داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

میسترس اسلیو لزبین 1


هردومون دررشته نرم افزار کامپیوتر یکی از دانشگاههای تهران درس می خوندیم . من درسم خوب بود و اون اصلا درساشو بلد نبود . خیلی خوشگل بود . اسمشم بود کاملیا . ما هردومون سال داشتیم . هردومون شهرستانی بودیم . من از خوابگاه استفاده می کردم و اون در یه آپارتمان مستقل . خودش بود و خودش . یه مگان نقره ای  داشت که خیلی تمیز و شیک بود و اکثرا با اون میومد دانشگاه . پدرش یکی از خر پولدارای شمالی بود و نمی دونم اصلا واسه چی داشت درس می خوند . شاید واسه این که یه کلاسی بذاره و بگه منم لیسانسم و یا بعدشم بتونه بگه فوق لیسانسم . اصلا به پسرا اعتنایی نمی کرد . برخلاف پسرا که دنبالش بودند اون هیشکدومشونو تحویل نمی گرفت . خیلی شیک و فانتزی لباس می پوشید و اصلا توجهی به محیط دانشگاه نداشت . حتی زبون برادرا و خواهرای بسیجی رو لال کرده بود و اونا جرات حرف زدن و ایراد گرفتن به اونو نداشتن . من هم تو یکی از شهر های شمال ولی در کیلومتری اون زندگی می کردم البته تا قبل از این که بیام دانشگاه . از یه خونواده متوسط و معمولی بوده اسمم نگاره ودربیشتر درسای دانشگاه هم شاگرد اولم و در مجموع هم همین . واسه همین هم به وقت امتحان همه دوست داشتند ودارن که کنارم بشینن و من کوس خل هم تا بتونم به همه شون تقلب می رسونم . از نظر ریخت و قیافه هم بدک نیستم یه جذابیت و نمک خاصی دارم ولی به خوشگلی کاملیا نیستم . نمی دونم چرا با این که یه دختر بودم ولی از تماشای کاملیا لذت می بردم . یکی دو تا از کلاسامون که کاملا دخترونه بود روسریشو می گرفت و بدون توجه به محیط خودشو ناز ناز می کرد و من همین جور محو اون قد و قامت و هیکل رعناش می شدم . از وقتی که به وقت امتحانات اون کنارم می نشست تا بهش تقلب بدم بقیه کمتر دور و برم آفتابی می شدند . یه غرور عجیبی داشت . اگه نگیم صداش شبیه به صدای مردا بود شباهتی به صدای زنا هم نداشت . انگار همش می خواست دستور بده . یه حس خاصی نسبت به اون داشتم که واقعا نمی دونستم چیه . اگه واسه درس خوندن دو تا انگیزه داشتم یه انگیزه اش اون بود . عطری که به خودش می زد اون میکاپی که می کرد لباسایی که می پوشید و چکمه های لوکس و گرون قیمتی که پاش می کرد منو بیش از پیش شیفته خودش می کرد . هروقت تو امتحان کمکش می کردم خیلی خونسردانه در پایان کار یه تشکر معمولی می کرد و حرف دیگه ای هم نمی زد . راستش منم ازش دل گیر نمی شدم . فقط دوست داشتم ازم راضی باشه . چاق و چله تر و خوش گوشت تر و خوش پوست تر از من بود . خوابگاه ما یه خیابون با دانشگاه فاصله داشت . یه روز که کلاس تعطیل شده بود جلو دانشگاه واسم ترمز زد -سوارشو مثل آدمای مسخ شده به حرفاش گوش کردم . با خیابونای تهرون آشنایی نداشتم . یه نیمساعتی رو رفتیم و رسیدیم به یه واحد های آپارتمانی که روی هم رفته نه واحد در پنج طبقه بود . طبقه پنجمش یه واحد سیصد متری بود با پشت بوم اختصاصی که کاملیا تنها درش زندگی می کرد . یه نقطه بالای شهر بود . دنج و خیلی هم شیک و تمیز . آدم از جنگل یه صدای پرنده ای و خش خش مار و موشی رو می شنید که اینجا انگار جز همین چند تا آدم پرنده هم پر نمی زد . وقتی رسیدیم اونجا من فقط محو اتاقها و دکور های اونجا شده بودم . نمی دونم این چه عکسایی بود که بر در و دیوار نصب شده بود .. عکس زنای لختی که بر درودیوار زده بود که معمولا یکی بر یکی دیگه تسلط داشت . یکی گردن یکیشون یه قلاده بسته بود و اونو مث یه سگ به این طرف و اون طرف می کشوند . در یه قسمت دیگه یکی از زنا یه شیپوری رو از پشت فروکرده بود تو کوس یکی دیگه . چند دقیقه ای در حال و هوای خودم بودم و وقتی بر گشت مات موندم .. با یه شورت و سوتین جلوم ظاهر شد . اونم در اولین بر خورد خانگی . -تعجب می کنی ;/; من این جوری راحت ترم . تازه همین دو تیکه ای هم که تنمه اذیتم می کنه . اگه دوست داری درش بیارم . آب دهنمو به زور قورت می دادم -ببینم توی اون خوابگاه تو اون همه شلوغی چطور زندگی می کنی و درس می خونی . دوست داری بیای اینجا ;/; خرجت هم با من . ناسلامتی هم ولایتی هستیم . نمی دونم چرا از تماشای اندامش لذت می بردم . هیچوقت از دیدن یه پسر همچین احساسی بهم دست نداده بود . -ببینم خوشت میاد منو این جوری می بینی ;/; من اهل حالم .تو اینجا راحت درساتو می خونی و انواع و اقسام سر گرمیها هم هست و منو هم از تنهایی در میاری . -ببینم مشروب می خوری ;/; -ممنون من اهلش نیستم . -پس قبوله دیگه . -اصلا نمی تونستم بهش نه بگم . انگاری که اون رئیس من بود و من باید در مقابلش تسلیم می بودم و از این احساس خودم لذت می بردم .-می تونیم با هم حال کنیم خوش بگذرونیم .. اون تمام این حرفا رو با سیاست و تحکیم خاصی می زد . سیاستی که آدمو به یاد ملکه هایی مینداخت که تو فیلمها دیدیمشون . خب پس حاضری اسلیو من بشی . من نمی دونستم چی داره میگه ولی از این که هم خونه اش باشم و اونم در یه همچین خونه ای و تقریبا غم و غصه آشپزی نداشته باشم و از یه حموم تمیز استفاده کنم و کلی امکانات دیگه با دمم گردو می شکستم که همچه پیشنهادی به من شده -پس حاضری اینجا بمونی با هم حال کنیم و تو بشی اسلیو من .. این بار تقریبا مطمئن شدم که منظورش از اسلیو همون اسلیپ به زبان انگلیسیه که یعنی خوابیدن و یعنی این که من و اون در یه خونه استراحت کنیم .حالا این سوادش نم کشیده و این واژه رو این جوری تلفظ می کنه . منم واسه این که توی ذوقش نزنم گفتم باعث افتخار و سر بلندی منه که اسلیو شما بشم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها