داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

سلطان شهوت (۲)

لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه…

**قسمت دوم خاطره سلطان شهوت(ضربدري)
با سلام دوباره خدمت دوستاي گلم .
باخودم ميگفتم از ما ديوونه تر وجود نداره . توي سرما رفتيم نشستيم توي تراس قليون ميکشيم و مشروب ميخوريم . جلوي هم داريم سکس ميکنيم . الانم که هر زوج منتظر اونيکي بود تا کارو تموم کنه و لخت بشه .

سوتينش رو باز کردم و سينه هاش افتاد بيرون و حالا نخور کي بخور.
مينو سرش رو به عقب خم کرده بود و ناله ميکرد . وفا تو حال خودش نبود و از زور شهوت داشت موهاي جاويد رو که حالا زمين نشسته بود و از رو ساپورت وفا ،داشت کسش رو ميخورد ميکشيد . خيلي دوس داشتم جاويد زودتر وفا رو لخت کنه تا اون تن و بدن سکسي وفا رو ببينم .
مينو همينجور که سرش عقب بود داشت با چشاي خمارش به اون دوتا نگاه ميکرد و سينه هاش رو تو دهن من جابجا ميکرد و با صداي مملو از شهوت گفت : جاويييييد مثل دانيال بخور ! اون ساپورت لعنتي رو بکن از تنش . ببين دانيال چه خوب سينه هامو ميمکه !
جاويد يهو وحشي شد و تاپ و ساپورت وفا رو توي يه چشم بهم زدن کند . يعني حرف مينو حشري ترش کرد . چشم جاويد مارو ميپاييد و چشم من اونارو و هردومون خوب اينو ميدونستيم .
وقتي بدن وفا رو ديدم يه آهههه بلند کشيدم که همه متوجه شدن .
جاويد : چيه رفيق شفيق ؟ حالي به حالي شدي ؟ نکنه هوسشو کردي (اينو گفت و با ابرو به وفا اشاره کرد )
من : نوش جونت . ما که بخيل نيستيم . يکيش زير دستمونه .
مينو پاشد و خودش رو لخت کرد . حالا مينو و وفا هردو با لباس زير بودن بجز مينو که سوتينش رو کنده بودم و فقط شورت پاش بود .
منو جاويد هردو لباسامون رو درآورديم و شورتامون مونده بود . جاويد بدنش عضله اي بود . با هم باشگاه ميرفتيم ولي بدن جاويد يه چيز ديگه بود از نظر من . مينو که چشمش رو تن جاويد افتاد بي آنکه بخواد شهوت ناشي از ديدن بدن جاويد رو پنهون کنه با هيجان نگاش ميکرد و چشم ازش برنميداشت و با صداي بلند گفت :
دانييالللللللللل . بخورررررررر . برو پايينو بخور عزيزممممممممممم. بخور عشقممممم
اومدم پايين تر و شکمش رو ميليسيدم . دور نافش رو . خط بالاي رونش (مرز کمر و رون) تمام زبونم رو ميشيدم رو که مينو با حرص داد زد : لامصب کسمو بخورررررررر . دارم ميميرم . کسو زنتو بخورررررررر. تاثير مشروب ، جو سکسي و فکر ميکنم ديدن اندام همديگه و سکس در حضور هم هممون رو تا حد زيادي هات کرده بود .
شورت مشکي توريه مينو رو وقتي درمي آوردم ترشحات کسش روي شورت کش ميومد . همينطور که داشتم آب کسش رو روي شرتش ليس ميزدم نگاه منو وفا به هم گره خورد . شايد هردو ميخواستيم با نگاهامون به هم حرفي به اون يکي بزنه . نگاهي سرشار از شهوت .
مينورو خوابوندم زمين پاهاش رو از هم باز کردم شيرجه زدم تو کسش .
منم ديگه قيد همه چيو زدم و با خودم گفتم هرچه باداباد . هرچي ميخواد بشه . هميشه گفتن مشروب آدم رو بي حيا ميکنه ولي من ميگم مشروب يا شهوت ، هردوش آدم رو بيحيا ميکنه که ما چهار نفر امشب هردوش رو يجا تجربه کرديم . اين شد که در جواب ناله هاي مينو گفتم عزيزم جوري کست رو ميخورم که جاويدم نتونه بخوره . اين حرفم دوپهلو بود . يعني اينکه جاويدم مثل من نميتونه کس بخوره و يه معنيش اين بود که دارم چراغ سبز ميدم به مينو و جاويد که ميتونن خيلي راحت تر از اين حرفا باهم باشن .
با حرف من مينو يه جوووووووني گفت و يه نگاه معني داري به جاويد کرد که باهم چشم تو چشم شدن .
حالا ديگه وفاي خجالتي ما هم روش باز شده بود و حرفاي سکسي ميزد .
وفا : آخخخخخخخخ قربون لب و زبونت بشم عزيز دلم. . تمام کسم مال توئه . بخور تا داغم کني . بخور که از کس دادن بهت هيچوقت سير نميشم اين حرفا رو ميزد و نگاش تو چشماي من بود . انگار که اين حرفا رو داره به من ميزنه .
جاويد پاشد رو زانو نشست و وفا هم به پهلو پشتش رو کرد به پشتيه کاناپه و کير جاويد رو از شورت کشيد بيرون . البته شورتش رو در نياورد . و ما پشت جاويد رو ميديديم که شرتش پاشه و گويا داده دهن وفا چون صداي ملچ ملوچ ساک زدن وفا ميومد .
مينو هم گفت : دانيال منم کير ميخوام . ببين اون داره ساک ميزنه .
من: ميدم بهت عزيز دلم . اينو گفتم و شروتم رو کندم اومدم که بذارم تو دهنش مينو گفت 69شو . کسمو از زبونت بي بهره نذار .
اونجور که مينو ميخواست کردم . خوابيدم رو مينو طوري که کسش جلو دهنم بود و کيرم تو صورتش داشت ميبوسيدش .
مينو . قربون کير کلفت شوهر جونم بشم . جووووووووووووون . اومممممممممم . تخمام رو ميليسيد . زير کيرم رو ميليسيد . منم که امون نميدادم و کسش رو حسابي خوردم تا ديدم کيرم رو محکم چسبيد طوري که دردم گرفت و مينو يه جيغ بلند زدو و ارضا شد . وقتي دست از خوردن کشيدم تازه متوجه شدم که جاويد سرپا ايستاده تا وفارو بگاد و مينو هم که چشش به کير جاويد افتاده ارضا شده .
اصلا فکرش رو هم نميکردم که جاويد تا اين حد برا مينو شهوتناک باشه . ولي کير جاويد با کير من فرقي که داشت اين بود که روي کيرش رگاهاي کلفت و زيادي داشت . من کيرم به نسبت جاويد کلفتر بود ولي کير جاويد برجستگي هاي زيادي داشت .
جاويد پاهاي وفا رو بلند کرد که وفا لخت لخت شده بود . جاويدم همينطور . پاهاش رو بلند کرد و نوک کيرش رو روي خط کس وفا چندبار بالا پايين کرد و بعد آروم آروم حولش داد تو کسش . وارد شدن کير جاويد مانا و صداي وفا دراومدن همان .
وفا : جوووون کيرتو قربون . حالا بکن جرم بده . کسمو مال خودت کن . جاويد هم کم کم ريتمش رو تند تر ميکرد .
منم دراز کشيدم زمين و مينو رو نشوندم رو کيرم . کيرم رو تو دستم عمود نگه داشتم بعد مينو با کسش تنظيم کرد و آروم نشست روش . دو انگشتش رو حالت هشت باز کرد و کيرم رو گذاشت لاي دتا انگشتش و با رفت آمد کيرم تو کسش داشت حال ميکرد . وقتي بالا پايين ميرفت باسنش رو ميکوبيد به بدنم و يه صداي خوبي ميداد ، خيسيه کسش هم صداي خودش رو داشت .
جاويد و وفا هم اومدن کنار ما . چون رو کاناپه سختشون بود . وقتي جاويد وفا رو کنار من خوابوند زمين گرماي تن وفا رو حس ميکردم . وفايي که حالا لخت کنار من دراز کشيده بود و منتظر اين بود که کير يوقور جاويد کسش رو بشکافه . جاويد دراز کشيد رو وفا و کيرش رو تپوند تو کسش . وفا چشاش رو بسته بود و آه آه ميکرد و سرش رو آروم به چپ و راست حرکت ميکرد و هراز گاهي چشم بسته ش رو محکمتر فشار ميداد. گرمي نفسش به صورتم ميخورد سعي ميکردم کم کم خودمو بهش نزديکتر کنم و مطمئن بودم که جاويدم هم مثل من ميخواست خودش رو به مينو برسونه آخه پاي مينو چسبيده بود به رون جاويد و قشنگ موقع بالا پايين شدن ماليده ميشدن به هم . منم که وقتي از اين بابت مطمئن شدم که هرکي به فکر حال کردن با طرف مقابله با خودم گفتم هم جاويد اينو ميخواد و هم من پس چرا ديگه رودرواسي کنيم . مطمئنا زنامون هم که راضي بودن چون قشنگ کس و کونشون رو جلو يه غريبه در معرض ديد گذاشته بودن .
آروم رومو برگردوندم طرف وفا . صورت منو وفا يه وجب بيشتر با هم فاصله نداشت . مينو هم داشت رو کیرم بالا پايين ميشد و آخ آوخ ميکرد . صورتمو چرخوندم رو به وفا و يه آخ گفتم تا وفا متوجه بشه که رو به اونم و همينطورم شد . وقتي آخ گفتم چشاشو باز کرد و خيره شد بهم منم خيلي آروم صورتمو به لبش نزديک کردم و لبش رو آروم بوسیدم و اونم برا چند ثانیه همراهیم کرد که دیدم مینو دستش رو شونه جاویه و داره از رو کیرم بلند میشه .
مینو رو کنار وفا خوابوندم زمین و شروع کردن به کردن کسش ، همچنین پاهاش رو هم انداختم رو شونم که کس تنگش حسابی بیرون بزنه و تنگتر بشه . دیگه داشت آبم میومد . چشمام میسوخت و نتونستم جلو خودمو بگیرم
عزیزم آب کیر میخوای ؟ دارم میام … کس تنگت آبمو دراورد
مینو : آره آب میخوام . آب کیر بده بهم . جووووون تند تر بکن عشقم . جر بده مینوتو . تندتر ررررر آب کیرررر میخوامممم آههه آههه
و همزمان با هم ارضا شدیم و آبمو ریختم روی کس مینو و با کیرم همه جای کسشو مالیدمو آبمو پخش کردم رو کسش ، مینو هم داشت میلرزید و نوک سینش رو لای انگشتاش میکشید .
اونطرفم جاوید و وفا کارشون تموم شده بود و جاوید خوابیده بود رو وفا . معلوم بود آبشو خالی کرده بود تو کسش .
صبحش طبق قرار کله پاچه رو زدیم و زندگی در جریان بود و فکر وفا و اندام نازش که دست کمی از مینو نداشت بیشاپتر و بیشتر تو سرم میافتاد . از این بابت مطمئن بودم که جاویدم گلوش پیش مینو گیر کرده . با اینکه هرکدوممون زنمون یکی از داف های اس بود ولی باز دلمون تنوع بیشتر میخواست .
یه شب برا شام خونه جاوید دعوت بودیم . وقتی شب با جاوید رفتیم خونشون بعد دو هفته وفارو دیدم . وفا خانوم و همینطور مینو دیگه خیلی لارج شده بودن و تو لباس پوشیدن دیگه هیچ مراعاتی نبود . هردو دامن پوشیده بودن با این تفاوت که مینو یه تیشرت آبی آسمونی رنگ پوشیده بود و نصف خط سینه ش معلوم بود و باسنش که یه حالت قشنکی داشت با اون دامن بلند که تا مچ پاش بود زیباییش دوچندان شده بود . اما وفا با دامن مشکیش یه تاپ طوسی تیره تنش بود که آستینش حلقه ای بود و از بغلا سوتینش دیده میشد .
بعد چاق سلامتی رفتم دست صورتمو بشورم که شام بخوریم ، وقتی از سرویس بهداشتی بیرون اومدم وفا داشت میرفت برا جاوید لباس بیاره از اتاق که سینه به سینه وفا خوردم ، آخ که چه حالی داد . مطمئن بودم که وفا هم بدش نیومده .
من : وفا خانوم کمک میخواین ؟
وفا : زحمت نباشه ؟
من: اختیار دارین و دنبالش رفتم تو اطاق . داخل اتاق وفا گفت آقا هوس تابستون به سرش زده و میگه لباس راحت برام بیار ، اگه ممکنه اون چمدون بالایی رو که لباسای تابستونی توشه از بالای کمد برام بیارین پایین .
منم همینطور که داشتم خودمو کش و قوس میدادم که چمدون رو پایین بیارم گفتم : شایدم آقاتون هوس چیز دیگه کرده باشه .
وفا : کی هوس نمیکنه اون
من : وفا ( برا اولین بار وفای خالی خطابش کردم و خودشم متوجه شد که حرف مهمی میخوام بزنم) میخوام یه چیزی بگم اما نمیدونم درسته یا نه
وفا : راحت باش بگو
من: چقدر میتونم راحت باشم ؟
وفا : ما که چند هفته پیش راحتی رو به حد کمال رسوندیم ، پس بگو .
وقتی این حرفو زد چمدون رو گذاشتم پایین و روبروش نزدیکش ایستادم و دستش رو گرفتم تو دستم تو چشاش خیره شدم و ناگهان لبم رفت رو لبش و برا 20 الی30 ثانیه لب همو خوردیم و از هم جدا شدیم و باز خیره شدیم به هم .
من: مونده بودم تو کف لبات
وفا : حالا از کف دراومدی ؟
من : هیییی ، همچین . به نظرت به جاوید خیانت کردم ؟
وفا : تو که اونشب لبمو بوسیدی
من: اونشب فرق میکرد ، همه تو پوزیشن سکس بودیم و مست و پاتیل .
وفا : نگران نباش . اینو گفت و راه افتاد و با خنده گفت مواظب باش الان که اینجایی زنتو تور نزده باشه ، بدو پیشش .
وقتی از اتاق خارج شدیم جاوید و مینو یه جوری نگاهمون میکردن
جاوید : مگه چندتا چمدون بود دانیال جون ؟
من : خواستی هوس لباس خنک نکنی . چشمم افتاد به مینو که دیدم بعلهههه . مینو خانومم یه کارایی با جاوید کرده چون رژ لبش کاملا پاک شده بود . منم خواستم کار جاویدو تلافی کنم برگشتم خطاب به مینو گفتم : مینو جان رژت پاک شده اگه میخوای برو تو اون اتاقه (با دست به اتاقی که با وفا بودیم اشاره کردم ) آینه هست .
مینو سرخ شد و فهمید منظورم چیه و بدون معطلی رفت تو اتاق جاویدم عین گاو سرش رو انداخت پایین و رفت کمک وفا برا چیدن میز شام و مدام سر به سر وفا میذاشت و ناخنک به غذا میزد .
شما با خنده و شوخی و دلقک بازی های جاوید خورده شد .
من : وفا خانوم دست گلت درد نکنه خیلی خوشمزه بود ، خیلی خوردم
جاوید : بعله دیگه میای خونه ما برا خوردن
جاوید بازم تیکه ش دو پهلو بود
مینو : آره وفا جون دستت درد نکنه همه چی عالی بود
جاوید قبل از اینکه وفا بگه نوش جونتون پرید وسط و گفت : مینو خانوم قابل شما رونداشت نوش جونتون . چرا کم کشیدین تعارف میکنید ؟؟
مینو : الان که به دانیال یه چیز دیگه میگفتی آقا جاوید !!!
جاوید : آخه اونم چیز دیگه خورده بود
منم که دیدم مرتیکه فقط میخواد منو ضایع کنه بهش گفتم : جاوید جان طعم غذا چطور بود
جاوید : عالییییی دست خانوم نازم درد نکنه
من : احیانا طعم رژ نمیداد ؟؟
همه زدن زیر خنده بجز جاوید که عین بز داشت منو نگاه میکرد ، تا خواست یه چیزی بگه انگشتمو به نشونه سکوت جلو لبم گرفتم یعنی هیسسسسسسس
اون شب گذشت و ما اومدیم خونه . توی مسیر مدام فکرم پیش وفا و اون بوسه که از لبش گرفتم بود . مینو هم حرفی نمیزد .
وقتی رسیدیم خونه و آماده شدیم برا خواب مینو اومد توی بغلم و همینطور که داشت دستش رو رو سینم میکشید (رو تخت خواب بودیم) گفت : دانیال ؟؟؟؟؟
بله؟
تو ناراحتی ؟
از چه بابت خانومم ؟
همون دیگه ؟
همون دیگه یعنی چی ؟
همون تیکه ای که به جاوید انداختی
دقیقا کدومش ؟
عهههههههههه دانیاااال ؟
جان دانیال ؟
همون رژ لب و … همون دیگه
آهان ! نه ناراحت نشدم . البته به شرطی ناراحت نمیشم که خودت هرچی که بود رو تعریف کنی
مینو یکم با سینم ور رفت و با تته پته گفت : خوب خودتم با وفا لب تو لب بودی
من ؟ کی گفته ؟
مینو : لازم نیس قایم کنی . تابلو ما دیدیم ؟
پس جاوید شک نکرده بود ! دیده بود مارو تو اون وضعیت
من : چی دیدین ؟
مینو : شما که رفتین جاوید گفت پس دانیال درنیومده از سرویس که منم گفتم چرا اومد رفت کمک وفا لباس بیارن پایین و وقتی اینو گفتم بهم یه چشمک زد و دستم رو گرفت اروم اومدیم دم در اتاق که دیدیم شما لب تو لبین
من : که اینطور . خب تعزیف کن
مینو تو که رفتی تو سرویس بهداشتی جاوید اومد با عجله لبش رو گذاشت رو لبم و منم همراهیش کردم و همزمان دستش رو باسنم بود و میمالید
من: وفا دید ؟
مینو : فکر نکنم آخه مشغول درآوردن لازانیا از تو فر بود و وقتی برگشت سمت ما جاوید حول شد و زود بهش گفت برام تیشرت سبک بیار بپوشم .
من : نه عزیزم اشتباه میکنی ، وفا هم فهمیده بود . آخه تو اتاق بهم گفت مواظب باش جاوید زنتو تور نزنه
مینو تو فکر رفت و گفت : دانیال ؟ من کار بدی کردم ؟ ازم دلخوری؟
من : تو چی ؟ از من دلخوری مگه ؟
مینو : نچ
من : منم نچ . آدم وقتی گرسنه باشه باید غذا بخوره . وقتی هم که شهوت بیاد سراغش باید غریزه ش رو تامین کنه . ضمنا من و جاوید که این حرفا رو نداریم . توام که میدونم با این چیزا منو کنار نمیذاری
مینو : یعنی برات مهم نیس که جاوید منو مالیده ؟
من: راستش رو بخوای اگه اونجا بودم شاید کیرم راس میشد و لذت هم میبردم از اینکه زنم اونقدر جیگره که چش یکی مثل جاوید دنبالشه
مینو : دانیال بخدا هیچکی برا من جای تورو نمیگیره ضمنا تو خیلی از جاوید سرتری
من: مرسی عزیزم توام برا من سرتر از وفا و هرکس دیگه ای هستی منتها آدمی زاد تنوع طلب و این تنوع طلبی ما هم خودش یه تنوعه
یه لب طولانی از هم گرفتیم و خوابیدیم

ادامه…

نوشته: دانیال

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها