داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

پاهای بلورین مونا

سلام
قبل از تعریف داستان بگم ک این یه داستان فوت فتیش هست و اگر کسی دوست نداره،نخونه…

کیانوش هستم ی پسر 18 ساله
از خودم تعریف نمیکنم و میرم سر اصل مطلب
پارسال بود ک من با رفیقم محمد توی پارک کسچرخ میزدیم و چرت پرت میگفتیم تا دیدیم دوتا دختر جدید اومدن توی پارک ما هیچکدومشون رو نمیشناختیم
یکم بهشون تیکه انداختیم و باهاشون حرف زدیم تا جفتشون پا دادن.
رفیقم برای کردن میخواستتش ولی من با همون اولین نگاه چشمم افتاد ب پاهای ریز میزه و خوشگلش و ارزوم رسیدن ب پاهاش بود
مونا یه سال از من کوچیکتر بود ولی ب قیافه ش خیلی کوچکتر میخورد
بعد از دو سه روز باهم قرار گزاشتیم ک بریم پارک جوانمردان
اون روز یکم ارایشش بیشتر بود و کلی اشوه میریخت
روی چمن ها نشسته بودیم و کسشر تحویل هم میدادیم
بعد از ی ساعت ک خسته شدیم،مونا کفشاش رو در اورد و گفت اینجوری راحت ترم
منم تو کونم عروسی بود و تا چشمم ب پاهاش افتاد،آب دهنم خشک شد
یه لاک قرمز جیغ روی انگشت های کوچولوش زده بود ک منو مست خودش کرد
چشمم رو پاهاش بود ک یدونه زد تو کلم گفت:کجاااااییییییییی؟؟؟به چی نگاه میکنی؟خوشت اومده؟؟؟
منم ک دیگه دل تو دلم نبود و من من کنان گفتم:خیلیییییییی پاهات خوشگلن؛واقعا محوشون شدم.خوش بحال بابات ک هرروز این پاهای ناز رو میبینه
یه لبخند تلخی زد و من فقط ب چشاش نیگا میکردم…
بعد تعریف کرد از باباش ک میگفت من بچه ک بودم بابام همه جام رو میبوسید و منو خیلی دوست داشت و از این کسشرا
منم خیلی اروم گفتم بابات حق داره
همه جات بوسیدنیه مخصوصا این پاهای خوشگل
یکم با تعجب بهم نگاه کرد و بعد مثلا انگار نه انگار ک چیزی شنیده ادامه داد از باباش تعریف کردن
موقع حرف زدن پاشو دراز کرد و گزاشت روی پای من
من دیگه واقعا عقل از سرم پریده بود و اصلا ب حرفاش گوش نمیدادم و داشتم با پاش بازی میکردم و اون خاطره تعریف میکرد
بعد از تموم شدن خاطره ش،ی نفس کشید و با التماس و خستگی گفت من پاهام خیلی خستست کلی راه رفتم میشه لطفا ماساژش بدییی؟؟؟؟
من ک ارزوم بود ماساژ دادن پاهاش.ولی یکم اولش براش کلاس گزاشتم و با اکراه براش ماساژ میدادم
کم کم هوا هم تاریک شده بود و مونا رو هم تونسته بودم حشری کنم.از اون لبخند قشنگ روی لباش و چشمای بسته ش،قشنگ معلوم بود ک اونم توی ی دنیای دیگه ست
دیگه همه چی محیا بود برای رسیدن ب اون پاهای بلورین مونا.
یکم پاش رو نزدیک صورتم کردم و ماساژ دادم و خیلی اروم لبم رو چسبوندم ب کف پاش؛یه بوس اروم زدم و دیدم هیچ عکس العملی نشون نمیده،کلی ذوق کردم و ادامه دادم.بوسه دوم رو محکم تر کردم تا یهو چشماش رو باز کرد و با تعجب بهم خیره شد.
منم ک دیگه اب از سرم گذشته بود و ی لبخند بهش زدم و گفتم بهترین پای دنیا برای توعه و شروع کردم ب بوسیدن پاهاش
بعد انگشتاش و اروم اروم زبونم رو هم قاطی ماجرا کردم و پاهاش رو لیس میزم
یکم قلقلکش میومد ولی اونقدری نبود ک بخواد مانع لذت بردن ماها بشه
جفتمون داشتیم عشق میکردیم.
روی پاش رو هم تند تند میبوسیدم و لیس میزدم
دیگه همه جای پاهاش برای من شده بود و هیچ جایی ش نبود ک من نبوسیده باشم.بعد از نیم ساعت با صدای خیلی اروم و گرفته گفتش من باید برم خونه.
منم بوسه اخر رو از روی پاش زدم و کفشش رو پاش کردم و رسوندمش خونه شون.
دیگه قرار هامون بدون خوردن پاهاش نمیشد و اونم عاشق این کار بود.کلی باهم حال می کردیم و هیچ اتفاقی نمی افتاد تا اینکه باباش فهمید با من دوسته و هم گوشیشو گرفت و نزاشت بیاد بیرون حتی صبح ها میبرتش مدرسه و از مدرسه میبرتش خونه
دیگه خیلی وقته باهم در ارتباط نیستیم
ولی بهترین پایی بود ک توی عمرم دیده بودم و تنها پایی ک بوسیده بودم…

نوشته: کیانوش

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها