داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سكس با پسری كه نميشناختم تو كوچه

سلام دوستان انجمن کیر تو کس؛من اولين بارمه كه دارم خاطره مينويسم اگه بد بود به خوبی خودتون ببخشيد؛اسم من ميناست و 19 سالمه يه دختر محجبه چادری اما فوق العاده حشری.خاطره ای كه براتون ميگم مربوط به 2ماه پيشه و اولين سكس و آخرين سكسم قبل از ازدواجم خواهد بود.يه نكته ای كه لازمه بگم اينه كه من فيلمای سكسی زياد ميبينم و سكستل هم زياد ميكنم.داستان سكس من با پسری كه هنوزم اسمشو نميدونم از جايی شروع شد كه من به تهران اومدم و برای خريد دارو به بهارستان رفتم و موقع برگشت به نواب سوار يه ماشين تاكسی شدم كه 3تا پسر به جز راننده توش بود يعنی يه نفر جلو و 2نفر عقب.من تپلی هستم و يه كم جا تنگ بود پسری كه كنارم بود هی خودشو ميچسبوند به من و من هی خودمو جمع ميكردم بعد دست به سينه شد و آروم يه دستشو گذاشت رو سينم و فشارش داد من كه زود حشری ميشم دستشو نيشگون گرفتم كه ادامه نده اما ول كن نبود طرف و انقد منو دستمالی كرد كه از مسيرم دور شدم و وقتی به راننده گفتم اون هم فهميد و با من پياده شد.در طی مسير هی كنار من ميومد و ازم ميخواست تو پارك نيم ساعت بشينيم اما من قبول نكردم ولی اون ول كن نبود و هی پشتم اومد و حرف سكسی زد تا من قبول كردم تا مسيری كه اشتباه رفته بودم و بايد برميگشتم رو همراهيم كنه؛خلاصه واستاديم تا يه تاكسی اومد دربست گرفتيم و سوار شديم و 2تامونم عقب نشستيم.پسره يه نگاه بهم كرد و دستمو گرفت و گذاشت رو كيرش؛بعد كرم در آورد ماليد به كيرش و دستمو رو كيرش عقب جلو كرد منم يكم واسش جق زدم انقد حشری شده بود و تکون ميخورد كه راننده مرد مسنی بود فهميد اما به رومون نياورد و پسره ارضا شد و آبش ريخت رو دستم منم همشو ماليدم به لباساش خلاصه پياده شديم و من كه داشتم از شدت حشر ميمردم ی نگاه بهش كردمو گفتم خيلی كصافطی(كثافتی) دارم ميميرم از شدت حشر و از اين حرفا اونم گفت بيا بريم تو يه كوچه خلوت بقيش بامن.خلاصه رفتيم تو يه كوچه كه تهش يه تيكه زمين خالی بود كه مردم ماشيناشون رو پارك كرده بودن(نواب-خ جوانمرد-ك اول دست راست).اونجا خلوت بود و تكيه دادم به یه ماشين؛پسره اومد لب بگيره كه من تبم نيومد و نذاشتم بعد شلوارمو كشيد پايين و كيرشو گذاشت لای كس چاقم كه خيس خيس بود؛نفسم به شمارش افتاده بود و آه آهم داشت بلند ميشد من خم شدمو كمرمو گذاشتم رو ماشين و كسمو فشار دادم رو كيرش وای چه قد داغ و بود و حال ميدادهربار كه كيرش ميخورد به چوچولم صدای ناله هام بيشتر ميشد بهم گفت برگردم اما من كه از كون دادن بدم مياد قبول نكردم و خودمو بيشتر فشار دادم رو کيرش تا يهو بدنم لرزيد و ارضا شدم انقد آب از كسم اومده بود كه ديگه نميتونستم رو پام وايسم ولی مجبور بودم تا خونه برم؛پسره موقع خداحافظی با اصرار زياد شمارمو گرفت و تك زد تا شمارش بيفته اما من همين كه به خونه رسيدم توبه كردم و سيم كارتمو شكستم؛ممنونم كه خاطره منو خوندين

نوشته:‌ مینا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها