داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس با پسردایی بابام

سلام من امیر علی هستم 19 ساله از مشهد اسم مستعار (امیر علی)
یه پسردایی دارم اسمش فرشید اونموقع 24 سالش بود محل کارش به خونه ما نزدیک بود میومد هر روز اونجا استراحت می‌کرد که بعد از اونجا بره سرکار، خیلی خوش فیس و قد بلند، من عاشقش شده بودم فول کیسمه، هر موقع میومد خونه ما من لباس تنگ میپوشیدم جوری ک قشنگ کونم مشخص بشه کون گردی دارم، خیلی دوست داشتم باهاش سکس کنم تا اینکه یه روز رو تخت خوابش برده بود ولی ناگفته نماند دختر باز بود، مست مست رو تخت دراز کشیده بود تو اتاق منم رفتم کنارش دراز کشیدم تقریبا ساعاتی 2 3 عصر بود.
صداش زدم دیدم جواب نمیده خوابیده بود منم آروم آروم با دستم کیرشو میمالیدم واااای چه کیر گنده ای داشت دیدم راست کرده اما خودش تکون نمیخوره با خودم گفتم شاید خودشو زده به اون راه منم شروع کردم ساک زدن تو حال خودم بودم که داشتم ساک میزدم تا حالا از کون هم نداده بودم دیدم بیدار شد من به من من افتادم گفتم ببخشید اینکارو کردم توروخدا به کسی نگی فرشید اونموقع 14 سالم بود گفت باشه نمیگم ولی آخرین بارت باشه اینکارو میکنی گفتم باشه چشم، گفتم خیلی وقته ازت خوشم اومده دوست داشتم باهات سکس کنم گفت اع جدی؟!؟
گفتم آره.
گفت باشه خم کن تا چنان بکنمت دیگه از این فکرا نکنی
گفتم کیرت بزرگه منم تا حالا ندادم یواش بکنی ها!!
گفت جرت میدم
منم برای اینکه به کسی چیزی نگه هیچی نگفتم
گفت کرم داری گفتم آره گفت برو بیار، رفتم از تو کمد آوردم یکم زد به سوراخم یکم زد به سر کیرش یه تف انداخت یه دفعه فرو کرد تو از درد پتو رو گاز گرفتم کسی صدامو نشنوه فرشید هم نامردی نکرد مثل مرد تو کونم تلمبه میزد و من اشک می‌ریختم اولش درد داشتم خیلی شدید ولی بعدش خوشم اومد گریه هام تبدیل به آه و ناله شد سرعتشو بیشتر کرد 10 دقیقه تلمبه زد تا ارضا شد، دستمال گذاشتم رو سوراخ کونم شلوار پام کردم برم دستشویی خودمو تمیز کنم برگشتم دیدم لباس هاشو تنش کرده میخاد بره یه لب ازم گرفت گفت مرسی خوب بود.

تا چند وقت سمتش نرفتم یعنی هر موقع میومد سلام و اینا منم تو حال بودم اونم تو اتاق تا اینک یه روز پیام داد بیا تو اتاق کارت دارم رفتم گفت با زیدم کات کردم میخام زید شخص من بشی گفتم باشه منم از خدا خواسته الان 5 ساله با همیم 2 سال پیش با هم خونه گرفتیم یعنی من به خاطر تیپ و قیافه زنونم جدا شدم از خونواده اونم خونه گرفت و با هم زندگی میکنیم. 😻💕💋
امیدوارم خوشتون بیاد اولین بار دارم داستان مینویسم.

فوحش ندین وگرنه همش برمیگرده به خودتون 💕💋😻🤣

نوشته: امیر علی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها