داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

خانم مهندس قسمت پنجاه و ششم

لیف رو دور کیر کاوه لوله کرده بودم و هم از پایین به بالا و هم دورشو می مالیدم . -چیه آقا خوشگله خیلی حساسه نه ;/; -خیلی وقته که بر نامه نداشتم .-تو دیگه چرا ;/; دور و برت که هستن . اگه به من بگی بازم یه چیزی که افتادم تو این گوشه غربت . -روشنک تو دیگه چه مار مولکی هستی . من می دونم تو یکی به خودت سختی نمیدی از زیر سنگ هم که شده از داخل دریا هم که شده واسه خودت کیر گیر میاری -کیر نم کشیده چه به دردم می خوره . -تو در خشک کردن کیر هم خیلی واردی . یه جوری هم خشکشون می کنی که طرف کیر خودشو نشناسه -حالا اجازه میدی کیرتو رو خشک کنم ;/; البته اگه سپیده دوست دختر یا گرل فرند شما اجازه بفرمایند . -اون که بدون اجازه من رفته سراغ کیر بهرام . ما با هم این حرفا رو نداریم . ما امت واحده هستیم . همه برای یکی , یکی برای همه . -چه خوب . کیرشو شستم و با زیون زدن از ته کیر و از روی بیضه ها شرو ع کردم تا وقتی که به سر کیر رسیدم اونو گذاشتم تو دهنم . -روشنک فقط حواست باشه هروقت آب کیرم داره می ریزه تو دهنت به میک زدنت ادامه بده تا اونجایی که جا داره و میاد بکشش بیرون . نمی دونی چقدر حال میده موقع ساک زدن آبم می ریزه تو دهن طرف .. کیرشو کشیدم بیرون و گفتم آقا پسر مفت و مجانی نمیشه یه شرط داره و اونم این که تو هم تا اونجایی که آبمو بیاری کوسمو بخوری .. . فقط زود باشیم که از اون چهار تا عقب موندیم . ببینم خواهرت چرا این قدر بیحال افتاده . دوست پسرشو ببین چه جوری کرده تو کوس دوست دخترت . اینجا همه محفل خانوادگی و سیستم مشاعی راه افتاده . از اونجایی که هوس داشت منو از پا مینداخت با زبون و گرد کردن لبام افتادم به جون کیر کاوه .. خیلی هوس اینو داشتم که زود تر بره تو کوسم . ولی بیشتر این اشتها رو داشتم که اول یه کوس لیسی درست و حسابی راه بندازه و بهم حال بده . ازم خواست بریم عقب تر که به دیوار تکیه بده . می گفت که می خواد در نهایت آرامش و لذت از این لحظه ها استفاده کنه .. معلوم نبود این مردا چه ادا و اصولی داشتن . حتما باید در نهایت استراحت کمر آبشو خالی می کرد . منم می دونستم کیرشو چطور میک بزنم . هر وقت می خواستم به این مرحله برسم و می رسیدم اون اولین مرحله آبو که نوش می کردم یه جوری می شدم ولی جهش بعدی رو با تحمل بیشتری می خوردم . چقدر زود هم آبشو تو دهنم خالی کرد . بهرام دو طرف کون سپیده رو طوری باز کرده بود و طوری حفره و چاک کوسش  رو توی دید گذاشته بود که دوبرابر اندازه واقعیش نشون می داد . -هی روشنک یه خورده واسه منم بذار -چی میگی کوس گشاد . تو که الان بهرام داره بهت آب رسانی میکنه . تو دیگه حرف حسابت چیه . از اون طرف کیارش داشت بهاره خواهر بهرام رو می گایید . در واقع خواهر به خواهر کرده بودند . چقدر آدم از این صمیمیت و رابطه گرم فامیلی خوشش میاد . پس از این که کاوه چشاشو باز کرد کفه حموم دراز کشیده و پاهامو به دو طرف باز کرده و گفتم الوعده وفا . حالا ببینیم کی زودتر خسته میشه . کاوه افتادرو کوسم . اول انگشتاشو کرد اون داخل و بعد با لباش شروع کرد به حال دادن . از اون طرف بیتا که  از بیکاری خسته شده بود اومد بالا سرم تا کمک حال داداشش باشه . خودشو یه پهلوکرد و لباشو به لبام چسبوند و دستشو گذاشت رو سینه هام . این جوری از حرکت لب روی کوسم هم لذت بیشتری می بردم . بیتا یه خورده خودشو جلوتر کشید تا بتونم با کوسش هم ور برم . وررفتن با بیتا هم باعث حال کردن بیشتر من شده بود . کاوه هم یه جوری کوسمو می خورد که هر لحظه فکر می کردم آبم می خواد بیاد ولی نمیومد . پس از چند دقیقه دیگه حس کردم می خواد خالی شه ..  می دونستم که حال و روزم قبل از ارگاسم چطوره . بیتا هم با لباش نوک سینه هامو میک می زد . دستام دیگه شل شده حرکتی رو کوس بیتا نداشتند و اونم بیچاره حرفی نمی زد . خواهر و برادر دو تایی کاری کردند که من بتونم ارضا شم دیگه از حال رفته بودم منتظر بودم که کیر کاوه رو توی کوس خودم احساس کنم ولی خبری نشد و حس کردم که برای چند دقیقه ای خوابم برده بود . وقتی چشامو باز کردم دیدم که عجب واویلایی شده کاوه همچین کرده توی کوس خواهرش بیتا که دختره چه جور با فشار لوله آبو نگه داشته و خودشو از پشت می کوبونه به کیر داداشش و سرشو هم بر گردونده تا به حرکتای رفت و بر گشتی کیر توی کوس نگاه کنه . چه لذتی می بردم از این صمیمیت . چه حالی ! یادم میاد بیتا از این که داداشش متوجه رابطه اون با بهرام بشه چه هراسی داشت . حالا خودش رفته بود زیر کیر برادرش کاوه . و چشای کاوه نشون می داد که با چه هوسی داره خواهرشو می کنه . -آهای کاوه قرارمون چی بود . تو می خواستی کیرتو بکنیش توی کوس من چی شد . -حالا روشنک این یه تیکه رو تخفبف بیا . دیدم تو خوابی و نتونستم به خواهر کوچولوم نه بگم . آخه اگه هواشو نداشته باشم منحرف میشه طفلکی -هرچی این بیتا جونم بگه -روشنک جون بذار داداش کارشو بکنه .. … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها