داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

انتقام میسترس 5

-خوشحالم که تو رو اینجا می بینم . محافظین چهار نفر بودند . سخت بود جنگیدن با اونا . می تونستم شکستشون بدم . به شرطی که اونا مثل من رزمی کار نمی بودند . ولی باید عاقلانه پیش می رفتم . تیمور از تخت اومد پایین . یه چوب ترکه ای دستش بود  نوک اونو گذاشت بین دو سینه ام .  من لبخند می زدم . -ببینم نامرد به یه دختر ناتوان دست و پا بسته حمله کردن هنر می خواد ;/; -حاضر بودم باهام عروسی کنه . نخواست و نخواستی . با  یه لبخند خاصی بهش نزدیک شدم که حس کرد می خوام ازش عذر خواهی کنم ولی دستمو چنان بردم بالا و زدم زیر گوشش که چهار تا محافظ ریختن رو سرم . از خودم دفاع نکردم . چون نقشه ام چیز دیگه ای بود . یه لحظه یه کاردخیلی تیز و بزرگی رو توی دست تیمور دیدم . بچه ها برین کنار .. یه خورده باهاش کار دارم . ببینم کیرمو بکنم توی کست یا این چاقو رو فرو کنم . اول کیر بعد چاقو. باپای خودت افتادی تو دام . هم خواهرتو گاییدیم و هم حالا تو رو . همین گروه بودیم . ما پنج تا . دستمون جوره . البته توی این خونه کلی نگهبانه .اگه زنده ات گذاشتیم فکر فرار به سرت نزنه . اگه دست و پا بزنی بعد از گاییدن می کشمت . حالا خودت می دونی . وقتی چاقو رو در دستش دیدم انگار دنیا یی از خوشی رو دیده باشم . این همون چیزی بود که دنبالش می گشتم . -به اینا بگو برن اون ور تر وایسن . بوی گندشون خفه ام کرده نمی ذارن حال کنم . -بچه ها برین اون طرف ببینم دیگه چه عذر و بهانه ای داره . حالا چهار متری رو با اون چهار نفر فاصله داشتم . منتظر بودم فاصله دست و چاقوی تیمور باهام زیاد تر شه .. بهتر از این نمی شد درجا یه لگد به کیر تیمور زده تا نگهبانا بیان جلو مچ دست تیمور ناتوان رو گرفته و چاقو رو از دستش در آورده و سریع روش دراز کشیده چاقو رو گذاشتم زیر گردنش -جلو نیایین وگرنه  می کشمش . اون که از درد کیر و بیضه به خودش می پیچید  با اشاره دست بچه ها رو به آرامش دعوت کرد . چپ و راست به صورتش می زدم . -حیوونا من از جونم سیر شدم . از مردن نمی ترسم . اگه یه قدم این ور تر بذارین اینو می کشم . دو نفر از شما رو هم راحت می تونم بکشم . حالیتون شد ;/; حالا اون دو نفر کی می خواد باشه معلوم نیست . واسه اینه که میگن آدم نباس ازمرگ بترسه . باید شجاع باشه . یقه تیمور رو گرفته اونو رو زمین کشیدم . و اونو به طرف تخت کشوندم . -یکی تون بیاد من می خوام لختش کنم .. زودباشین . می ترسیدن بیان جلو . واسه همه شون داشتم . ولی نه به این زودی . اونا رو باید به سر نوشت قاسم دچار می کردم . اصغر و اکبر و بهنام و بهرام اسامی این چهار تا کثافت بود . . اکبر اومد جلو و تیمور رو از پا داشت لخت می کرد از اونجایی که دگمه های  پیرهن تیمور کمی سفت بود و من نمی خواستم حواسم زیاد پرت شه کارد رو گذاشتم وسط پیرهن و اونو به طرف سر و بالا جرش دادم . این جوری خیلی راحت تر بود . هیکل بدی نداشت . کیرشم می شد گفت قابل قبوله . ولی دلم می خواست با همین کاردی که در دست دارم کیرشو از ریشه و از بیضه قطع کنم . . کارد رو گذاشتم زیر کیرش . نزدیک بود شاششو بزنه . یه لحظه حس کردم یکی از پشت می خواد بهم حمله کنه . اول یه مشت محکمی به صورت تیمور زده و بعد با لگد نفر پشتی رو نقش زمینش کردم . طوری که طرف با همون ضربه رو زمین ولو شد فکر کنم اصغر بود .اکبر که از ترس جفت کرده بود . دستمو دور گردن تیمور گذاشته گفتم هر حرکتی از اونا یه ضربه برای تو به همراه داره . . فقط یه چند تا چوب و میله کم داشتم . این بزدل ها یا باید با اسلحه تر تیب منو می دادند یا به نامردی از پشت منو می زدند . ناشی گری کرده بودند . فکر نمی کردند یک زن حریفشون بشه . -به به ! عجب ستون نازکی اینجاست اینو دکوری گذاشتین ;/; برین طناب بیارین ببینم . فقط حواستون باشه . دست از پا خطا کنین با من طرفین . وقتی بهرام با طناب بر گشت ازش خواستم که بیاد نزدیک من . در حالی که چاقوی زیر گلوی تیمور رو بیشتر  رو پوست و گلوش فشار می دادم آروم آروم به بدن بهرام دستی کشیده دیدم خبری نیست . یه لحظه متوجه شدم که بهنام یه اشاره ای به اکبر زد و به پشت در .. کف دستمو محکم به بینی تیمور کوبیده و با یه ضربه ای که به قفسه سینه اش وارد کرده بیهوشش کردم . سریع خودمو رسوندم میون اون چهار تا مرد . کار خطرناکی کرده بودم . نباید از پیش گروگان بلند می شدم ولی اسلحه پشت در کارمو خراب کرده بود . مثل یک جنگجوی در جه یک هنگ کنگی با مشت و لگد خیلی سریع تر از اونی که فکرشو می کردم نقش زمینشون کردم . بهنام خودشو به پشت در رسونده بود تا رفت هفت تیر رو بگیره با پاهام طوری رو انگشتاش فشار آوردم که دیگه نتونست اونا رو خم کنه . …. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها