داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

اولین تریسام راحله

اسمم راحله است و ۳۱ ساله هستم . دفعه اوله داستان زندگیم را مینویسم و همه چیز را عین اتفاقات افتاده تعریف میکنم . شوهرم طی حادثه کاری فوت شد . دپرس و با یه بچه دو سه سال خونه خودمون و با مشکلات صبر کردم ولی هر روز بدتر شد زندگیم . فشارهای خانواده و اطرافیان مجبورم کرد فکری بکنم . رفتم پیش روانشناس و مشاور و گفتن تمام خاطرات قبل باید از یادت برده بشه و از اول شروع کنی و هر چی که هست از قبل را تغییر بدی حتی محل سکونت و محل کار و زندگی و با توجه به مشکلاتی که خانواده خودم و شوهر سابقم درست میکردن مجبور به جابجایی و شروع یه زندگی نو کردم . بخاطر مستمری که میگرفتم بعد فوت شوهرم یه حقوق ثابت اداره کار داشتم و بیشتر دنبال بزرگ کردن بچه و خانه داریم بودم . آپارتمان جدیدی که توی یه مجتمع بزرگ گرفتم یه همسایه هم طبقه ای داشتم که شوهرش پیمان کارپرداز یه شرکت بود و خانمش مهسا هم یه شغل نیمه وقت داشت . یواش یواش با مهسا بیشتر آشنا شدیم و چون سن بچه هامون نزدیک بود و هر دو تا بچه هامون جنسیت شون یکی بود و با هم همبازی شده بودن و عصرا توی پارک نزدیک خونه و کوچه بازی میکردن هم صحبت و دوست صمیمی شدیم . شوهرش چون کارپرداز،بود سطح شهر بهترین چیزها را با کمترین قیمت میخرید و یواش یواش به واسطه مهسا زنش منم لیست سفارش مایحتاج خونه را با کارت بانکی میدادم به مهسا که آقاشون وقتی خرید داره برای خونشون برای منم وسایل مورد نیاز خونه را بخره و منم در عوض گاهی مراقب بچه شون بودم اگه کاری جایی داشتن و پیش خودم با بچه خودم مراقبت میکردم تا مهسا و پیمان به کاراشون بتونن برسن و بچه خودم هم از تنهایی در بیاد و یه همبازی دائمی داشته باشه .باید بگم یه جورایی دائم خونه همدیگه بودیم یا با همدیگه بودیم وقتی شوهر مهسا نبود خونه و به قول قدیمی ها خونه یکی شده بودیم و توی درد دل و ابراز مشکلات با همدیگه راحت و ندار شده بودیم . یواش یواش مهسا حرفای سکسی پیش من میزد و از کردنشون با شوهرش و زناشویی شون میگفت و حتی شیطنت های مجردیش را برام بدون رودربایستی تعریف میکرد و منم سرگرم میشدم و زمان را فراموش میکردم . مهسا خیلی هات بود و میگفت هر شب با پیمان برنامه دارم و یه شب که پیمان خسته باشه یا حواسش نباشه خودش میره سراغ پیمان و میگه پاشه و بکنتش .برام از مهمونی مختلط که میرفتن گاهی میگفت و حتی استخر پارتی که با دوستای پیمان رفتن و کلی حال داده و مسافرت هایی که با دوستان غیر فامیل و رله رفته بودن و روابط آزاد دوستی که با دیگر دوستاشون دارن در غالب دوستای خانوادگی زیاد برام میگفت . از بس که مهسا تعریف کرد چه تفریح هایی میرن منم دلم خواست برم و شده یه بار امتحان کنم این دورهمی ها چطوری هستن و به مهسا گفتم منم دوست دارم یه بار بیام با هم بریم پارتی و اونم انگار خیلی وقت بود منتظر این حرف من بود فوری گفت باشه اما باید جنبه ش را هم داشته باشی و از این طرز فکر سنتی فاصله بگیری تا بهت خوش بگذره و بعدش گفت فقط بچه ها را باید یه فکری بکنیم و قرار شد با خواهر مهسا هماهنگ کنیم بیاد پیش بچه ها اون شبی که میریم پارتی بمونه خونه مهسا اینا و تا ما پارتی هستیم مراقب بچه ها باشه . عصر پنجشنبه مهسا اومد و با هم لباس مجلسی هامون را چندتاش را پرو کردیم و از همدیگه نظر خواستیم راجع به لباسهامون و مهسا بی خجالت جلوی من لخت شد و بدنش را من کامل دیدم و بعدش اونم منو لخت دید و گفت راحله لعنتی چه گوشتی هستی آدم میخواد بخورتت و کاش پیمان بود میدیدت و خندید و گفت شک نکن اگه مرد بودم همین الان میکردمت وخودم میکنمت راحله به وقتش عجب بدنی داری آدم هوس لز میکنه و … . هوا که تاریک شد خواهر مهسا اومد خونه مهسا پیش بچه شون و منم بچه م را گذاشتم پیش خواهر مهسا و با پیمان شوهر مهسا سه تایی رفتیم یه باغ ویلای بیرون شهر که حدود ۳۰ تایی دیگه زن و شوهر و دوست دختر پسر حضور داشتن و یه دیجی هم دعوت کرده بودن و پذیرایی میوه و قلیون و شام بود و بعضی هاشون مشروب هم یا خورده بودن یا همونجا با احتیاط میخوردن ولی جو خیلی خانوادگی بود و کسی به کسی کاری نداشت و هیچ مرد مجردی نبود و هر کسی میخواست با خانمی که همراهش بود میرقصیدن و چند بار هم منو مهسا و پیمان رقصیدیم و پیمان و مهسا یکی دوتا گلاس مشروب خوردن و کمی داغ شدن ولی من مشروب نخوردم و توی این پاشدن رقصیدن ها و دوباره نشستن سرمیز ها چند بار پیمان دستم را جلوی مهسا گرفت و حتی دو سه بار بوس کرد توی تاریکی و روشنی رقص نور و زد روی کون تپلم و شوخی کرد و گفت چه بدنی داری جوووون و خوراک مهسا و خودمی و مهسا هم هیچ واکنشی جز خندیدن و تایید حرف پیمان شوهرش نشون نداد و من پیش خودم گفتم مگه میشه مهسا حسادت نکنه ؟ حتما مشروب ها خیلی الکل زیادی داشته و به قول معروف الان مست و داغه و سر شده و نمیفهمه دورش چه خبره . تا ساعت ۲ نصف شب اون باغ پارتی طول کشید و تا برگشتیم خونه ساعت نزدیک ۳ نصف شب بود و پیمان با مهسا یه کم پچ پچ کردن و مهسا گفت خیلی ستم میشه به بچه ها و خواهرم الان بریم خونه از خواب و بیدارشون کنیم و امکانش هست بریم خونه شما راحله جون بخوابیم و صبح اول وقت بریم خونه خودمون؟ منم دیدم هم درست میگه هم انگار یه جورایی توی عمل انجام شده قرارم داده و مجبورم بگم بفرمایین منزل خودتونه . رفتیم به آهستگی از پله ها بالا و کلید انداختیم رفتیم داخل خونه من و تا رفتم اتاق تعویض لباس کردم و برگشتم دیدم که پیمان با زیرپوش و شورت نشسته روی مبل و مهسا هم لباس هاش را در اورده و رله با شورت و سوتین نشسته کنار پیمان و تعارف کردم که مهسا جون لباس راحتی بدم بپوشی ؟ گفت من داغم و همش با لباس خواب میخوابم و لخت دوسدارم بخوابم و نه نیاز نیست لباس نمیخوام . رفتم تشک و پتو و متکا آوردم انداختم توی حال که بخوابن پیمان و مهسا و پارچ آب را آوردم بالای سرشون گذاشتم و خواستم برم اتاق خواب جدا بخوابم که مهسا گفت بی معرفت نبودی راحله و یه امشب مهمونت شدیم پیش ما نمیخوای بخوابی؟ و گفت برو رختخواب بیار با پتو پیش ما بخواب .منم گفتم شما راحت نیستین این مدلی و پیمان گفت اتفاقا شما بری جدا بخوابی اتاق ما راحت نیستیم و حس غریبی میکنیم که شما اذیتی و غریبی میکنی و از ما دوری میکنین. رفتم تشک متکا واسه خودمم اوردم و با فاصله از رختخواب پیمان و مهسا انداختم . خواستم لامپ را خاموش کنم‌ که مهسا گفت شب خواب دارین روشن کنی؟ منم گفتم نه لامپ شب خواب نداریم توی حال و پذیرایی و مهسا گفت اشکال نداره و پا شد هم لامپ ها را خاموش کرد جز یکی و من هم دراز شدم توی رختخوابم . یهو مهسا گفت راحله جون ببخشین دستمال کاغذی کجاست و آبگرمکن شما روشن هست و خندید . گفتم چطور مگه؟‌ گفت من تازه پریودیم تموم شده و پیمان جون چند روز پشت چراغ قرمز بوده و امشب هم که حسابی هوسی شدیم و میخوایم تلافی کنیم این چند روز را و بچه هم که نیست مزاحم باشه و دوست داریم حسابی با هم حال کنیم و تو را خدا اگه ناراحت میشی بگو و امشب همه چیزش عالی و رویایی بوده و فقط مونده حال سکسی که ما بکنیم و با یه سکس با حال به پایان ببریمش .موندم چی بگم و چیزی جز اینکه خونه خودتونه راحت باشین نتونستم بگم .مهسا بی مقدمه بلند شد رفت سراغ پیمان که هنوز لب مبل نشسته بود و مثل شکارچی که منتظره تا شکار در تیررس برسه حرفا و کارای مهسا و منو دنبال میکرد . کیر پیمان از روی شورت سیاهی که پوشیده بود مشخص بود باد کرده و مهسا هم با شورت آبی فیروزه ای و سوتین که ست بود شروع کرد به مالیدن کیر پیمان از روی شورت و لب دادن به پیمان و پیمان هم اول سوتین مهسا را بازش کرد و گفت کیرم را بخورش . من هم ترسیده بودم هم هنگ کرده بودم . توی دلم هم میگفتم اینا مشروب خوردن حال عادی ندارن بزارم خودشون را تخلیه کنن و امشب بی دردسر تموم بشه و برن سر زندگیشون . وقتی مهسا کیر شوهرش را در آورد شوکه شدم . یه کیر کلفت و گنده که اصلا به تیپ و هیکل پیمان نمیومد با اون قد کوتاه و اون شکم تپل همچین کیر بزرگی داشته باشه .‌ پیمان روی مبل نشسته بود و مهسا با شورت براش ساک میزد و من هم توی رختخوابم دراز کشیده بودم . مهسا جوری با ولع کیر میخوره انگار از قحطی و توی گور در اومده و دائم بوس به کیر پیمان میزد و میگفت مال خودمه این کیر و پیمان هم میگفت اره عشقم مال خودته . چند دقه که مهسا ساک زد برای پیمان شورت مهسا وسط دوتا پاش خیس شده بود و مشخص بود دل مهسا رفته برای دادن به شوهرش و پیمان هم حسابی کیر گنده ش را شق کرده بود برای مهسا و میگفت امشب جرت میدم خانمی و پا شد مهسا را بلندش کرد ‌ سر مبل و شورتش را از پاش در آورد و سر کرد لای پای مهسا که خم شده بود لبه تخت و چند تا بوس کرد از کوسش و شروع کرد به لیس زدن کوس مهسا و زبون زدن به سوراخ کون مهسا و اخ و ناله و آه را از نهاد مهسا بلند کرد . یه لحظه به خودم اومدم دیدم وای منم خیس کردم و یه حالی شدم انگار من جای مهسا هستم و همون قدر دلم کیر میخواد ولی به روی خودم نیاوردم . میتونم بگم چند برابر مهسا از من لیز آب راه افتاده بود و همین جور هم میومد . چشمم از دیدن کیر گنده پیمان سیر نمیشد . مهسا هم توی فضا بود و التماس میکرد برای کیر و پیمان هم بلد بود چیکارش کنه که دیوونه تر بشه و دلش بیشتر بره برای دادن بهش . همون حالت داگی که مهسا سر مبل بود پیمان پا شد و کیر گنده ش را یواش یواش فرو کرد توی کوس مهسا و انگشت شست دست چپش را هم کرد همزمان کون مهسا که نتونه تکون بخوره و همه کیرش را جا داد توی کوس سبزه و تنگ مهسا و جیغ و التماس مهسا را در آورد که یواش جر دادی منو و پاره شدم کیر کلفت و کونم را چرا توف نزدی انگشتش کردی میسوزه و یواش تر بکن بخدا دردم میاد ولی پیمان حسابی شق کرده بود و کار خودش را میکرد . یه دفه به مهسا گفت کمک میخوای ؟ به دوستت راحله جون بگو کمکت توف بزنه به کوس کونت کمتر دردت بگیره و خندید . تا اینو گفت پیمان یه دفعه انگار یخ زدم و زبونم بند اومد . مهسا گفت راحله جون از کثیف کاری خوشش نمیاد . من اون لحظه فقط مونده بودم این یه بازیه یا شوخی یا دعوت به سکس باهاشون و فقط شنونده بودم . چند دقیقه بعد یهو پیمان کیرش را در آورد از توی کوس مهسا توی همون حالت داگی که داشت میکرد و نفهمیدم چی شد در یه چشم بهم زدن مهسا اومد کنار تشک من و قمبل زد برای پیمان و گفت بکن توش و بدون هیچ هماهنگی و حرف یا اجازه گرفتن شروع کرد به بوس و لب از من گرفتن و تا خواستم چیزی بگم بهم گفت سخت نگیر همین امشبو و لب گذاشت رو لبام و مکید لب پایینی منو و زبون زد به لبام و زبونم و نفسش بوی مشروب خیلی کمی میداد . منم چون صورتم به صورت مهسا نزدیک بود و خم شده بود روی صورتم و پیمان نمیدید ما داریم چطوری لب میدیم بهم بی خجالت چندتا لب آب دار به مهسا دادم و باهاش لب بازی کردم و حس کردم واقعی لذت داره با زنی که خیلی داره حال میکنه لب بازی کنی . هر دفعه که پیمان تلمبه میزد به زنش همون لحظه مهسا زبونش را فرو میکرد دهن من و از درد و لذت همزمان نفسش را بیرون میداد . دست راست مهسا بالای سرم بود و دست چپش را گذاشت روی سینه هام و به حالتی شبیه L بودیم یعنی من بصورت افقی به کمر خوابیده بودم و مهسا قمبل زده بود به صورت عمودی لب رو لب من گذاشته بود و پیمان هم محکم میکرد توی کوس مهسا و واقعی محکم میکرد توی کوس مهسا و ناله میکردن هر دوتاشون . دو سه دقیقه که شد مهسا بهم گفت بزار سینه هاتو بخورمشون راحله و خیلی دلم خواستت از وقتی بدنت را دیدم و بدون اینکه فرصتی بده لباسم را بالا کشید و سرش را گذاشت روی سینه سمت چپم و واقعی با جون و دل خورد و دست دیگه ش را از کش شلوار راحتی من رد کرد و کوس خیسم را شروع کرد به مالوندن و گفت تو که خیلی خیسی دختر و سر از روی سینه م برداشت و به پیمان گفت کارت دو تا شد پیمان جون امشب و آبت را زود نیاری که باید دو تا خانم را حال بیاری و پیمان هم گفت خودم نوکر راحله جون هستم . بی اختیار به راحله گفتم خیلی کیف داره ببینی کیر شوهرت میره توی کوس من؟ گفت اره اگه خودم بگیرمش و بکنمش توی کوس زنی که دوسش دارم . گفت تو دوسداری به پیمان کوس بدی؟ گفتم ببخشین من نمیدونستم قراره چی بشه و شیو نکردم و آماده نیستم و خجالت میکشم و… که یهو مهسا به پیمان گفت راحله آماده س حالش را جا بیار عزیزم و پیمان هم از خدا خواسته سریع اومد و شلوارم را توی یه ثانیه از پام در آورد و پاهام را داد بالا و کوس منو بوس کرد و شروع کرد به لیس زدن و سوراخ کونم را هم لیسش زد و گفت راحله جون ما بد دل نیستیم واسه ی دوتا موی کوتاه خجالت نکش و هلو هم کرک داره و صورت زبر خودش را که کمی ته ریش داشت را کرد وسط رون هام و شروع کرد به لیس زدن و زبون کردن توی کوس من که مدتها بود کیر توش نرفته بود . اینقدر خوب خورد و اینقدر حشری شدم که حالم دست خودم نبود و انگشت کلفت وسطی دست راستش را هم کرد کونم و همزمان میخورد و میگفت مهسا عجب بهشتی لای پای راحله است و خوشمزه است و باید بخوریش تا ببینی چیه و مهسا هم همچنان بهم لب میداد و سینه هام را میخورد . به مهسا گفتم خوش بحالتون شما چه راحتین و با خنده گفت راحله جون تو هم مثل ما میشی چندبار که حال کردی و اونجا بود که فهمیدم پیمان و مهسا قبلا هم از این کارا کردن و تعریف هایی که مهسا میکرد حقیقت داشت ولی جزییات را نمی گفت تا من فکر بد نکنم و سر بسته می گفت پیش دوستان راحتیم . هم دلم میخواست کیر کلفت پیمان را توی خودم حسش کنم هم میترسیدم از کیر به اون گندگی و کلفتی . یهو پیمان بلند شد و بهم گفت بکنم توش؟ گفتم بزرگه جر میخورم . مهسا گفت نترس پیمان بلده . گفتم بزار پس اول بخورم برات پیمان تا لیز بشه و پیمان هم پا شد و کیر کلفتش را آورد جلوی دهنم و به مهسا گفت کوسش را آماده کن عزیزم و من برای پیمان ساک میزدم و مهسا برای من همزمان میخورد و کوس و کونم را انگشت میکرد . بعد چند دقیقه پیمان بلند شد و به مهسا گفت کمک راحله بده حالش بیاریم و رفت نشست وسط، دوتا پام و لنگام را گرفتش بالا و یه توف انداخت به سوراخ کوسم و مهسا هم بی خجالت پا شد و حالت 69 نشست دهنم و بهم گفت راحله جون کوس منو بخورش تا کمتر درد بیاد و بیشتر لذت ببری و برای اولین بار پیمان کیر کلفتش را فرو کرد توم و هم سوزش و هم درد اومد سراغم و کیرش انگار سوراخ کوس منو پر پر کرد ولی بجای داد زدن زبونم را میکشیدم لای کوس و کون مهسا که نشسته بود دهنم و کمک پیمان پاهای منو بالا نگه می داشت تا شوهرش راحت تر منو بکنه . بدنم از حس لذت شهوت درد هیجان استرس و کلی احساسات و فکر دیگه بی حس بی حس شده بود و فقط به زن و شوهر همزمان سرویس میدادم و اونا هم استاد بودن چیکار کنن من اون زیر حال کنم و لذت بیشتری ببرم . کوسم حسابی جا باز کرد و دیگه خودمم داغ شدم و خواستم تا جا داره بیشتر حال کنم . مهسا که از روی من بلند شد رفت پشت پیمان که پاهای منو داده بود بالا و پیمان هم فوری افتاد به لب گرفتن از من و سینه هام را خوردن و تلمبه زدن توی کوسم که یدفه دیدم مهسا از پشت سر پیمان انگشت کرد کونم و غیر ارادی خودم را جمع میکردم و کیر پیمان را فشار میدادم با کوسم و قصد مهسا هم همین بود و تا تخمای پیمان را توی کوس خودم جا میدادم . پیمان بهم گفت حالت داگی شو وقتی شدم باز یه توف انداخت به سوراخ کونم و لیز خورد به سمت کوسم و پیمان کیر کلفتش را بی رحمانه کرد توی کوسم جوری که حس جر خوردن کردم و افتادم به التماس ولی پیمان کمر سفتی داشت بخاطر الکلی که خورده بود و تازه انگشت شست دست چپش را هم کرد توی کونم و حالتی بود که کاملا تسلیم در اختیارش بودم و نمیتونستم تکون بخورم و فقط باید میدادم بهش . مهسا هم اومد همون حالتی که منو پیمان داگی سکس میکردیم پاهاش را جلوی دهنم باز کرد و گرفتشون به حالتی که بتونم بخورم کوسش را و من از حس درد کون و کوس مهسا را لیس میزدم ولی هم تمیز بود هم بوی خوب میداد و هم لذت داشت . همون حالت داگی پیمان خم‌ شد روی من و دستش را برد سمت چوچولم و همینجوری که تلمبه میداد با چوچولم بازی کرد به حدی که حس کردم الان ادرار میکنم غیر ارادی ولی ول کن نبود و حالم آورد به نحوی که توی عمرم تجربه نکرده بودم . و چند دقیقه بی حس زیر کیر به شکم‌ دراز کشیدم تا حس به بدنم برگرده و بعد پیمان گفت مهسا نوبت تو شده که باید حال بیای و دوستداری نشستی حالت بیارم؟ و مهسا را نشوند سر کیرش روی مبل به حالت فیس توی فیس و خود مهسا تلمبه زد و مرتب با هم حرف سکسی میزدن و پیمان گفت دیدی چطور کوس دوستت را جرش دادم ؟ حال کردی خانمم؟ و مهسا هم از شهوت اره اره عالی بود حال کردم و اینا را میگفت و یهو به سمت من نگاه کرد و گفت کیر شوهرم را بازم خواستی با اجازه خودم میتونی سوارش بشی راحله جون . منم گفتم مرسی و رفتم پیششون و به دوتاشون لب دادم حین سکسشون انگشتم را کون مهسا میکردم چون فهمیدم از کون هم داده قبلا و لذت میبره و مهسا را هم کمک کردم تا ارضا بشه همون حالت نشسته روی کیر شوهرش و تا لرزید و آبش اومد و پا شد پیمان باز منو گرفت خوابوند به شکم و افتاد روی من و کیرش را از پشت کرد توی کوس من و با پاهاش سعی میکرد پاهای منو همینجور که به شکم خوابیده بود روی کمرم بازتر کنه تا کیرش تا تهش جا بره بهم و سینه هام را چنگ کرده بود و صورتم را برمی گردوند و لب میگرفت و میگفت تو هم مثل خانم خودمی هر وقت دلت خواست بگو تا با مهسا جفتتون را بکنم . منم به کمرم قوس و انحنا میدادم تا بیشتر حال کنه پیمان و قول دادم که باهم بازم برنامه بزاریم .حدود ده دقیقه اونجور باز پیمان منو کرد و منم باز دلم خواسته بود و حشری شدم که پیمان پا شد و آبش را ریخت روی سوراخ کونم و روی قمبل هام . بعدش پاک کردیم و پا شدیم رفتیم ۳ تایی دوش گرفتیم و خسته افتادیم . صبح زود دوباره پیمان منو کرد جلوی مهسا و بعد رفتن خونه شون و منم دوش گرفتم و بعدش رفتم بچه را آوردم خونه و شروع دوستی متفاوت منو پیمان و مهسا از اینجا شروع شد و همیشه پایه ثابت شون شدم توی سکس ها و هر وقت مهسا پریود بود من بجاش با پیمان حال میکردم .‌ اتفاقات زیاد دیگه هم افتاد که شاید اگه وقت و حوصله ش بود باز براتون خواهم نوشت . امیدوارم موفق باشید .

نوشته: راحله

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها