داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

خاله صبا

سلام به دوستان انجمن کیر تو کس اسمم امیده ۲۰سالمه و بعد از پایان درس و گرفتن معافیت با پدرم کار میکنم …ما کارمون پخش عمده نبات و پولکیه که از اصفهان میاریم به خاطر همین موضوع یه خونه اصفهان دایم که هر موقع میریم اونجا استراحت کنیم
خوب بریم سراغ داستان من ۶تا خاله دارم که این داستان ماله خاله یکی مونده به آخریه .اسمش صباست ۴۲سالشه یه هیکل تپل و گوشتی با پوست تقریبا سفید و یه کون و کوص تپل که آرزوی هر مردیه که فقط بلیسش .خوب داستان از اونجا شروع شد که شوهر خالم ورشکست شد و سر یه جریان و درگیری خودش و پسرش کشته میشن و خاله من هم از ترس طلبکارا فرار میکنه که جوریکه حدود یک سال کسی ازش خبر دار نبود …دیگه هم۶ فراموشش کرده بودن
که من یه روز داشتم داخل اصفهان میچرخیدم که خالمه دیدم رفتم سراغش و صداش کردم اول که دیدم یکم شکه شد و بعد تا منو دید همدیگرو بغل کردیم
و شروع کرد به گریه کردن و داستان رو گفتن که بعد از اون جریان اومده اصفهان و پیشه یه پیرزنه که در ازای کار و مراقبت پیشش میمونه و غذا و لباسش
و خوراکش پیش پیرزنست
خلاصه سوارش کردم بردمش رستوران باهم حرف میزدیم که بهش گفتم خاله چرا نمیای خونه من داخل اصفهان اونجا که خالیه منم در ماه چند بار میام تا اینو گفتم خوشحال شد و گفت ولی تورو خدا به کسی نگی این جریان رو میخوام تنها باشم من اوکی بهش دادم رفتیم وسایلش رو اوردیم رفتیم سمت خونه …خونه خیلی بهم ریخته بود دیدم وسایل رو گزاشت زمینو گفت اینجا نیاز زه تمیز کاری داره منم گفتم زحمت میشه خندید گفت من دیگه کدبانوی اینجاهمو …منم گفتم خاله جونه ماله خودته من برم کارمو انجام بدم و شب میام
خلاصه رفتم بیرون و شب اومدم خونه با چند پرس غذا که وارد شدم تعجب کردم خونه رو کروه بود این دسته گل رفتم سمتش بغلش کردم …موقع بغل کردن اون یه دامن حالت استرج تنش بود که قشنگ نرمی بدنش معلوم بود تا بغلش کردم باور نمیکنید اونقدر کسش تپل بود که کیرم دقیقا حس میکرد نرمی کسشو یه لحظه جدا شدیمو رفتیم و غذا رو خوردیم فرداش هم یه کارت عابر ماله خودم بهش دادم یه مقدار پول توش بود و بهش گفتم هرچقدر خواستی بهم بگو تا برات بفرستم اومدم سمت شهر خودمون حدود یکماه ندیدمش و فقط پیام میدادیم و حرف میزدیم تا یه روز جمعه شب حرکت کردم سمت اصفهان پیشه خاله صبح زود رسیدم کلید انداختم رفتم داخل دیدم خوابیده و دامنش بالاه و شورت هم نداره وقتی و کوس و کون تپلش رو دیدم آب از دهنم اومد دیگه نتونستم تحمل کنم و شلوار و شرتم رو دراوردم و کیرمو خیس کردم و مستقیم گزاشتم تو کسش تا کردم تو کسش دیدم بیدار شد و شروع کرد به دست و پا زدن مسه گوسفند سر بریده دست و پا میزد ک افتادم روش و شروع به تلمبه زدن کردم اینقدر لذت بخش بود کس کردن که حد نداشت گرم و نرم لیز مخصوصا این کس تپل اونقدر تلمبه زدم که آبم اومد انقدر زیاد بود که تا چند دقیقه نفسم بزور می اومد وقتی سر حال شدم دیدم داره گریه میکنه منم از کار خودم پشیمون رفتم سراغش دست زدم بهش گفتم خاله تورو خدا دست خودم نبود و فلان ولی به حرفم گوش نمیداد و گریه میکرد اونقدر گریه کرد که دیگه اعصابم خورد شد سرش داد زدم گفتم آخه خاله من عاشقتم و میخوام باهات ازدواج کنم
و اگه قبول نکنی هم خودمو و هم خودتو میکشم که باهمون حالت اومد گفت که از کی تاحالا ازدواج با خاله رسم شده گفتم تو قیول کن کاریت نباشه دیدم سریع رفت داخل اتاق در بست .رفتم پیشش…گفتم قربونت برم تو که تو این دنیا کسی رو نداری منم که عاشقتم به خدا نمیزارم کسی هم بفهمه این موضوع رو تو قبول کن من خوشبختت میکنم .دیدم با حالت بغض گفت آخه مگه میشه گفتم تو قبولته گفت من کاری ندارم هر کاری خودت کردی رون نرم و تپلش رو فشار دادم گفتم قربونت برم شب عروست میکنم …اومدم بیرون زنگ زدم به دوستم سعید گفتم دوتا شناسنامه تقلبی برام پیدا کن اسم ها یکی باشن ولی مشخصات فرق بکنه اونم اوکی داد شب رفت گرفتم و نشونش دادم تعجب کرد بهش گفتم خوب عروس خوانم یه حال به آقا داماد نمیدی گفت اقا دادماد قبلا حالاش رو کرده همین رو که گفت افتادم روشو شروع کروم به خوردن لباش و گردنش اونقدر بدنش و نرم و خوب بود که دوست داشتم باهاش مخلوط بشم کم کم لباساشو در اوروم لباسای خودمم در اوردم بهش گفتم صبا جون یه حال به کیرم میدی گفت چه کنیم
رفتم سمتش کیرمو کرد داخل دهنش اونقدر گرم و نرم بود که سر کیرم دوبرابر شد دیگه تحمل نداشتم خوابوندمش شروع کردم به خوردن کوس گوشتیش باور کنید حتی داخل فیلم های پورن هم کوس به این تپلی ندیدم شرو کردم به خوردن که اهش بلند شد دیدم با یه حالت خجالت گفت بزار توش منم به حرفش گوش کردمو گزاشتم داخل تمام عضلات بدنم منقبض شدن اصلا حال غیر قابل وصف شدنی داشتم حدود ۱۵دقیقه از جلو کرمش و ازش لب میگرفتمو پستونای نرم و سفیدشو میخوردم که دیگه تحمل بریده آبم داش میومد هم زمان اونم داشت میلرزید که ارضا بشه منم تا موقع اومدن آبم کشیدم بیرون ریختم رو شکم سفید و نرمش اونقدر آبم زیاد بود که خودمم تعجب کردم کاملا تخلیه شدم که دیدم اونم ارضا شده و چشماشو بشه کل تخت خیس شده بود از آب من اون منم دیگه حال نداشتم بلندشم کنارش خوابیدم تا صبح شناسنامه های تقلبی دادم دست عاقد یه صیغه دوساله خوندو رفتیم خونه دیگه میه زن و شوهر بودیم وقتی میرفتم داخل میومد ازم لب میگرفت خلاصه زندگی خیلی خوبی با خلم دارم الانم حاملست و پسرمون ۸ماهشه و یک ماه دیگه بدنیا میاد و من داخل سن ۲۰سالگی بابا میشم جالبه هم پسر خالمه و هم پسرمه …ممنون از همگی ببخشید طولانی شد .

نوشته: امید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها