داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

ترک عادت موجب مرض است (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام
من سامانم. اگه منو نمیشناسین، یه پسر دهه هفتادی معمولی که نه سفیده و نه بی مو. ولی دیوونه وار عاشق کون دادنه و بات پلاگش از کونش در نمیاد😅

تو لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحهی داستان دیدن مجدد آرش و آغاز دوستیم با سپیده رو براتون تعریف کردم.
حالا ادامش:

کلاسای دانشگاه و کلاسای زبان کانون به موازات همدیگه ادامه داشتن و من مرتب بین دیدن سپیده و آرش در نوسان بودم. این مدت آرش باهام صمیمی تر شده بود و اکثرا بعد کلاسا یه مسیری تا میدون صنعت رو با هم پیاده برمیگشتیم. (خیابون حسن سیف – مسجد جامع شهرک😁) و درباره هرچیزی که فکرشو بکنین صحبت میکردیم. نمیدونم چی شد یه بار حرف دوست پسر و دوست دختر اومد وسط. که من گفتم دوست دختر دارم😌
یهو چشماش از شدت تعجب گرد شد و گفت عه؟! تو؟؟ یه لحظه خیلی حس خجالت و تحقیر بهم دست داد. گفتم مگه من چمه؟! گفت هیچی هیچی، فقط فکر نمیکردم اهل دوست دختر و اینا باشی. بهت میخورد بچه درس خون باشی و سرت تو کتابا و درسات باشه😁
اونجا یکم فهمیدم که داره تلاش میکنه یجوری قضیه رو جمع و جور کنه. گفتم تو چی؟! با کسی هستی؟ گفت من؟ نه. دخترا خیلی عجیبن. تا بخوای یه دخترو یه بار بکنی، باید خودت صدبار گاییده شی و اصلا به صرفه نیست. نمیدونم چرا از دهنم پرید که خب پسرا هم همینجورین. چشماش برق زد و گفت نه بابا پسرا خیلی راحت تر از چیزی که فکرشو کنی میدن. پشمام ریخت. داشت بهم نخ میداد؟! داشت مخمو میزد؟! سریع با یه حالتی که انگار بدم میاد گفتم اه چندش کیری! حالمو بهم زدی! پسرا که کردن ندارن! گفت فکر میکنی😂 بعضی پسرا یجوری بهت کون میدن که صدتا دختر نمیتونن اونجوری بدن! تازه خیلی از دخترا معذوریت های زیادی هم دارن…
گفتم معذوریت؟ منظورت چیه؟ گفت هر ساعتی نمیتونن از خونه بیان بیرون، شب نمیتونن بیرون بمونن، وقتی خونوادت تو خونه هستن و خونه مکان نیست، تو نمیتونی یه دخترو بیاری تو اتاقت ولی پسرا همه این کارا رو میتونن برات بکنن😁 تازه این همش نیست.

با یه حالت مظلومانه و مشتاقی گفتم دیگه چه مزیتایی دارن؟ گفت خیلی از دخترا به دلایل خانوادگی و عرفی نمیخوان باکرگیشونو از دست بدن. پس رسما کس دادن که تعطیله. بعد از یه بار انگشت شدن یا کون دادن هم یه دردی رو تجربه میکنن که دیگه حاضر نیستن دوباره کون بدن😂 میمونه یه ساک زدن
که اونم باز وسواسیاشون نمیزنن و باز هم پسرا تو همه این موارد بهترن😁 نمیدونم چرا داشتم این مکالمه لعنتی رو ادامه میدادم ولی باز پرسیدم خب مگه پسرا موقع کون دادن درد نمیکشن؟ با خنده گفت خب تحمل درد پسرا نسبت به دخترا خیلی بیشتره، تازه پسرا خوشگلی دخترا رو هم ندارن و اگه سر کون دادن یا ساک زدن بخوان ناز کنن دیگه کسی نمیمونه براشون…

اون روز حس کردم خیلی جدی آرش پروژه کردن منو شروع کرده. و برای اولین بار خیلی جدی به دادن به آرش فکر کردم… ولی چیزی که اذیتم میکرد این بود که خب پس دوست دخترم چی؟ سپیده ناز و دوست داشتنی بود و همه تایم آزاد ما با هم سپری میشد. با هم سینما میرفتیم، تو ولیعصر و تجریش قدم میزدیم و من اصلا نمیدونستم باید با آرش چیکار کنم…

هوا رو به گرم شدن گذاشته بود و
یه مدتی میشد که آرش با ماشین میومد کلاس. چون به قول خودش طاقت پیاده روی تو اون گرما رو نداشت اصلا.
ماشینش یه ۲۰۶ با شیشه های دودی بود. و خب با شناختم از آرش هم منطبق بود😁 بعد چند روز بهم پیشنهاد کرد منم با ماشینش ببره و بیاره. با اینکه خونه ما نسبتا دور بود ازش ولی گفت که خودشم حوصلش سر میره و دوست داره یکم رانندگی کنه. کم کم رومون تو روی هم خیلی باز شده بود و تو مسیر و یا موقع رسیدن پورن میذاشت و با همدیگه پورن میدیدیم. یکی از روزای ۶ ماهه اول سال بود. از اون روزایی که خورشید دیر غروب میکنه و هوا خیلی دیر تاریک میشه. به رسم همیشه پورن دیدیم و اکثرا هم پورنای سیاهپوست یا آنال پخش میکرد🙄 که دیدم دستش رفته سمت کیرش و داره کیرشو میماله. نمیدونم چرا ولی نگاهم به این صحنه خیره موند و نتونستم فیلمو دنبال کنم…

یهو به خودم اومدم و دیدم آرش داره با لبخند بهم نگاه میکنه. قبل از اینکه فرصت کنم و چیزی بگم شلوارشو کشید پایین و کیرش افتاد بیرون. یه کیر رگ دار کلفت و سبزه جلوی چشمام بود و نمیتونستم ازش چشم بردارم. وانمود کردم عصبانیم و گفتم این مسخره بازیا چیه؟! حالمونو بد کردی! که خندید و گفت پس چرا خیره شدی بهش؟ گفتم آرش احمق نشو الان یکی رد میشه و میبینه. گفت ما بارها تو این کوچه اومدیم و پورن دیدیم و جفتمون میدونیم که هیچ اتفاقی نمیفته. تازه الان گرگ و میشه و هوا هم داره تاریک میشه… گفتم خب که چی؟! تاریکی هوا به ما چه ربطی داره؟! که دیدم لحنش عوض شد و با خشونت گفت داری خستم میکنی سامان. زود باش کیرمو بخور. گفتم بده عمت بخوره! مگه من ساکرتم؟! که یهو گردنمو محکم گرفت و گفت نقش بازی کردن دیگه بسه. همه میدونیم سوراخ فوری سروش بودی. برو خداتو شکر کن که تا وقتی ایران بود نذاشت بهت دست بزنیم…
جا خوردم. انتظار شنیدن همچین چیزی رو نداشتم. سروش عوضی! یه ذره آبرو برام نذاشته بود…
با بغض نگاهش کردم و گفتم ولی اون اتفاقات مال خیلی وقت پیش بود. من الان دیگه دوست دختر دارم! آرش در حالی که سرمو به سمت کیرش هدایت میکرد، گفت تا وقتی پسر خوبی باشی و به حرفام گوش بدی، اونش دیگه به من مربوط نیست. دهنمو باز کردم که حرفی بزنم و یهو کیر آرش رفت تو دهنم…

اینم از پایان قسمت دوم 🙂
نظراتونو برام بنویسین چون همه رو میخونم و برام مهمه🥰❤️

مخلص همگی، سامی ۱۹۹۹

ادامه…

نوشته: Samii_1999

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها