داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

مردان مجرد , زنان متاهل 87

ستایش نگران به نظر می رسید .  طوری افشینو نگاه می کرد که انگار با التماس یه چیزی رو ازش می خواست .
  -می تونم ازت بخوام که از این جا بریم .. منو ببری به یه جای امن ;
 افشین با تعجب نگاش می کرد ..
-یه جای امن ; کجا بریم از این جا امن تر . این همه چیزش سر جای خودشه .
 -خواهش می کنم . بیا من این جا نمی تونم و نمی خوام با هات باشم . فقط می خوام یکی باشه که منو حسم کنه …
 افشین همچنان شگفت زده بود . انگاری که ستایش  مثل دخترای نو جوون تازه عاشق شده حرف می زد .  
-پس بیا بریم اتاق ما ..
 -همراهت اون جاست ;
 -همراه تو کجاست ….
-همین دور و برا می پلکه ..  نمی دونم چی بگم . …
افشین ستایشو با خود به اتاقش برد .  یه حسی بهش می گفت که می تونه به اون دختر اعتماد کنه و  باید بفهمه که اون دختر برای چی این قدر ناراحت شده .  اونا با هم به اتاق افشین و مهناز رفتند .
-نگران نباش مهناز الان در محاصره چند مرد قرار داره . اون جوری که اونو محاصره اش کرده دارن با هاش حال می کنن به این زودی ها بالا نمیاد . تازه اگرم خواست بیاد من ازش خواهش می کنم یه چند دقیقه ای نیاد تا تو راحت حرفا تو بزنی . حالا هم برای این که به حرفام اعتماد داشته باشی و احساس آرامش کنی در رو از داخل قفل می کنم . .. خیلی ناز داری . اندامت خیلی فانتزیه . من فکر می کردم  با این بدنت نخوای کون بدی و همش در حال کس دادن باشی . اما مثل این که همه چی عکس شده  .. فکر کنم حالا خیلی راحت تر بتونی کست رو بدی بهم . نمی دونم علت این همه واهمه ات چیه .
 -نههههه اول بهم گوش کن من چی میگم … من یک زن  متاهلم .. شوهر دارم ..
 وقتی اینو بر زبون می آورد تمام بدنش  می لرزید …
 -خب مگه می خواستی غیر از این باشه … ..
-می دونم تا این جاش اشکال نداره . ولی من هنوز یک دختر هستم و این خلاف مقررات اومدن به این جاست اگه یکی از مردان این جا با من سکس می کرد اون وقت متوجه این مسئله می شد و منو از این جا بیرون می کردند … 
-ببینم شوهرت مرده ;
-نههههه . من وقتی گفتم شوهر دارم یعنی اون زنده هست ولی ناتوانه .  نه اشتیاقی داره و نه آلت درازی که بتونه تا اون حد وارد کسم شه . کیرش خیلی شل و کوچیکه . و فقط خوشش میاد گاه گاهی به اندام من نگاه کنه و لذت ببره ..و کیرشو بمالونه به بدنم  همین . یه بار با هم رفتیم دکتر .. دکتر وقتی بهش گفت این آلت برای پاره کردن بکارت و حتی شاید  بار داری ناتوانی داشته باشه روحیه اش کسل شد … ولی فکر کنم علت دیگه ای هم داشته باشه این ناتوانی اون . شاید نطفه اش هم ضعیف باشه … می تونستم به طور مصنوعی خودمو زن کنم . اما شوهرم منو دوست داشت وداره  . نمی خواست که من عقده ای شم . احساس کمبود کنم . رضایت داد که منو بفرسته این جا .. -همه اینا درست . اونی که همراه تو اومده این جا چی ..
 -اون پسر خاله منه که که با هم اومدیم . از بچگی با هم بزرگ شدیم . خواهر برادر رضاعی هستیم . اون شیر مامان منو خورده . ما با هم محرم شدیم . من مشکلات خودمو گفتم . اون اصلا دوست نداره ببینه من ناراحتم . الان هم هر جوری بودبهش گفتم بره تفریح و با زنا خوش باشه .. این قدر به فکر من نباشه . شایدم الان داره در به در دنبال من می گرده چون من یهویی غیبم زد …
-ببینم حالا من باید چیکار کنم . یعنی می خوای همین جور دختر بمونی ;
 -نه شوهرم دوست داره من این لذت رو با یه مرد دیگه حس کنم ..
 -راحت تر حرف بزن ..
ستایش : با کیر یک مرد دیگه . فقط می خوام ازت که از این بابت چیزی به کسی نگی .. و همین . چون تو رو یه جور خاصی دیدم تونستم بهت اعتماد کنم .  در چهره ات  موجی از مهربونی رو دیدم ….
 افشین نگاهشو به اون دختر دو خت … دستشو گذاشت زیر چونه اش و سرشو بالا آورد . ستایش حالا احساس آرامش می کرد . دستشو به سمت کیر افشین دراز کرد … افشین لباشو گذاشت رو لبای ستایش … دست ستایش رفته بود رو کیر افشین ..  حالا مرد هیجان زده بود . نه این که دیدن خون به وقت سکس راضیش کنه .. اما از این که می دید دختری به اون اعتماد کرده خیلی خوشحال بود و این سکس بهش خیلی می چسبید .ستایش پاهاش سست شده بود . اون حالا کاملا  تسلیم بود .   افشین یه دستشو گذاشت دور کمرش و اون از پشت و طاقباز روی تخت ولو شد .. این بار افشین لباشو گذاشت روی کس … که ستایش ازش خواست که سریعا کیر رو وارد کار کنه …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها