داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

فانتزی کثیف من (۲ و پایانی)

لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه…

ساعت نه ونیم رسیدیم جلوی خونه آرش،یه مجتمع مسکونی شیک و لاکچری، ارش درو باز کرد رفتیم داخل ،وارد آسانسور شدیم ،طبقه پنجم…
از شدت هیجان صدای تپش قلبمو میشنیدم، مینا هم مضطرب به نظر میرسید و تند تند آدامس میجوید
ارش در آپارتمانشو باز کرد یه ست شلوارک و رکابی نایک تنش بود که خیلی بهش میومد و اندام ورزیدشو خیلی خوب نشون میداد…
با دیدن مینا چشماش برق زد ،گفت به به مینا خاااانوم…!! چه پرنسسی شدی دختر!
بعدش خیلی گرم تعارفمون کرد تو
دکوراسیون خونش خیلی شیک و با سلیقه چیده شده بود واصلا به یه خونه مجردی نمیخورد، بعد از کمی احوالپرسی و پذیرایی اومد ونشست پیش ما و دوباره با اون زبون چرب و نرمش مجلسو گرفت توی دستش ، با حرفاش حسابی مینا رو میخندوند وباعث میشد یخش زود اب بشه
تا ساعت یازده داشتیم کسشعر میگفتیم و میخندیدیم، من دیگه طاقت نداشتم، لاس زدن دیگه کافی بود ،دیگه باید میرفتیم سر اصل مطلب!
گفتم بچه ها موافقید بساط مشروب رو بچینیم؟ ارش گفت منکه خیلی پایه ام، مینا هم با حرکت سر موافقت خودشو اعلام کرد
جلوی شومینه و روی زمین بساط مشروب رو پهن کردیم، خودم ساقی شدم، مینا معمولا با سه چهار تا پیک حسابی مست میشد ولی اون شب میخواستم تاجایی که میشد بهش ویسکی بدم تا حسابی پاتیل بشه وهیچ اراده ای از خودش نداشته باشه تا هر کاری خواستیم بتونیم باهاش بکنیم
تقریبا دوسوم شیشه رو تموم کردیم چند نخ سیگار هم مابینش کشیدیم ،هر سه تایی حسابی مست وپاتیل شده بودیم
بالاخره ارش عملیاتو شروع کرد! دستشو انداخت دور گردن مینا وصورتشو برد سمتش ،مینا هم دستاشو حلقه کرد دور گردن ارش چشماشو بست و شروع کردن به لب گرفتن، با ولع تمام لبای همو میخوردن، زبون بازی میکردن، ارش زبونشو تا ته میکرد تو حلق مینا …
اخخخخ که چه صحنه ای بود! داشتم از حشریت میمردم، کیرم داشت میترکید ،کیر ارش هم بدجور سیخ شده بود واز زیر شلوارکش کاملا معلوم بود…
کامل لخت شدم یه تف انداختم کف دستم و شروع به مالیدن کیرم کردم…
ارش مینا رو کشید تو بغلش و تاپشو دراورد
سوتینشو زد بالا و همزمان که لب و گردن مینا رو میخورد سینه هاشم محکم میمالید…
بعد از چند دقیقه رفت سراغ شلوارش دکمه و زیپ شلوارشو باز کرد منم رفتم کمکش و باهم شلوار زنمو از پاش دراوردیم…
اندام مینا که برای من تو این چند سال عادی شده بود ودیگه خیلی تحریکم نمیکرد حالا بینهایت جذاب و سکسی به نظرم میومد و از دیدن تن لختش حسابی دیوونه شده بوده…
شروع به خوردن ولیسیدن انگشتای پاهاش کردم، نمیخواستم فعلا زیاد تو کارشون دخالت کنم ودوست داشتم بیشتر تماشاچی باشم…
صدای ناله های مینا بلند شده بود ،معلوم بود که دیگه حسابی داغ شده…
ارش بلند شد و در حالی که مینا تو بغلش بود رفت به سمت اتاق خواب،مینا رو خوابوند روی تخت ،خودش کامل لخت شد ،کیرش اونقدری که فکر میکردم بزرگ وکلفت نبود ولی بدم نبود ،نشست وپاهای مینا رو که از لبه تخت اویزون بود از هم باز کرد شرتشو دراورد و شروع به خوردن کسش کرد…
مینا هم موهای ارشو چنگ میزد و مدام میگفت جووووون بخور عشقم…
ارش زبونشو میکشید لای کسش و چوچولشو میک میزد و مینا رو هرچه بیشتر حشری میکرد، رفتم روی تخت بالای سر مینا نشستم وخایه هامو گذاشتم روی دهنش وسینه هاشو محکم میمالیدم
ارش بعد از اینکه از خوردن کس مینا سیر شد اومد روی تخت، دوتایی دراز کشیدیم روی تخت ودر حالی که کیرمون رو به بالا بود مینا به حالت داگی نشست و شروع به ساک زدن کرد برامون، با ولع تمام برای جفتمون ساک میزد…
بعد با کس نشست روی کیر ارش و شروع کرد به بالا وپایین کردن ،
من رفتم پایین تخت ایستادم واز پشت نگاشون میکردم ،اب کس مینا مالیده بود به کیر ارش ،معلوم بود که تو اوج لذته…
ارش محکم بغلش کرد منم رفتم روی تخت لپای کونشو باز کردم و آروم کیرمو کردم تو کونش و دوتای شروع کردیم به تلمبه زدن توی کس وکونش
صدای جیغ وناله های مینا پر شده بود توی خونه
مدام میگفت جوووون بکنید منو…
منو بگایین…
حرومزاده ها جرررم بدین پارم کنید…
با این حرفاش مارو دیوونه میکرد ومحکمتر تلمبه میزدیم…
چندین بار با ارش جاهامونو عوض کردیم و هر مدلی که فکرشو بکنید گاییدیمش…
اول ارش ارضا شد و ابشو خالی کرد توی کونش بعدش من ارضا شدم و همه ابمو ریختم تو کسش
کیرامونو کشیدیم بیرون و هر سه تایی ولو شدیم روی تخت،خیس عرق بودیم
بعد از چند لحظه احساس نفس تنگی شدیدی بهم دست داد، پا شدم و تلو تلو خوران رفتم سمت پذیرایی افتادم روی کاناپه وهمونجا خوابم برد یا بهتر بگم بیهوش شدم
صبح حدود ساعت ده بیدار شدم ،سردرد شدیدی داشتم، اولش گیج ومنگ بودم که کجام و قضیه چیه!
بعدش که به خودم اومدم پا شدم و رفتم سمت اتاق خواب، دیدم ارش و مینا لخت مادرزاد تو بغل هم خوابیدن، مینا خودشو مثل بچه ها جمع کرده تو اغوش ارش و اونم هم دودستی مینا رو گرفته تو بغلش
ودوتایی مثل خرس خوابن!!
با دیدن این صحنه دنیا تو سرم خراب شد،تازه فهمیده بودم چه گوهی خوردم!!!
مثل کسی که یه غذای لذیذ و خوشمزه خورده ولی بعدش حالت تهوع گرفته و میخواد همه رو بالا بیاره!
مثل سگ پشیمون شده بودم ولی دیگه کاری نمیشد کرد
بیدارشون کردم و به مینا گفتم که زود حاضر بشه تا بریم ،ارش خیلی اصرار میکرد که تا شب بمونیم ولی من قبول نکردم وفقط میخواستم که هرچه زودتر از اون فضا دور بشم
تو راه اصلا حرفی بین من ومینا رد و بدل نشدو هر دو سکوت کرده بودیم
از اون روز به بعد زندگی ما به کلی تغییر کرد، مدام با مینا جنگ ومرافه داشتیم، تو محل کارم اصلا تمرکز نداشتم و همش فکر میکردم نکنه ارش و مینا الان که من سر کارم باهم باشن !
مینا مدام با ارش جلوی من چت میکرد و کمترین توجهی به من نمیکرد ،خیلی زود فهمیدم که رابطه اونا جدی شده و مدام باهم در اتباطن،
البته نتونستم مچشونو بگیرم ولی مطمئن بودم که ارش خونه مارو هم یاد گرفته و بعضی روزا که من سرکارم میاد و ترتیب مینا خانومو رو میده…
داشتم از این وضعیت دیوونه میشدم ولی کاری ار دستم برنمیومد، آشی بود که خودم پخته بودم
چند بار با ارش حرف زدم وازش خواهش کردم که پاشو از زندگی ما بکشه بیرون ،حتی تهدیدش کردم وازش خواستم که ماجرای اون شبو فراموش کنه
ولی بی فایده بود، ارش میگفت که مینا ول کنش نیست ومدام بهش زنگ میزنه یا پیام میده…
یه شب مینا توی دعوا زد به سیم اخر و گفت که عاشق ارش شده ودیگه حسی به من نداره
بهم گفت که بعد از جداییش از شوهر اولش وقبل از اینکه با من ازدواج کنه با چند تا پسر دیگه سکس داشته…، با شنیدن این حرفا اتیش گرفتم و یه سیلی زدم تو صورتش اونم یه تف انداخت تو صورتم وگفت چیه؟ فکر میکردم خوشت میاد اگه بفهمی که زنت تا حالا زیر خواب چند تا مرد دیگه بوده! فکر نمیکردم ناراحت بشی!
خلاصه کمتر از یکسال بعد از حرکت اون شب کارمون به طلاق کشید و توافقی از هم جدا شدیم،
الان که این ماجرارو براتون تعریف میکنم تقریبا دوسال از جدایی ما میگذره ،چند وقت پیش به صورت خیلی اتفاقی فهمیدم که اون دوتا هنوز باهم در اتباطن و این من بودم که باخت دادم و زندگی قشنگمو خراب کردم

در اخر به دوستان متاهلی که همچین فکرایی تو سرشونه توصیه میکنم بیخیال این کارا بشن چون اخرش حتما پشیمون خواهند شد ونهایتا به همون فانتزی اکتفا کنن…

نوشته: مهدی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها