سلام
امیرم ۱۸ اصفهان
اولین داستانمه امیدوارم خوشتون بیاد
آقا ما با خانواده رفتیم قشم. بعد از کلی خستگی و گشتن یه خونه ی خوب پیدا کردیم .بعدشم تحقیق و محقیقارو انجام دادیم و تصمیم بر این شد بریم قایق سواری طرف دلفینای جزیره ی هنگام .
شلوارکو پوشیدم و تیپو زدیم و رفتیم اونجا.نفری ۸۰ ازما گرفتن و اولش گفتیم زیاده و … .خلاصه بلیطو گرفتیم و از پل گذشتیم.و رسیدیم به صف .چه صفی بود قشنگ همه تو هم فشرده نزدیک ۳۰۰نفر چسبیده …اوف …چه بمال بمالی میشد .من جلوتر از همه رفتم و بقیه هم دنبالم…صف میلی متری جلو میرفت.جوری بود که هر ۱۴نفر که واسه یه قایق میرفت به زور یه قدم میرفتیم جلو.یه۱۰دقیقه ای شد همه خیس عرق و گرم و از شانسمون پشت سر خانواده و از ۳جهت دیگه ۳تا مرد از پیرمرد تا سیبیلو و کچل احاطه شدم.اینجا اولین دفعه شانسم گرفت که یدفه مرقبه حواسش پرت شد بیش از ۱۴ تا وارد پل اصلی شدن یدفه همه هجوم به سمت جلو بردیم و منم از فرصت استفاده کردم و از خانواده پیش افتادم و رفتم پست یه خانوم باسن طلای خوشگل با ممه ۸۵…همه شروع به هل دادن کردن منم از فرصت استفاده کردم چسبوندم به خانومی اولش هل کرد و داد زد بچه جلومونه هل ندین…راستم میگفت جلوش یه بچه ۶ ساله بود و یکم جلوتر سمت چپ شوهرش.منم کمکم متوجه سیخ شدن داداشمون اون پایین شدم.قشنگ کیرم وسط چاک کونش بود…چه کون نرمی داشت .نگم براتون.بعد برگشت پشت سرشو نگاه کرد منو دید منم خودمو زدم به کوچه علی چپ…یکم خودشو کشید جلوتر منم دوباره خودمو چسبوندم بش …چون شلوغ بود کسی نمیدیدمون…ایندفه فشارو بیشتر کردم …این دفعه کاری نکرد…فهمیدم اونم داره راضی میشه…خودشو کشید عقب تر و یه نگاه با استرس به من کرد و روشو اونطرف کرد …منم هی مالیدمو مالیدم تا خانومم حشری شدن شروع به تکون دادن کونش کرد.شوهرشو بگو که با یه عینک و اندام لاغر اونجا اصلا نگاه کرد نفهمید زنش داره منو میماله منم زنشو …خیلی آروم کیرمو از شلوار یکم دادم بیرون و جوری که کسی متوجه نشد یکم شلوار خانومیو دادم پایین و کردم لای پاش …یه اوف خیلی مشتی کشید …بنازم عرق کرده بود و کیرم راحت لای پاش میرفت و میومد .چن تا لاپایی زدم با خودم گفتم همچین فرصتی دیگه گیر نمیاد باید سوراخشم یه تستی بزنم…شورت قرمزشم که خیس خیس بود دادم پایین…با کیرم چند باری کس و کونشا مالوندم تا ده بیست سی چهل کنم کدوم سوراخش بزارم…کردم تو کونش…صداش در اومد گفت لاشی چرا کونم گزاشتی .…گفتم نترس جفت سوراخاتو واست گشاد میکنم…واقعا هم تنگ بودش …خلاصه تا کسش گذاشتم لرزید و با کیرم پاشیدن آب چوچولشو احساس کردم …یه جرقه ای بود تا منم آبم بیاد …منم چون متاهل بود دوباره تا ته تو کونش کردم و آبمو خالی کردم…تا حالا اینقد ازم آب نیومده بود .فهمیده بود من اومدم واسه همین شورتیناشو داد بالا
شوهرش هنوزم نفهمیده بود
بالاخره نوبتمون شد و رفتیم تو
اگه دوس داشتین حتما بهم بگین تا ادامشو بزارم…
نوشته: امیر