داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

خانم مهندس قسمت سی و یکم

حالم گرفته شده بود ولی از این که حالشو گرفتم لذت می بردم و احساس آرامش می کردم . حالا دیگه می تونستم هر کاری که دلم میخواد و از دستم بر میاد تو سوئیت خودم انجام بدم وحالشو بگیرم . فکر کرده من هرزه ام احمق بی شعور .. سرمایه داری و خوش تیپی واسه خودت داری .. ولی ازش خوشم اومده بود . یه خورده گستاخ نشون می داد و همین گستاخی اون کمی جذاب ترش می کرد وحرصمو در می آورد ولی منم آدمی نبودم که ول معطل اون باشم . هنوز درو خوب نبسته بودم که از همون اول رفتم دنبال فتنه گری . اولش پیش خودم فکر کردم که نکنه بهروز مشکوک شه که چرا من از همین اولش دارم با خودم ور میرم و از این کارا می کنم . از پوشیدن لباسای تنگ و چسبون شروع کردم و هر نیم ساعت در میون حالت و لباسامو عوض می کردم تا این که یواش یواش تصمیم به لخت کردن خودم گرفتم . حس می کردم که قوی ترین و بهترین حالت دور بین مخفی باید دور و بر تختخواب باشه .. منم رو همون حسابی مانور می دادم . پاهامو به دوطرف باز می کردم تا خوب اونجا رو بهش نشون بدم . شاید اگه بهروز چند ساعت پیش سوتی نمی داد یه جای امید واری بود که سپیده اشتباه کرده باشه .. ولی حالا دیگه به خوبی می دونستم که اون از اون چشم چرونهاست که فکر می کنه می تونه به راحتی همه چی رو تصاحب کنه ولی من بهش اجازه همچین کاری رو نمیدم . بعد از این که مدتی رو رو تخت با خودم ور رفتم و با هوس  با سینه ها و کوس و کون و سایر اندامم بازی می کردم رفتم وسط پذیرایی و مثلا با یه حالت نرمشی ورزشی بدنمو به حرکت در می آوردم .. یه حسی به من می گفت با اون ضرب شستی که بهش نشون دادم حالا با اشتها داره منو نگاه می کنه . راستش با همه اینها دوست داشتم واسش بهترین باشم و کم نیارم . بذار فکر کنه که خیلی هوس دارم و راحت می تونه منو تصاحب کنه . تو همین رقص کمر ها بودم که صدای درو شنیدم . لعنتی از کجا پیداش شد . حتما می دونست که من خونه ام . نمی شد درو باز نکرد . . بالاپوش ربدوشامبر مانند یکسره ای رو که از وسط گره می خورد تنم کردم و رفتم درو باز کردم . دلم نمی خواست باهاش گرم بگیرم -چیه اومدی عذر خواهی کنی -نه اومدم یکی دو نکته رو در مورد نور افکن بگم که به نظر من اگه در فضای بالای این طبقه باشه پوشش رو دریا و یه سطح بالای اون که تا دوردستها نمایون بشه جالب تر و اثرش بیشتره .. -حتما نظر منم شرطه دیگه -اون که جای خود داره وگرنه این همه راه دعوتتون نمی کردم که از تهرون پاشین بیاین اینجا .. حالا یه خورده بر آورد و میزان مصرفی وکنتور و ژنراتور و این جور مسائلو شما باید کنترل کرده در نظر بگیرین  . -الان باید برم سر کار;/;  -نه چند بار بگم زیاد کار نداریم .. سرشو عین گاوگذاشت پایین اومد داخل . واسه این که کم نیارم گفتم بفرمایید منزل خودتونه -ممنونم شما خودتون می دونین که مهمون حبیب خداست -بله ولی گاهی وقتا هم حس می کنه طبیب خداست -چه اشکالی داره طبیب که درمان می کنه -به شرطی که بیماری وجود داشته باشه .  یه نگاه معنی داری بهم انداخت که فهمیدم می خواد به من بگه که می دونه که چقدر هوس دارم . -اومدم بابت یکی دوساعت پیش ازت عذر بخوام -شما با همه این جور بر خورد می کنین ;/; یعنی با همه دخترا . اونا رو ملک خودتون می دونین ;/; -نه با همه . با اونایی که احساس راحتی بیشتری بکنم . -ببینم اگه یکی بهتون جواب رد بده اون وقت باهاش چه بر خوردی می کنین ;/; به زور به هدفتون می رسین ;/; یا ردش می کنین بره ;/; راستی اونایی رو هم که بهتون راه میدن مثل یه آدامس می جوین و میندازینش دور;/;  -روشنک این جوری اذیتم نکن . من ازت خوشم میاد . این قدر هم رسمی باهام حرف نزن . سعی کردم به چشاش و صورتش خیره نشم . بوی عطر مردونه ملایم هوس انگیزی که زده بود مستم کرده بود . نسیم دریا و صدای امواج و دور نمای تاریک و ستاره های آسمون و گاه سکون و گاه همهمه هوسمو زیاد کرده بود . نیاز شدیدی به سکس داشتم . دوست نداشتم تو چشام نگاه کنه و حس منو بخونه . -ببینم منو بخشیدی ;/; -تو رئیس منی . صاحب کارمی . حالا به تعارف گفتی اینجا من صاحب خونه ام ولی صاحب اصلی اینجا تویی . چیکار می تونم بکنم . -من نمی خوام به خاطر این چیزا منو ببخشی میخوام به خاطر خودم منو ببخشی .. تو دلم گفتم مرده شور ببردت که خودتو پیش من این قدر عزیز ندونی . شاید ازت خوشم بیاد ولی می دونم که تو آدمی هستی که به این نون و ماستها به یکی بند نمیشی و دندونت مث دندون گرگ طمع داره . با این حال بهش گفتم فرض کنیم بخشیدمت دیگه از این جسارت ها نمی کنی ;/; -خب روشنک جون بعض کارا و حرکاتی رو که ما بهش میگیم جسارت ممکنه در هر شرایطی جسارت نباشن -آهااااااا خوب فهمیدم یعنی ممکنه .. -برداشت بد نکنین من میگم بین آدما باید شناخت کافی و تفاهم به وجود بیاد خواسته های همودرک کنن و بعد روابطشونو گسترش بدن و-اون وقت تا چند وقت ;/; -تا هروقت که دلشون بخواد -تا هر وقت که دلشون بخواد یا آقا بخواد . بااین که سرم پایین بود ولی اون بهم نزدیک شد و دستشو گذاشت زیر چونه ام و سرمو بالا آورد . نمی خواستم تو چشاش خیره شم که ضعفمو بفهمه . راستش دوستم نداشتم از دستش در برم . می دونم یه خورده ای  ازم حساب می برد و می دونست باید چه رفتاری باهام داشته باشه با این حال هنوزم اون گستاخی خودشو داشت . دیدم لباشو داره به لبام نزدیک می کنه . با خودم گفتم ایرادی نداره . یه شوت کردم ده قدم اونو انداختم عقب عیبی نداره که دو قدم هم بخواد بیاد جلو . دستشو گذاشت پشت سرم و منو بوسید لبامو ول نمی کرد و بعدشم خودشو به بدنم چسبوند . از پشت این تنها پوشش من که نازک هم بود می تونست خیلی راحت با سینه هام ور بره تمام تنمو داغ کنه ولی من به هیچ قیمتی نمی ذاشتم که حداقل این شبو و یا تازمانی که به زانودر نیاوردمش به هدفش برسه …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها