داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خانم تنها درطبقه پنجم

من آقای ارشادم مدیرساختمان

من و خانومم به اتفاق دو تا پسر دانشجوم در طبقه اول یه واحد مسکونی 5 طبقه 9 واحده زندگی می کردیم و می کنیم . من تازه چهل سالم تموم شده. کارمند یه اداره ای هستم و اسمم امید وفامیلی ام ارشاده . خیلی هم خوش صحبتم و با گفتارم ماررو از لونه اش می کشونم بیرون . هرچه گفتم بابا من نمی تونم مدیر آپارتمان شم انداختن گردنم . حوصله این دردسر ها رو نداشتم… اون طبقه پنجمی ما خونه شو اجاره دادبه یه خانومی … راستش من که اصلا ندیدمش . چون هر وقت خسته از سر کار میومدم اون بود تو خونه شون . شناختی هم ازش نداشتم . نیازی هم نبودکه بشناسمش . هنوزم فرصت نشده بود که جلسه ماهیانه ساکنینو بر گزار کنیم . یه دو هفته ای شد و چند نفر جلومو گرفتند و گفتند که مرشد عزیز آقای ارشاد این خانومی که اون بالاست یک مار خوش خط و خاله و از اون جنده های درجه یکه و روزی چند نفر مدل به مدل میاره و می بره . ما چند تا از مردای آپارتمان گرم صحبت شدیم و گفتیم این که نمیشه ما زن داریم بعضی هامون دختر داریم این خوبیت نداره … خواستم بندازم گردن یکی دیگه که بره با این زنه صحبت کنه که یه جوری شرشو از این خونه کم کنه یا خودشو اصلاح کنه . راستش من حس کردم کار من نیست بخوام با این زن صحبت کنم . حریفش نمیشم . آخه جنده ها خیلی رو دارن . یه حرفی بیاد به من بزنه … همون دم در خونه دسته جمعی گرم صحبت بودیم . هرکاری کردم از زیر بار این مسئولیت شونه خالی کنم نشد که نشد . انداختن گردن من … از خجالت داشتم می مردم . من تا حالا با یه جنده روبرو نشده بودم . شاید م شده بودم ولی با این حس که کسی جنده باشه باهاش حرف نزده بودم . حتی غیر از زن خودمم به کسی دست نزده بودم . با خودم گفتم بهتره یه روز برم به این زنه سر بزنم که از سر کارم برگشته و به جای طبقه اول مستقیما برم طبقه پنجم . همین کارو هم کردم . یه خورده می ترسیدم و می لرزیدم . هر طبقه ای دو واحد داشت ولی طبقه پنج فقط یکسره بودیعنی می شد واحد شماره 9. اگه یکی الان اونجا باشه در حال گاییدنش چی ؟ /؟من اصلا دوست ندارم مزاحم کسی باشم . بذار آزاد باشه . به من چه مربوطه … یه خانوم خوشگل درو باز کرد . چشم و ابرو کشیده . از اون شلوار لی های تا زانو و کیپ که کونشو داشت می ترکوند و یه بلوز بدون آستین هم تنش بود . سلام یادم رفته بود . آب دهنمو به زور قورت دادم . سی و خوردی می شد . -ببخشید امری داشتید.-خانوم زهره خندان … درحالی که می خندید و دندونای سفیدشو بهم نشون می داد گفت بفرمایید شما باید آقای امید ارشاد باشین -بله خودمم . -من شما رو می شناسم . ولی شما منو نمی شناسید . بفرمایید داخل یه چایی در خدمتتونیم . طوری اصرار کرد که فهمیدم از ته دلشه . -ببخشید مهمون ندارین ؟/؟ -مگه قراره هر دقیقه مهمون داشته باشم ؟/؟ تازه مهمونم داشته باشم . شما هم مهمون . بفرمایید خواهش می کنم … رفت و به جای چایی واسم آب میوه آورد . وقتی پشت به من داشت می رفت آشپز خونه و اون کون بر جسته اشو از پشت شلوار دیدم کیرم شق کرده بود . من بهش چی می گفتم؟/؟ راستی راستی چی می گفتم . نشستیم و یه سری کوس شرات از این ور و اون ور گفتیم و از جلسه ماه بعد ساکنین گفتیم و دیگه یه جای کار ترمز زدم . من که خودم می دونستم اون شوهر نداره ولی گفتم ببخشید آقاتون مسافرتن ؟/؟ یه نگاه عجیبی بهم انداخت و گفت چو دانی و پرسی سوالت خطاست . سه چهار روز پیش بود که شما کنار در ورودی با مردای دیگه کنفرانس گرفته بودی و داشتی در این مورد صحبت می کردین … دیگه بقیه حرفاشو نفهمیدم . ظاهرا این جنده خانوم از اون زبلهایی بوده که گوشی آیفونو ورمیداره و هرصدایی رو که اون اطراف بوده می شنوه و می فهمه که ما در مورد چی داریم حرف می زنیم و ما کوس خلا هم همون دم در خونه از سیر تا پیاز ماجرا رو واسه هم گفته بودیم . موضوع رو عوض کردم و کشوندمش به جلسه عمومی . خجالت کشیدم حرف بزنم ولی اون اومد جلو و گفت امید خان یه زن همیشه یک زنه بد بخته . یه مرد اگه همسرشو طلاق بده اگه بد ترین آدم روی زمین باشه بازم یک مرده کسی بهش ایرادی نمی گیره . من شوهرم معتاد بود و ازش جدا شدم . یه خورده نفقه میده بهم و باهاش زندگیمو پیش می برم . می خواستم بهش بگم با نفقه یه معتاد چطور از پس زندگی و اجاره بر میای که دیدم گریه امونش ندادو خودشو انداخت تو بغلم … نمی دونستم چیکار کنم . می دونستم که میخواد یه جورایی خرم کنه و قاپمو بدزده و حمایت منو جلب کنه دیگه این قدر ها هم کوس خل نبودم ولی از اونجایی که کیر خل بودم دوست داشتم فریبشو بخورم . وسوسه شده بودم . از اون جنده های با کلاس بود . تیپش به جنده ها نمی خورد .با توجه به نرخ تورم و دوبرابر شدن قیمت دلار نرخش زیر پنجاه نبود . دلم می خواست بهم حال بده . یه استرس عجیبی داشتم . واسه اولین بار بود که می خواستم با یه زنی به غیر از زن خودم رابطه بر قرار کنم . بارها دوستان بهم گفته بودند که با یه زن دیگه ای سکس کن و به زندگیت تنوع بده من وجدانو زیر پا گذاشته بودم ولی می ترسیدم وحالا موقعیتی ایده آل نصیبم شده بود که نباید اونو به این آسونیها از دست می دادم -خیلی حرفا پشت سر من می زنن . فراموش کردن که من یه زن تنهام . شما وقتی که شبا زناتونو بغل می زنین و پیشش می خوابین اصلا به فکر یه زن تنها هستین ؟/؟ به این فکر می کنین که اون بالا یه همسایه ای هم دارین ؟/؟ -باورکنین زهره خانوم اگه همسر من فرهنگش قوی باشه و اجازه بده من خودم حق همسایگی رو به جا میارم . از این حرف من خنده اش گرفت . نتونست جلو خنده شو بگیره . یک آن شونه هامو گرفت و چش تو چش هم دوختیم . خوب شکارشو شناخته بود . فهمیده بود که من اهلشم . جنده ها واقعا تو کارشون متخصصن . با یه بوسه آبدار رفتیم به استقبال یک سکس جانانه . یه هوای گرم تابستونی بود که کولر هم روشن بود . -آههههههه عزیزم عزیزم …کاش زودتر میومدی و با خودت امیدو تودلم زنده می کردی … بد جوری داشت خرم می کرد با این کارا می خواست جواز کسبو واسش صادر کنم . قبل از این که من بخوام لختش کنم اون دگمه های پیرهنمو بازکرد . دستشو که گذاشت رو موهای سینه ام و یواش یواش عشوه گری رو شروع کرد حس کردم که من یکی دیگه اعتراضی ندارم که بکنم . حتی باید کمکش هم بکنم . هیجان شدیدی داشتم . فقط دلم می خواست این کیر ناقابل من بتونه دردشودوا کنه . همون وسط پذیرایی درازم کرد . منم شلوار کشی اونو پایین آورده و سرمو با لا گرفتم و به کون بیرون زده از شلوارش یه نگاهی انداخته و دراز کشیدم . چون اون در حال در آوردن شلوارمن بود و نمی بایستی تو کارش وقفه مینداختم . از اون کارایی کرد که زنم تا این حد سریع و با اشتها واسم انجام نمی داد . کیرمو یه ضرب کرد تودهنش . منم که دستم به زیر بلوزش می رسید اونو یواش یواش از سرش درآوردم . بعد از این که یه ساک جانانه واسم زد . کیرمو دو دستی گرفت تو دستشو اونو به کوسش مالید . -این دوامه … امیدمه امید جان . آقای ارشاد با همین باید ارشادم کنی . زبان ارشاد این خیلی تیزه . منو دراز کرده بود و خودش از بالا مسلط به من بود . وقتی ازش پرسیدم از کجا می دونی کیرم این قدر تیزه در جا کونشو انداخت رو کیرم و کوسشو روی سر تا ته کیرم حرکت داد و با بالاپایین کردن کوسش روی کیر چند بار این حرکتای رفت و برگشتی رو انجام داد . من اون زیر قرار داشته کوس رو کیرم سوار بود .دستامو هم قرار داده بودم روکون زهره جنده . ولی خیلی جنده باکلاسی بود . به نظرم باید اول کارش باشه چون تازه از شوهرش جدا شده بود و کوس با حالی داشت که گشاد نشون نمی داد . -وای … امید … بکن … تو منو کشتی … جون من تند تر … دارم حال می کنم . بیشتر از اونچه حال می کرد دوست داشت نشون بده که هوس داره ومنم میذاشتم هر طور که دوست داره و بهش مزه میده همون کارو بکنه . فکر کنم خر کردن من بیشتر بهش مزه می داد هرچند خودش حال هم می کرد وگرنه کوسش این قدر خیس نمی کرد و صورتش گر نمینداخت . خودشو سفت و سخت انداخته بود رو من و طوری باهام حال می کرد که داشتم با خودم فکر می کردم که حتما خیلی هم ثواب کردم که به این کیر نخورده حال هم دادم . یه جوری لبامو قفل کرده بود و منو می بوسید که فکر می کردم حتما کسی هستم و تا حالا خبر نداشتم … -وای امید … آبم داره میاد … آب … آب … داره میاد … تو داری آبمو میاری … هیچ مردی تا حالا این کارو نکرده و نتونسته آبمو بیاره … آفرین به تو که داری میاری … آخخخخخخخ اومد … ریخت … جووووووون … بیحال افتاد رو من و منم از اون بیحال تر . هرچند شک داشتم که ارگاسم شده باشه چون یک ساعت تمام زنمو می گاییدم آبش نمیومد این جنده چه جوری به همین زودی آبش اومد . ولی خودمم دوست داشتم که حرفاشو باور کنم . برای همین رفتم تو حس همین فیلمی که اون بازی کرده بود . آخه زندگی همش فیلمه . چه بهتر یه کارگردان دیگه فکر کنه اون جوری که اون دلش می خواد فیلم داره پیش میره -امید جون … کوسسسسم کوسسسسسم آب میخواد… زود باش . با این که خیلی دلم می خواست تو کوسش خالی کنم می ترسیدم . اگه این جنده آبستن شه و بخواد بچه رو بندازه گردن ما چی … -بریز توکوسم نترس . سر لوله ام بسته … -به همین زودی ؟/؟ -خب دیگه یه پسر و یه دختر داشتم و سر بچه دوم بستم -پس بچه ها کوشن . -خونه پدر شوهرم . حرفشو باور کردم . دیگه خیلی دلم می خواست تو کوسش خالی کنم ولی با همه اینها یه انگشتی تو سوراخ کونش فرو کرده و قلقشو گرفتم که می تونه کیر منو هم راحت تو خودش جابده . -زهره جون می خوام کونتو بگام وتو کونت خالی کنم . -هرجور عشقته … هرجور میلته حال کن … شیطون متقلب ساعتی پیش از نیاز زن و این حرفا می گفت . چقدر زود راضی شد که من اونو ازکون بگام . ولی چه کونی ! سفید و بر جسته و گنده . یه سیلی که به کونشمی زدی به لرزش می افتاد . مثل ژله می لرزید و یه منظره و تصویر زیبایی به وجود می آورد . چاک کونشو از پایین به دو طرف باز کرده تا حفره کونش بیشتر تو دیدم قرار بگیره . کیرمو به سر سوراخ کونش فشرده و با لذتی آرام نرم نرم کیرمو کردم توکونش … -اوخ وای … کونم … امید جون جرررششششش بده با کیییییرررررت منو پاره پاره کن … اوف آب می خوام . آب … آب زودباش آب . دیگه نتونستم در مقابل این حرکاتش تاب بیارم . کیرم هی آبشو خالی می کرد و اونم هی آب می خواست . -جووووووون زهره . همین جور دارم خالی می کنم . -امید نمی دونی که چقدر کونمو داغش کردی و بهم حال دادی . وقتی کیر خیسمو از کونش بیرون کشیدم همونو گذاشت تو دهنش . خلاصه یه نیم ساعت دیگه رو با هم حال کردیم . کارمون که تموم شد بهم گفت چیزی می خواستی بگی ؟/؟ با خودم فکر کردم که ما 9 واحدیم . دو تا از واحدها در مجموع دست چهار تا دانشجوی دختره . توی دو تا از این واحد ها دو تا پیرزن تنها زندگی می کنند . من که رضایتمو اعلام کردم و اونم که خب هیچی . می مونه سه واحد دیگه که سرپرستشون مرد خونواده هست … -زهره جون من چیزی نمی خواستم بگم . فقط یه سه نفری هستند که اونا هم یه یکی بیان ببینم حرف حسابشون چیه … فکر کنم تا چند روز بعد اون سه نفر هم یه صفایی کردند و اصلا دیگه کی بود که به این زهره خانوم کار داشته باشه . تازه یواش یواش واسه حفظ سیاست با خانوما ی این واحد ها داشت آشنا می شد و گرم می گرفت … منم که دیگه یه کوس ناب غیر از کوس زنمو گاییده بودم این هوس به سرم افتاد که یه جنده دیگه رو بکنم . جنده ای که از خودش جا داشته باشه . رفتم سراغ یکی از دوستام که اهل این کارا بود . -به ! امید خان تو هم آره -خب دیگه تنوع تو زندگی لازمه . چقدر یه نوع غذا بخوریم دل آدمو میزنه . -یه کوس ناب سراغ دارم . اول تو بزن و من اون پایین کشیک میدم و بعدا من میزنم … هیجان زده شده بودم . یه قرص ویاگرا خورده بودم و یه اسپری بی حسی هم به کیرم زده بودم که این دو تا یه جورایی مکمل هم باشن … مسیر مسیر محله ما بود . خداکنه آشنا ما رو نبینه و خیلی دورشیم … وای یه خورده اون ور تر از روبروی در خونه ما وایساد . واحدهای مسکونی ما رو نشون داد . -امید جان زنگ طبقه پنجمو بزن بگو از اسی کارچاق کن به زهره هفت کوس … این رمز ماست . نمی دونستم چی بگم . می خواستم واسه تنوع یه جنده دیگه رو بگام دوباره باید می رفتم به طبقه پنج واحدهای خودمون تا یه بار دیگه ارشادش کنم … پایان …

نوشته: پدرام

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها