داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

بهترین کس دنیا بدترین کون جهان

سلام به همه هموطن های گلم . اگه خیلی زیاد دقیق نمیگم فکر نکنید دورغ میگم به خد .ا فقط به خاطر اینکه توی شهر اهواز خیلی ها من را میشناسن و نمی خوام لو برم. ببخشید من ۳۵ سال سنم است همونجور که گفتم اهل اهواز هستم در حال حاضر متاهل و دارای ۲ فرزند هستم .

وقتیکه مجرد بودم وتازه از سربازی برگشته بودم تقریبا توی شهر برای خودم اسم و رسمی داخل همسن وسالی خودم جمع کرده بودم البته از جنبه زید بازی واین جور کس کلگ بازی ها . بعد از خدمت داخل یک انبار… … کار میکردم توی خیابان کیکاوس قدیم . دورور اونجا چند تا دبیرستان و اداره وبانک این جور چیز ها بود که داخل همه اینها دختران زیبا با اندامهای سکسی معروف اهواز ما هم که مجرد ، داغ وحشری راستی یادم رفت بگم قد من بلنده (۱۹۵) چهار شانه دور کمر (۴۶) گندمگون با باسنی بزرگ که همیشه دوستام میگفتن (((اگه آدم قراره زن بگیره باید زنش باسن سیاش را داشته باشه به خاطر همین خیلی خوش لباس هستم))) هر شلواری که پام میکنم کافی یکمی تنگ باشه تمام دمودستگاه ما توش معلومه . بگذریم با یکی دو بار دوستی با دخترای محل دیگه کم کم اکثر دخترا دوست داشتن با من یک سکسی داشته باشن چون با روشی که توی شهر جاسک از یک دختر درجه دار که از افسران محل خدمت بنده بود یاد گرفته بودم میشه کس دختر گذاشت جوری که پرده اون را پاره نکرد به خاطر همین با چند تا سکس اول دیگه اسم ما روی زبون تمام دوشیزه های محله بود.ببخشید خیلی اضافه گوی کردم بریم سر اصل ماجرا دقیقا روبروی در انبار یک خانواده زندگی میکرد که هردو خانم و آقا شاغل در ادارات دولتی بودن و یک بچه ۷،،۸ ساله داشتن و صبح ها میرفتند سر کار یکی از دوتا خواهر اون خانم می اومدم پیش اون بچه که یکی از اون خواهر ها واقعا خوشکل خوش اندام زریف وسفید بود . ما هم اول توی نخش بودیم تا اینکه یک شب خونه اونها را دزد زد و اون خانواده به من شک کرده بودن بعد ازچند بار سوال وجواب ماموران پلیس فهمیدن کار ما نبوده ودزد را گرفتن ما هم دیدیم اینا به خط نکشیده بند هستن زید خوشکل هم فراوان دیگه بی خیال شدیم.

حدودا یک سالی از این ماجرا گذشته بود که ما تلفن مزاحمی زیاد داشتیم دیگه جدا” روی اعصابم بود با یکی از دوستام در میون گذاشتم اون گفت برم آیدی کالر بخرم و همین کار را. هم انجام دادم روز اول که وصل کردم مزاحم همیشگی طبق معمول زنگ زد و یکمی آهنگ و ترانه گذاشت قطع کرد. (( آیدی کالر گرفتم چون گوشی تلفن ما داخل انبار از گوشیهای قدیمی بود.)) ماهم توی یک وقت مناسب از بیرون با یک شماره دیگه زنگ زدیم بلللللللههههههه حدس شما درست بود خودش با پای خودش اومده بود توی دام . کاری نداریم به هر صورت مخشو زدیم اسمش لیلا بود سال آخر دبیرستان تا اینکه یک روز به بهانه درس خوندن بچه خواهرش را که اونجا بود گذاشت خونه خودشون وتنها اومد خونه خواهره من هم رفتم اونجا که تلافی تهمت و مزاحمت را سر یکی از زیبا ترین دوخترای محل در بیارم وقتی امد درب را باز کرد نزدیک آبم بیاد یک مینی جوب کوتاه مشکی با یک پیراهن سفید که دکمه نداشت وبا دوتا بند که از خود پارچه لباس بود پایین پیراهن را گره زده بود خط سینه ها با نیمی از کرست گیپور سفیدش معلوم بود دور کمر سفیدوباریکش به چشم میزد باسن نازش داخل اون مینی جوب خدای میکرد(((لعنت بر شیطان))) رونای سفید و خوش تراش به هم چسبیده بود به خود خداوندی خدا قسم نتونستم با این همه تجربه سکسی داشتم تا داخل حال صبر کنم توی حیاط داشت جلوتر از من میرفت به پله ایوان که رسید دستش راگرفتم حالا دیگه روی پله بود هم قد من شده بود بی اختیار لبم را گذاشتم روی لبهاش ۱۵ تا ۲۰ ثانیه بعدخودش را جدا کرد و گفت صبر کن بریم تو کسی از روی پشت بام نبینه. به محض اینکه در حال را پشت سرم بست دیگه تحملم تمام شد کشیدم توی بغلم و شروع کردم به بوسیدن و لیسیدن نمیدونستم از کجا بخورم از کجا ببوسم از کجا بلیسم یک لحضه بالا یک لحضه بعد پایین اونم لذت می برد و میگفت بخور عزیزم بخور آه آه ه خوب که همجا ش را بوسیدم بویدم یکمی آروم گرفتم گره پایین پیراهنش را باز کردم از دور ناف لیسیدم اومدم بالا سوتین را باز کردم با ور نکردنی بود دوتا سینه اناری کوچیک با سایز ۶۵شایدهم کوچکتر فقط می مکیم و. اونم مثل کسیکه می خواد جون بده کمرش را بلند میکرد میزد زمین یواش یوش امدم پایین اونقدر حشری بودم ودستام میلرزید که نمی تونستم دکمه اون منی جوب لعنتی را باز کنم زور زدم دکمه کنده شد شورت سفید که با سوتینش ست بو را دیدم عقل دیگه توی سرم کاری که تا حالا قسم میخورم به جان هر دوتا بچه هام برای هیچ زن ودختری نکرده بودم انجام دادم و از روی شورت کسش را خوردن کم کم خودش تحملش تمام شدو شرتش را در اورد قابل وصف نیست کس کوسی کوچولو سفید بدون هیچ مو و لکی وای وای اونقدر زیبا بود که همین الان بعد گذشت ۱۴-۱۵ از اون روز الان که دارم اینها را مینویسم ویادش میفتم کیرم دوباره شق شد

خلاصه قلبم بادیدن این صحنه داشت مثل یه بچه نوزادمیزد ضربان هزارررررررررررررررررر زبونم دور کسش میچرخید گاهی بالای کس گاهی کناره های کس گاهی چوچولک ناز وصورتیش گاهی داخلش نمیدونید با صدای آه اوه و کلمات برده برده لیلا که میگفت بخورش … عزیزم… سیاوشم… جونم… گلم… دوستتدارم… موردم… بخورش…با لحجه شوشتری و اصطلاحات بومی ما خوزستانیها چه حس وحالی بهم دست داده بود … خوب که کس لیسمون تموشد نمیدونم کی کمربنم باز شده بود و کیر بزرگو کلفت من توی دست لیلا بود و شروع کرد به ساک زدن اول خوب با دستمال مذی که از من اومده بود بیرون را پاک کرد بعد به شوخی گفت تا چند روز نباید برم سر کلاس گفتم برای چی عزیزم اونم گفت اگه این بره توی کسم من جر میخورم دوشقه میشم وای به حالا که میخواهی بکنیش توی کونم آخه من داشتم انگشتم میکردم توی کونش و با سوراخ کونش که انگشت اشاره من به زور با یه عالمه توف و آاب کس زوری تا بند دوم رفته بود توی سواخ کونش بازی میکردم ساک زدنش شروع شد اولش که بلد نبود ده بار با دندونای سفیدوبراقش کیرم اذیت کرد طوری که دیگه داشتم از خیر ساک زدنش می گذشتم همینکه یاد گرفت چیکار کنه آب من داشت می اومد بهش گفتم بسه روی شکم بخواب اون بد بختم با ترس و هیجان و گفت ارواح خاک مادرت فقط یواش اگه دیدی نمیتونم ادامه نده قول میدم بادهن نه نه اگه دروغ گفتم بکن توی کسم پارم کن… واقعا دلم براش سوخت اول فقط فکرم تلافی تهمتی بود که خانوادش به من زده بودند ولی حالا دیگه فرق داشت میخواستم همون روشی که گفتم توی جاسک یاد گرفته بودم انجام بدم تا هم من این کس واقعا فوق العاده را از دست ندم هم اون برای اولین سکسش و خوردن کیرش خاطره ای خوبی داشته باشه توی اون روش دختر باید از روی شکم بخوابه وباسنش رو به بالا باشه همینکه لیلای عزیز خوابید منم کیرم را جا انداختم صدای ناله های شهوت انگیزش بلند شد هنوز ۴یا۵ تا فشار نیاورده. بودم که تلفن زنگ زد گوشی که بغل دست لیلا بود گفت صبر کن جواب بدم گفتم بذار چند دقیقه زنگ بزن گفت نه از خونس اگه جواب ندم نگران میشن سریع میان اینجا من چون میدونستم خونه ی خودشون یک کوچه بالاتر است قبول کردم و همونجوری کیرم لای کسش بود دیگه تکون نخوردم کمتر از یک دقیقه اون تماس کذایی طول نکشید گوشی را گذاشت و با ترس گفت مامانم داره میاد اینجا هنوز من شروع به حرف زدن نکرده بودم که زنگ آیفون صداش در اومد !

ادامه دارد .

اصلا فکر این که من مادرش را هم کردم یک درصد هم نکونید… چند نکته اول من پدر ومادرم هر فوت کرده اند خواهشن تکرار میکنم خواهشن به اون ها فهش ندید دوم همسر من خدا را گواه می گیرم برعکس من زن مومن وخوبی است لطفا اونم فهش ندید .

ادامه…

نوشته: سیاوش

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها