داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس با خواهرزنم فاطمه

سلام دوستان انجمن کیر تو کس
این نوشته کاملا واقعیه و واسم اتفاق افتاده.مربوط میشه به ۸ساله پیش
اسمم امیره.۳۵ ساله.اهل غرب کشور.متاهل.بسیار بسیار هات و شهوتی.خونواده خانمم اهل قزوین هستن.از همون لحظه خواستگاری من چشمم دنبال خواهر زنم بودکه الان ۳۱ سالشه.دختری لاغر اندام و ظریف خیلی تو کفش بودم فقط واسه سکس.همیشه به یاد اون زنمو میکردم.یادمه یه شب که سکس میکردم با خانمم واسه اولین بار بهش گفتم آخ کس آبجیت.دو سه بار گفتم منتها آروم.خواستم ببینم عکسالعملش چیه.بار اول چیزی نگفت.بعدش کمی بلندتر گفتم شنید.بدنش یخ زد…چند بار گفت چی گفتی که خودمو به اون راه زدم مثلا که هیچی نگفتم و با خوردن کسش کاری کردم ظاهرا فراموش کنه.اینم بگم زنم خدایی از لحاظ سکس هیچی کم نمیزاره.محشره واقعا.ولی خب از فکر خواهرش نمیتونستم در بیام.بعد ۳ چهار سال یه موقعیت عالی گیر آوردم که ترتیبشو بدم. خونه یکی از اقوام بودیم رفتم دنبال وسیله ای خونه پدر خانمم.در زدم دیدم خودشه فاطمه جونمه.کسری از ثانیه نقشه ریختم که ترتیبشو بدم چون مطمئن بودم کسی حالا حالاها خونه نمیاد ولی ترسیدم که آبروریزی شه.اونبار قسمت نشد.تقریبا حدود دو سه سالی گذشت.تو اون مدت فاطمه ازدواج کرد و کسو کونش نصیب یکی دیگه شد ولی من هنوز تو کفش بودم.به خودم میگفتم بالاخره یه روز اون کسو کونشو خودت میکنی نگران نباش.منم تو اون مدت هر وقت میدیدمش حسابی دید میزدم و شب به عشقش کس زنمو میکردم.خلاصه بعد چند وقت خانمم باردار شد.واسه زایمان قرار شد فاطی جون و زنداداششون و پدر خانمم بیان پیش زنم.یکی دو روز قبل بستری شدن زنم اونا هم اومدن.حالا دیگه کنارش بودم تو خونه خودم.همون شب اول موقع خواب یه پیام عاشقانه نوشتم بدونه فکر کردن به عواقبش سریع فرستادم براش.بعد اینکه مطمئن شدم خونده.پیام دادم که ببخش اشتباه فرستادم…اونم جواب داد که اشکال نداره غریبه نیستی که.دیدم بدش نمیاد یکی دو تا دیگه فرستادم واسش.اونم فقط خوند و بدونه جواب.فرداش خانمم رو بردیم واسه زایمان.سه چهار شب باید بستری میشد چون عمل کرده بود.زنداداششون به عنوان همراه موند و من برگشتم خونه ای که فقط فاطی بود و پسر کوچیک من و پدر خانم پیرم.شام خوردیم و بعد گپ و گفت و فیلم و …رفتیم که بخوابیم.خواهرزنم جای منو پسرم رو انداخت اتاق خواب و خودشو پدرش سالن جا انداختن.شروع کردم پیام دان بهش.اینبار هم عاشقانه فرستادم.جواب داد امیر تو منو با خواهرم اشتباه گرفتیا آخرشم 😃گذاشته بود.جواب دادم که تو هم خواهر زنمی با خانمم فرقی نداری که.دل به دریا زدم چند تایی جک نیمه سکسی داشتم. بهش گفتم ناراحت نمیشی چیزی برات بفرستم که اونم گفت نه راحت باش.یکی از جکا رو فرستادم.قلبم داشت از تو سینم در میومد از ترس و استرس.دیدم ج
استیکر 🤣فرستاد. بله خانم بدش نیومده بود.خلاصه تقریبا از ساعت ۱۱۳۰ شب که اولین پیام رو دادم بهش تا تونستم بحث رو بکشونم سمت حرفای سکسی شد ساعت ۵ صبح.اینم بگم فاطمه چند سال اول ازدواجش با شوهرش همیشه درگیر بودن و بارها از دست شوهرش کتک خورده بود.شاید به همین دلیل کمبود عاطفی ای که داشت تونستم بهش نزدیک بشم.روز بعد هم نشسته بودیم خونه.تقریبا کنار هم بودیم و بینمون پدر زنم بود.بنده خدا چون سنش بالاست زیاد هوش و حواس درست حسابی نداشت.داشتیم با هم حرف میزدیم.هم زمان به فاطمه هم پیامک دادم.بحث رو آروم آروم سکسیش کردم.جوری که دیگه بی پرده باهاش با پیامک حرف میزنم.اون فقط جواب میداد.همش من می‌پرسیدم.اینکه چند وقت یه بار سکس داره.راضی هست نیست و ازین حرفا.دیدم جواب داد که از پشت زیاد رابطه داشته ولی از جلو نه.باجناق پفیوز اینقد کونشو کرده بود راه می‌رفت باسنش پشت سرش جا میموند.اینقد گنده شده بودن.بعد ظهر پدر خانمم گفت حوصلمون سر رفته بریم تا سر خیابون و برگردیم.پسر من خوابیده بود.فاطمه گفت من پیش سهیل میمونم شما برید.منم بهانه آوردم که سرم درد میکنه.نمیتونم برم.واسه این که اونم مشکوک نشه بهش گفتم نرو بزار فردا با هم میریم ولی از خدا میخواستم که بره.که خدا راشکر گفت نه من میرم زود میام.پدر خانمم رفت و پشت سرش رفتم بعد این که مطمئن شدم رفته درو پشت سرش بستم.اومدم تو خواهر زنم فکرمو خونده بود اگه بگم صدای قلب همدیگه رو می‌شنیدیم دروغ نگفتم.سریع بدونه اینکه بزارم حرفی بزنه رفتم کنارش( تنها چیزی که فقط تو ذهنم بود اون لحظه کسو کون فاطمه بود)محکم بغلش کردم یه لحظه گفت امیر نکن چکار میکنی.گفتم تو رو خدا فاطمه.الان بابات میاد.اونم میدونست هدف من چیه شل شد.سریع لباشو گرفتم تو دهنم.هم زمان پستوناشو میمالیدم.دستم رو بردم زیر دامن و شورتش.کسش خیس خیس بود.بدونه اینکه بزارم حرفی بزنه لباساشو عین وحشیای کس ندیده درآوردم.از دیدن بدنش حض کردم.بدن سفید.سینه هاش سفت .کس و کون سفید و شیو شده.کمی سینه هاشو خوردم و معطل نکردم رفتم سراغ کسش.لنگاشو دادم بالا.دستمو گذاشتم زیر کمرش.کسو کونش قشنگ جلو دهنم بود.شروع کردم وحشیانه کسو کونش رو میخوردم. آب بود که از کسش سرریز شده بود.انگار شراب میخوردم.از ترس این که پدر زنم نیاد کیر شق شدم که داشت میترکید رو بی معطلی چپوندم داخل کسش اونم آنچنان آهی از ته دل کشید که بیچاره فکر کنم تا اون موقع اینجور کسش کیر نخورده بود.۵ دقیقه ای تلمبه زدم.رو ابرا بودم که فاطمه گفت امیر بسه الان بابام میاد با اینکه دلم نمیومد تمومش کنم ولی از ترسم کیرمو کشیدم بیرون و کمی با دست با هاش ور رفتم و آبمو ریختم رو شرتم که کنارم بود.یه لب ازش گرفتم که این بار فاطمه هم همکاری کرد و حسابی لبامو خورد.سریع جمو جور شدیم.من رفتم اتاق خواب و خودم رو زدم به خواب.کمتر از ده دقیقه بعد پدر خانمم اومد.در زد و فاطمه رفت در رو براش باز کرد.منم نیم ساعت بعد مثلا از خواب بیدار شدم و رفتم پیششون.هنوز دو سه شب دیگه فرصت داشتیم.اون دو سه شب هم نیمه های شب که پدر خانمم خواب بود قبلش با فاطمه چت سکسی میکردم و بعد اینکه مطمئن میشد باباش خوابیده میومد اتاق پیش من و ده دقیقه ای بی سر و صدا سکس میکردیم.هم از کون هم از کسش.اون چهار روز بهترین روزای عمرم بودن.بعد اون دیگه متاسفانه فرصت مناسبی گیر نیاوردم بکنمش.تماس و پیامک هست منتها اونم از ترس اینکه شوهر اونو خانم من نفهمن خیلی کم شده.چند بار خونمون اومده یه هفته ای مونده ولی خب فقط در حد دست مالی تونستم بهش نزدیک بشم.دنبال اینم که راه حلی پیدا کنم یه وقتی همزمان جفت خواهر رو با هم بکنم.دعا کنید موفق شم.
به بزرگی خودتون ببخشید اگه بد بود.اما کاملا واقعی بود.

نوشته: امیر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها