داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سیما زن جذاب…

یکی از آشناهای دورمون همیشه خانواده های بی بضاعت رو معرفی میکرد تا ازشون حمایت مالی کنم، منم در حد توانم و بر اساس نیازهای اون خانواده کمکشون میکردم، یه بار یه زن جوان بنام سیما رو بهم معرفی کرد که یه بچه 3ساله داشت که شوهرش سال گذشته از داربست افتاده بود و مرده بود و هیچ کسی رو هم توی تهران نداشتن، روزی که اولین بار دیدمش ازش پرسیدم الان بیشتر چی نیاز داری؟ گفت یه زندگی معمولی، من هیچی نمی خوام جز یه زندگی معمولی یه خانواده، خیلی با هم حرف زدیم زن جذاب و شیطون و سر زبون داری بود گفتم چند سالته گفت 23،گفتم بهتون نمیاد گفت بیشتر میخوره؟ گفتم نه کمتر خیلی جوان تر هستید، خلاصه ته حرفش این بود که بگیرمش و یه خونه زندگی براش فراهم کنم و چون زنمه خرجشم بدم، اولش خواستم قبول نکنم اما جذابیت هاش خیلی زیاد بود و نتونستم ازش بگذرم اما از زندگیم میترسیدم و دلم نمی خواست زنم چیزی بفهمه صیغه اش کردم و یه خونه براش رهن کردم و گاهی هم بهشون سر میزدم اما هیچ وقت بیشتر از یه ساعت نمی موندم خونش، دو سه ماه بعد یه روز با زنم دعوام شد و از خونه زدم بیرون رفتم شرکت یه زنگ زدم به سیما گفتم شام یه چیزی درست کن شب میام اونجا گفت پس شب میمونی؟ تردید داشتم گفتم بله می مونم خیلی خوشحال شد و قطع کرد، رفتم یکم برای سیما و بچه اش خرید کردم و شب رفتم خونش وقتی دیدمش جا خوردم مثله همیشه نبود خیلی ترگل ورگل کرده بود آرایش قشنگی و لباس لختی جذابی بغلم کرد و بوسیدم منم دستامو دور کمرش حلقه کردم و بوسیدمش بهم نگاه کردیم و از هم لب گرفتیم بهم گفت خوش اومدی خیلی خوشحال شدم اومدی رفتیم شام خوردیم و بعدشم یه چای لیمو خوردیم و سیما بچه رو خوابوند و منم توی اتاق خواب روی تخت دراز کشیده بودم گفت حمید جان چیزی نیاز نداری؟ گفتم چرا، گفت چی؟ گفتم خودتو، اومد نشست کنارم و گفت اینم من امر بفرمایید حمید خان من، دستم رو گذاشتم پشت سرش و سرشو آوردم جلو و شروع کردم ازش لب گرفتن آروم با دستش کیرمو از روی شلوار میمالید و منم تاپ اش رو دراوردم و سینه هاشو شروع کردم خوردن اون همچنان داشت کیرمو از روی شلوار میمالید، بهش گفتم پاشو به پشت بشین روی سینه ام و شلوار و شورتش رو دراوردم و شروع کردم خوردن کوسش واقعا کوس خوش عطر و طعمی داشت اونم شلوارمو دراورده بود داشت کیرمو میخورد حسابی شق کرده بودم پاشدم خوابوندمش و پاشو باز کردم و کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن کوس تنگی بود سیما هم فقط آه و ناله میکرد میگفتم عجب کوسیه اگر میدونستم کوست به این تنگیه زودتر میکردمت سیما میگفت جانم حمید جان کوسم ماله خودته بکن محکمتر بکن، کیرمو تا ته میکردم توی کوسش و سیما یه جیغ کوچولو میزد آبم اومد و ریختم توی کوسش، بعدش بوسیدمش، گفت حمید ممنون واسه امشب خیلی حال داد اون شب یه بار دیگه هم کردمش و از اون شب یه شب در میون سیما رو میکردم و افسوس میخوردم که چرا اون چند ماه اول نمی کردمش… بعد چند ماه سیما باردار شد و الان بارداره امروز فهمیدم سیما دختر خاله اون فامیل دورمون بوده اما واقعا هیچ جوره نمیتونم از سیما بگذرم تا الان به وحشی ترین شکل موجود کوسشو گاییدم اما هنوزم تنگی خاص خودشو داره… هم خودشو دوست دارم هم بچشو هم بچمون رو…

نوشته: حمید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها