدنشو تا اینکه شوهره ابش اومد ریخت رو شکمش اخ من بدم اومد پاشد با دستمال مرطوب پاک کرد خودشو و خوشبو شد بدنش و گفت بیا رفتم داگیش کردم و کردم تو فقط تلمبه میزدم و شوهره بیجون کنارمو دراز کشیده بود یه چند دیقه ای تلمبه زدم دیدم باز بی جون شد و ابش اومد ولی من هنوز مونده بود کارم بردمش لب تخت یه پاشو گزاشتم رو تخت و یه پاششم رو زمین یجورایی داگیش کردم ک کردم تو و تلمبه قدرتی زدم و دیدم شوهره پاشد رفت پرسیدم کجا گفت راحت باش عزیزم میرم یکم اب بخورم منم ادامه دادم دیدم دارم ارضا میشم گفتم ابمو چیکار کنم گفت میخورمش هر وقت اومد بگو یه چندتایی تلمبه زدم گفتم اماده شو کشیدم بیرون برگشت کردم تو دهنش با دستاش جق زد و ابمو ریختم تو دهنشو همرو جارو کرد و سر کیرمو لیس میزد ک کلی حال میداد
تشکر کردم و یکم عشق بازی کردم باهاش و پاشدیم عرق کرده بودیم گفت برو شوهرمو صدا کن رفتم صداش کردم گفت برید حموم با هم تا من یه چی اماده کنم اوکی دادمو رفتیم حموم شستشیم خودنو تو حمومم کلی مالوندمش کلی حال کرد باهام و بوسم میکرد بعد اومدیم رفتیم دیدم شوهره ابمیوه اماده کرده(شربت بود) خوردیم و کلی تشکر کردم و اونام تشکر کردن و قرار شد هر یکی دو هفته یبار برم پیششون و اگه بشه عکس میگیرم و میزارم
ببخشید اگ غلط املایی داره یا طولانی شده
نوشته: محمد