داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

بابا تقسیم بر سه 82

من و دخترم نورا تنها موندیم . اون خیلی زیبا شده بود . زیبا و خانوم . ودلم می خواست اونو ساعتها در اون چهره می دیدم . دیگه بر خودم مسلط شدم . باید گذشت زمانو باور می کردم . باید مرگ رو باور می کردم و این که مادرش دیگه در بین ما نیست . باید به نبودن اون زن عادت می کردم . حالا وقت این بود که نورای من از زندگی لذت ببره از عشق و هوس لذت ببره از پدرش لذت ببره . اون خیلی سختی کشیده بود . این یک ساله اخیر خودشو کشته بود تا به این موفقیت رسیده بود . وقتی که می خندید بیش از هر وقت دیگه ای شبیه مامانش می شد . دلم می خواست همون شور و حال و نشاط اولیه رو می داشتم ومی تونستم  به دخترم حالی اساسی بدم . باید سعی خودمو می کردم . باید این حس رو که الان با نوزده سال پیش فرق می کنه و زمونه عوض شده و منم یه آدم دیگه ای هستم در خودم زنده می کردم و رشدش می دادم . واسه این که لباس عروس کثیف نشه و دو تا خواهرای دیگه که در نوبتند عصبی نشن از نورا خواستم که اونو  درش بیاره . .. اون رفت و وقتی که بر گشت با  یه لباس خواب لیمویی براق  رکابی خیلی کوتاه گه فقط تا انتهای کمرشو می پوشوند بر گشت .  قالب کونش در دید قرار داشت . یه شورت نازک لیمویی هم که با پیرهنش ست باشه تنش کرده بود . من هم یه ربدو شامبر تقریبا به همون رنگ منتها سیر تر تنم کرده بودم . زیر اون هیچی تنم نبود . کافی بود گره شو باز می کردم و یک سره از تنم جدا می شد و کاملا بر هنه ام نشون می داد . -بابا چقدر خوش تیپ تر و خوشگل تر از همیشه شدی . اوووووففففففف اصلا باورم نمیشه . تو هوسمو زیاد می کنی . -تو چی نورا تو خودت به کی میگی تو هم یه دنیا زیبایی و هوس رو در خودت جمع کردی و من می دونم که باید امشب دو تایی مون سنگ تموم بذاریم -بابا من خیلی هیجان دارم . منم مث تو عزیزم . می دونی چرا چون خیلی وقته به اون چیزی که مدتها در اختیارش داشتم نرسیده حالا دارم می رسم . شاید نورا نمی دونست که زیر ربدو شامبر من شورتی نیست . گره شو با دستای نرم و لطیفش باز کرد -وااااااووووووو واووووووووو کیرنیمه شق منو دید که سر به زیر ه و داره به زمین نگاه می کنه . -بابا یه دنیا هیجان اون زیر قایم کردی . نمی دونم این چه حسیه که من دارم . حس می کنم که برای اولین باریه که میخوام خودمو در اختیارت بذارم . تسلیم تو شم . -شاید باور نکنی نورا منم همین حسو در مورد تو دارم . منم حس می کنم که برای اولین باره که می خوام باهات عشقبازی کنم -خوشحالم بابا که اینو ازت می شنوم . از این که هنوز برات تازه ام . هنوز همون حسو درت ایجاد می کنم . هنوز همون هیجانو برات دارم . خیلی خوشگلی تورا . وقتی که موهاتو می ریزی رو شونه هات و تا پایین کمرت می رسه چقدر ناز میشی و-برای تو که موهای بلند دوست داری همیشه بلندش نگه می دارم -هر طور راحتی عزیزم -بابا نمی خوای منو ببوسی .. -دلم می خواد یه رسم قدیمی رو در مورد تو انجامش بدم -بابا بریم تو رختخواب . حتما می خوای پاهامو بشوری . نمی خواد پدر گلم . -ولی من دلم می خواد این کارو انجام بدم .. یه نگاهی بهم انداخت و حس کردم که حس منو درک کرده . هم می خواستم بهش بگم که چقدر برام اهمیت داره و هم این که این کارو برای مادرش هم انجام داده بودم . از این مرحله هم گذشتیم . دو تایی مون رفتیم به فضای زفاف .. به همونی که نورا واسش ثانیه شماری می کرد و حالا بهش رسیده بود . با یه نور خواب ملایم به رنگ نار نجی محیط رو برای یک سکس پر هیجان آماده کرده بودیم . اولش این نور رو متغیر و چند رنگش کرده بودیم که به طور متناوب تغییر رنگ می داد ولی هر دومون حس کردیم رو اعصاب ما اثر گذاره واسه همین از یه نور استفاده کردیم . دو تایی مون از پهلو همدیگه رو بغل زده بودیم . سر من رو شونه نورا و سر نورا رو شونه من قرار داشت . سینه هاش از پشت لباش خوابش به بدنم چسبیده بود . سوتین اونم مثل شورتش نازک بود . نمی دونستم دستامو به کجا بمالم .. به هر جا دست می زدم نرم و لطیف بود  و بعضی قسمتهای بدنش هم یه سفتی  خاصی داشت که هیجان منو زیاد می کرد . کونش که به دو طرف بازش می کردم و حرکتش می دادم هم با لرزش ژله ای خودش منو آتیشم می زد و هم با سفتی و تو پری خاصی که داشت .ب-آههههههه بابا بابا .. منو ببوس ببوس لختم کن لختم کن .. خودشو پایین تر کشوند و دهنشو گذاشت رو کیر من منم در همون حال که اون داشت کیرمو ساک می زد  دستمو رسونده بودم به انتهای لباس خوابش تا اونو از سرش در بیارم …. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها