داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

ام ف ام من با زوج

سلام به تمامي دوست وحيد هستم ٣١ساله كه حدود ٤ماه پيش تو اين سايت با زوجي اشنا شدم ايدي يا هودادن و تو يا هو با هم در مورد ضربدري صحبت كرديم شماره دادن و با تل صحبت كرديم كه ايم اقا شون. ارش و اسم خانمشون فري بود خانم من هم مهسا من صحبت كردم و گوشي را دادم خانمم كه خواب بيداري بود الو گفت مطمن شدن كه زوج هستيم ولي اون شب بي خيال نشدن من تنهاي به سوي خونشون كشيدن ساعت ٣صبح بود رسيدم خونشون از نزديك ديدمشون خسته بودن ولي حشري تقريبا ٢٠دقيقه نشستم صحبت كردم برگشتم خونه كه رسيدم فري زنگ زد گفت من ميخوام چرا نموندي سكس كنيم گفتم اخه ارش ناراحت نميشد نبود مهسا گفت نه
گفتم پاشيد بيايد خونه ما ولي مهسا ميره سركار نيست گفتن باشه اومدن حدود ساعت ٨بود رسيدن اومدن تو خونه روي كاناپه نشستم صبحانه اوردم خوردن بعد من دورتر نشستم ارش كنار فري نشسته بود شروع كردن به لب گرفتن از هم يواش يواش ارش لباس هاي فري را در اورد بعد لباس هاي خىدش را ديدم جفتي شدن لخت جلوي من در حال خوردن هم بودن من هم داشتم تحريك ميشدم فري صدام كرد گفت بيام پيشم رفتم كنارش نشستم شروع كرد به خوردن لبانم داشتم ديونه ميشدم ارش داشت سينه هاش را ميخورد سه تاي رفتيم روي تخت لباس هام را فري در اورد واي وقتي شورتم را در اورد وقتي كيرم را ديد گفت كفتش بشه مهسا كير به اين كلفتي و بلندي را ميخوره همش را كرد تو دهنش شروع كرد به خوردن ارش هم داشت كسش را ميخورد واي داشتم لذت ميبردم كه فري ارش را بلند كرد من را خوابوند خودش نشست سر كيرم كسش تنگ بود ولي كيرم من رفت توش بهم چسبيد به ارش گفت منتظر اين لحظه بودي بيا بكن تو كونم اوش اومد با زحمت كيرش را كرد تو كون فري و شروع كرديم. به تلمبه زدن كه دو دقيقه هم نشد كه فري ارضاء شد بعد با ارش جامون را عوض كرديم حالا كيرم تو كونش نميرم خيلي تنگ بود التماس ميكرد فري ولي من كردم توش شروع كرديم به تلمبه كه گريه فري در اومد ارش دل داريش ميداد من هم تلمبه ميزدم ارش ابش اومد توكس فري ريخت من هم ابم اومد تو كونش تمام ابم را خالي كردم خيلي خوش گذشت بعد دوش گرفتيم از همه جدا شديم ديگه هم ازشون خبر ندارم دوست دارم دوباره ببينمشون

نوشته: وحید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها