داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عاشقی با تنها عشقم

من ، باران یه دختر ۲۲ ساله ی شاد با قد ۱۶۸ و وزن ۷۰ عشقم فرزاد قدش ۱۸۰ و ۷۵ کیلوعه ،استخون ریزه و تقریبا میشه گفت لاغره.
این داستان کوتاه مربوط به عصر پاییزی در ۶.۷ ماه اخیره، تازه کلاسم تموم شده بود و داشتم تو محوطه دانشگاه قدم میزدم ک گوشیم زنگ خورد ، اسم فرزاد ک افتاد روی صفحه ی گوشیم، ی لبخند خوشگل اومد روی لبام ، با لبخند جواب دادم؛
_جانم عزیزم ؟
_سلام ، کجایی ؟
_سلام به روی ماهت ، دانشگام دیگه ، تا ۸ کلاس دارم؛ من که بهت گفته بودم!
_نمیشه نمونی کلاستو ؟ مامان اینا رفتن کسی خونه نیست.‌ تنهام بیا پیشم …
_عزیزم خیلی پیچوندم کلاسامو … دیگه واقعا نمیتونم !
_امروز بدجوری مستم … حوس کردم برات بخورم . مطمئنی نمیای؟
_آخه …
_بیا دیگ خانومم
_اگه کسی بیاد چی ؟
_مطمئنم مامان اینا تا ۲،۳ ساعت دیگم نمیان !بیا عزیزم…
_چشم. ۱۰ دیقه دیگ جلوی در منتظرتم بیا دنبالم .
_به روی چشم بانو .
بعد از چند دیقه انتظار جلوی سر در دانشگاه فرزاد رسید و رفتم سوار ماشینش شدم … ۲ دیقه بعد توی جاده بودیم و دست فرزاد همه جای بدنم میرفت و شیطونی میکرد …
_عزیزم خب الان میرسیم خونه !
_دلم میخواد مستت کنم ، تا برسیم خونه حسابی حالتو عوض کنم …
(مانتومو کنار زد ،شلوارم کشی بود ، دستشو اروم رد کرد از کش شلوارم و برد توی شرتم و شروع کرد به مالیدن )
_دیوونه نکن
_این دیوونه عاشقته ، آخه تو چقد نرمی … از بس گوشتالویی همش مست میشم … همش دلم میخواد بکنمت
_فرزاد نکن زشته یکی میبینه تو خیابون ، بابا مگه اولین بارته ک انقد هولی ؟
_ میخواستی این بدنو اینجوری نسازی ک دیوونم نکنی
_آی نکن بسه
_هنوز زوده واس آی آی کردن خانومم
_آخ وحشی درد میاد
_قربونت برم من ک دردت میاد
(دستشو از توی شورت و شلوارم درآورد و برد سمت سینه هام، از روی مانتو محکم فشارشون میداد )
_دیوونه ی وحشی کبود میشن نکن خیلی درد میکنه ، هنوز کبودی دفعه ی پیشش هست (و باز هم فرزاد سینه هامو فشرد جوری ک اشکم داشت درمیومد، اصلا دست خودم نبود ، چون از قبل کبود بودن خیلی درد اومد … یه قطره اشکم چکید)
_باران ، خانومم داری گریه میکنی غلط کردم من نبینم ناراحتی عشقم …
همین ی جمله کافی بود ک لبخند دوباره بشینه روی لبام…
انگار ن انگار ک داره رانندگی میکنه ، صورتمو چرخوند سمت خودشو محکم لبامو بوسید … و دوباره دستاش شروع کرد به شیطنتای کوچولو تا وقتی ک رسیدیم جلوی خونشون. ماشینو پارک کردیم و رفتیم بالا
لباسامونو دراوردیم و با لباس زیر رفتیم روی مبل نشستیم …
شروع کردیم ب بوسیدن همدیگه … فرزاد منو انداخت روی مبل و اومد روم…تنمو میمالید و لبا و گردنمو میبوسید … وقتی گردنمو لیس میزنه قلقلکم میاد و میخندم و اونم ذوق میکنه واسه اینکه منو بخندونه و خندمو ببینه همش لیسم میزنه … لپ و تمام صورتمم لیس میزنه بعد از ی معاشقه کوتاه ، عشق جان یادش اومد ک فوتبال داره…
_وای باران دستگاهو بده، پرسپولیس بازی داره
خلاصه تلویزیونو روشن کردیمو روبروی تلویزیون مشغول مالیدن و بوسیدن همدیگه بودیم … دستامو میبردم لای موهاش و به خودم فشارش میدادم و محکم تر میبوسیدمش … اون هم تشنه تر از قبل با قدرت خودشو از روی شرت بهم فشار میداد تا اینکه طاقتش تمومش شد…
_خانومم بسه؟ مست شدی
_آره عشقم
(سوتین و شرتمو دراورد و منم شرتشو دراوردم و کیرشو اروم مالیدم،فرزاد سینه هامو تو دستاش فشرد و میخوردشون و گازای ریز میگرفت )
_باران خانومی میخوام برات بخورم … اوووف چ خیس شده
_اوووم
فرزاد سرشو برد لای پام در حالیکه بدنش کج بود و من کیرشو تو دستم فشار میدادم و میمالیدم … اولش اروم اروم میخورد بعد تند تند میک میزد و با دستشم برام میمالید ، یه انگشتشو فرو کرد توی کسم و با انگشتش منو میکرد بعد دو انگشتی … انقد شدت ضربه هاش زیاد بود ک داشتم به اوج میرسیدم ، عالی بود … یکهو انگشتاشو درآورد … نمیخواست ارضا شم …
_ حال داد خانومم ؟
_خیلیییی … عاشقتم … بیا بکن … دارم میمیرم دیگ … میخوامت
_جووون چشم
فرزاد اومد بالاتر و خودشو تنظیم کرد و با یکم فشار واردم کرد و شروع کرد به تلمبه های ریز زدن
آه و ناله ی هردومون بلند شده بود
سرشو فشار دادم به گردنم چون نفسای گرمش وقتی میخوره به گردنم خیلی لذت بخشه و مستم میکنه … خودشم اینارو میدونه،همش تو گردنم آه میکشه
موهاشو با دستام میکشیدم و سرشو هدایت میکردم به جایی ک میخواستم … گاهی دلم لباشو میخواست … همونطوری ک تلمبه میزد اروم اروم لباشو میخوردم
وقتایی ام ک بیش از حد مست میشدم گردنمو میدادم عقب و دستامو میزاشتم روی باسنش و اروم میمالیدم و دو طرف باسنشو به خودم فشار میدادم …
_عزیزم ولم کن میخوام سینتو بمالم اینجوری فشارم میدی ب خودت نمیتونم
_خب بغلتو دوس دارم … ازم فاصله نگیر تو سکس
_چشم فقط یکم …
بعد از ۵ دیقه سکس تو این حالت فرزاد ازم جدا شد
_خانومم یکم صبر کن ، ی وقت آبش میادا
_کجااا ؟ نههه
_عزیزم الان باز میکنمت ، داشت میومد درش اوردم ،پاهاتو بده بالا به هم بچسبون بکنمت
_نههه من همین مدلی میخوام؛ بیشتر حال میدههه
_دورت بگردم دوباره اینجوریم میکنم ، یکم این مدلی بکنم
_باشه
و دوباره فرزاد کیرشو فشار داد توی کسم و شروع کرد به تلمبه زدن
_بعد از چند دیقه کیرشو دراورد
من دیگ جووون نداشتم خسته شده بودم اما بازم میخواستمش
_فرزاد بخواب من بیام روت ، میخوام بشینم روش خودمو بمالم و بکنم … اوووف
_جووون بیا بشین روش خودتو تکون بدههه آهه
بلند شدم و روبروش قرار گرفتم ، فرزاد خواببد و اروم خودمو فشار دادم روی کیرش و تلمبه میزدم … بعد از چند تا تلمبه ی کوتاه و به شدت اروم ک میخواستم اذیتش کنم و مست مست شه … شروع کردم ب تلمبه های تند زدن … فرزاد تو همون حالت بغلم کرد و سرمو گذاشت رو شونش و من پاهامو یکم ازش فاصله دادم تا بتونه تلمبه بزنه و بعد اون شروع کرد به تلمبه زدن …
_بسه خانومم پاشو میخوام جلو آینه بکنمت
(ازاینکه من دولا شم و از پشت بزاره توی کسم و لرزش بدنمو توی آیینه ببینه بیش از خوشش میاد )
جلوی آیینه قدی ایستادیم و از پشت کیرشو گذاشت توی کسم و فشار داد و شروع کرد به تلمبه زدن ، دو طرف باسنمو با دستاش میلرزوند و تلمبه میزد و گاهی خم میشد روی بدنم و سینه هامو میفشرد و تلمبه میزد؛
_ آهه آآاه خانومم نزدیکم تو چی؟
_ منم دارم میام آه آهه
بعد از چند دیقه آبش اومد و ریخت روی کمرم … من دلا موندم تا فرزاد آبشو با دستمال کاغدی جمع کنه و پشتمو تمیز کنه…
من و عشقم مدت زمان زیادیه ک باهمیم حدودا ۴ سال و نیم ، اما به دلایلی هنوز موفق به ازدواج نشدیم ، برامون دعا کنین …
به امید روزی ک همتون به عشقتون برسین

نوشته: Baran.k

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها