داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

از در درآمدی و من از در بدر شدم

دارم مینویسم چون فکر میکنم میتونم یکاری کنم تا یادم بره ولی فکر نکنم یادم بره ، آخه درست وقتی که از در اومد توی اتاق ، پناه برخدا ، یادم نمیره ، من لباس تنم بود ولی کیرم بلند شد و زد بیرون . روی شرتم برجسته بیرون افتاد . ولی کیرم بلند شد، آره ولی نه برای کردنش ، برای اینکه من رو بکنه . درست ساعت ده صبحه که آیفون گوش خونه رو کر میکنه .
“کیه ؟”
” منم دیگه ”
“آها بیا عزیزم . بیا بالا ”
اینجایی که میگم یاد اون شعر میافتم ، از کی بود ؟ حافظ ؟ سعدی ؟

از در درآمدی و من از در بدر شدم گویی از این جهان به جهان دگر شدم
مال یکی از این دوتاست که احتمال زیاد سعدی باشه . از این کوتاه و مختصر و همه فهم نویسیش میاد که سعدی باشه . آره درسته . شایدم حافظ . نمیدونم . خب از در در اومد و من حتی فرصت نکردم کنترلی که دستم بود رو روی زمین بذارم . اگه روزی عکسش رو هم جایی میدیدم تکون میخوردم . بذارین همین الان بگم ، هیچی نداشت . خوشگل ؟ نه . خوشتیپ ؟ ای کم و بیش . ولی یچیزی داشت نمیفهمیدم چی . اون چیزی بود که بی اونکه حرفی بزنم خودمو بردم جلو و صورتشو بوسیدم . درسته گفته بودن خیلی عوض شده ولی نمیدونستم چقدر . حالا دوروزی بود که از ونیز برگشته بود . ده سال پیش رفته بود. عملن غیب شده بود . ولی چرا کیرم پاشد؟ من که زن داشتم . تازه اینم دوست ده سال پیشم بود . موقع ای که غیب شد برای همیشه رفت و دیگه هیچکس حتی مادرش به زور خبرایی داشت ازش و به ماهم میگفت . فقط یروز زنگ زد به من و گفت فعلن خیلی درگیره و باید فکر زندگیشو بکنه ؛ دروغ میگفت . بعد دیگه حتی درخونشون هم ندیدیمش .همه میگفتن رفته، ولی کی باورش میشد . توی ما و دوستای ما اون سنش کمی پایین تر بود و توی بیست و دو سالگیش فک کنم حتی زن من و خواهرم و خواهر اونیکی دوستمون جواد هم توکارش بودن . بهش فکر میکردن ، هروقت که حرفش میشد تقریبا بعداز نیم ساعت متوجه میشدیم داریم با ولع از رنگ پوستش ، صدای خوبش که نمیدونستیم چیش خوبه ولی میگرفتمون ، سکسی بودنش ، یعنی اون حرارتش که توی حرف زدن و بغل کردن و دست دادنش بود ، و موها و چشم ها و در آخر هم از اینکه پوست سبزه ی قهوه ای رنگی داشت و با این که همه ی زن ها هنوز مردای سفید رو میپسندن اون با ی انگشت هر دختری رو میخواست جور می کرد .حالا بعد از ده سال همه ی طراوت جوونیش و همه این هایی که گفتم توی چشم هاش جمع شده بود . موهای کوتاه . پوست آفتاب سوخته و قهوه ایش ضمخت تر از قبل شده بود. لباش از سیگار کشیدن تیره تر شده بود ، و حسابی لاغر شده بود و محکم . وقتی بوسیدمش همون چیزی که همیشه حس میکردم رو داشت ، صورتش گرم بود و ضمخت و حس یه خونه ی امن و امان رو میداد بهت .
نیم ساعت بعد بود که وقتی از در تراس برگشت توی اتاق ، و بعد توی سالن ، و بعد وقتی که زیرسیگاری رو گذاشت روی میز و سرش رو برگدوند من رو دید و سر جاش خشکش زد . ” خواهش میکنم هیچی نگو . فقط کاری که میدونی باید بکنی رو بکن .”
کیرم توی این حالت آویزون شده بود و گردنم درد اومده بود . خدا خدا کردم که نذاره بره . توی این نیم ساعت کمی از ونیز گفته بود و من درک نمیکردم چرا اینطوری شده و اونم نمیگفت . کونم رو بیشتر دادم عقب و سرم رو برگردوندم و نگاهش کردم . بی روح و بی احساس . به من که لخت حالت سگی گرفته بودم و کونم رو به سمتش داده بودم خیره شده بود . سعی کردم بفهمم کیرش پاشده یانه . مشخص نبود . وقتی دیدمش فهمیدم که دوست دارم زیرش بخوابم . خیلی سال پیش بود که رفیقم گفت زندگی آنیه ، پر از تصمیم آنی . در آنی باید تصمیم بگیری . من هم تصمیم گرفته بودم حسابی یه دل سیر بهش کون بدم . ساعت رو نگاه کردم . زنم عصر شایدم شب برمیگشت . ” د بیا دیگه . چرا خشکت زده . خیلی وقته اینو میخوام ، یعنی ، چطوری بگم ، تا دیدمت میدونستم دوباره میری ، باید این موقعیت رو میگرفتم . ”
” چیکار کنم ؟ ” حتی یک ذره شهوت هم توی صداش نبود .
” کونم بذار ” و سرم رو پایین انداختم .
” اگه زنت اومد چی؟!”
” نمیاد .” بعد بینیم رو مالیدم” مطمعن باش ” ” روت رو برگدون اونطرف . ” برگردوندم . توی سیاهی تلویزیون میدیدمش . کمی ایستاد و نگاهم کرد . بعد پیراهن سیاهش رو درآورد . تصویر تار و تیره اش شلوارش رو هم در آورد . بعد شرتش رو مالید ولی درنیاورد . حرکت کرد و اومد جلو. بعد روبروی صورتم دیدمش . کیر برآمده اش زیر شرتش کلفت بود. دستم گرفتمش و گرمیشو حس کردم . چقدر خوب . چقدر خوردنی. ی لحظه تا ته حلقم تصورش کردم و این فکر دیوونم کرد . شرتش رو درآوردم و کیرش رو تا نصفه کردم توی دهنم . کلفتی سرش پشت لبام میخورد و من عقب جلو میکردم . سرم رو عقب جلو میکردم و زبونم رو زیر کیرش میکشیدم . درش آوردم از دهانم . نشستم روی مبل . کیرش رو کشیدم روی صورتم و باز توی لب هام فروش کردم توی لبام و زبونم رو روی نوکش کشیدم و سوراخش رو زبون زدم . بعد کوبیدمش روی زبونم که دستاشو روی سرم کشید . نمیدونم چرا احساس کردم یک زنم ی لحظه و همزمان یک مرد .چه فرقی می کرد . کیرش رو از دستم کشید و من رو خوابوند روی مبل . صورتش رفت لای چاک کونم . قلقلکم میومد . سوراخم رو که زبون زد لذت از کمرم تا پشت گردنم بالا رفت . زبونش رو روی سوراخ کونم حرکت میداد و نوکش رو توش میکرد . ” آه . اون کیرتو بکن تو کونم ”
خندید” صبر داشته باش ” . بعد چاک کونم رو چنگ زد . بعد لپاشو باز کردم ازهم و کیرشو لاش ، لام ، کشید و سرشو روی سوراخم مالید . تمام تنم گر گرفته بود و کیرش رو همزمان توی دهان و کونم میخواستم . میتونستم تصور کنم که کیرش که داخل میره چطوری میشم. ناله کردم که شروع کنه . ” الان . وایسا . ” انگشتش رو توی کونم کرد و عقب جلو کرد . بعد دو انگشت . بعد تا اتاق خوابم رفت و از روی میز ارایش زنم کرم آورد . انگشت کرمیش رو توی کونم کرد . بعد سه انگشتی میکرد و دیگه من احساس کردم دوست دارم کلفت تر از انگشت ، بزرگتر از انگشت و داغ تر بره توم .کیرش رو مالید روی سوراخم و فرو کرد داخل که تا دلم درد گرفت . کوسن هارو چنگ زدم و اونم کیرش رو تا نصفه تو کرد . تلمبه زد و من داشت چشمام از حدقه در میومد . ولی وقتی که گفت دربیارم گفتم که” نه . بکن .بگا . هرچقد میتونی” و اونم شروع کرد . کونمو چنگ میزد و تند تند کونمو میکرد . حالا کونم باز شده بود ک کیرش راحت توی کونم جولون میداد و من سرم رو روی کوسنی گذاشته بودم و چشام خمار بود و ی کیر کلفت تا ته کونم میرفت . تلمبه میزد و بدنش به کونم میخورد و توی کونم موج مینداخت . داد زد ” کووونی . زنتم بکنم .” با اینکه انتظار نداشتم ولی چنان دوست داشتم زن هم میبود و دوتامون رو باهم میکرد که حد نداره. بش گفتم مال خودت . ما مال خودتیم . تو فقط نرو .
ولی رفت . بعد از اون روز که توی سه مرحله من رو کرد . رو مبل . رو تخت خواب . سرپا توی حموم . باز رفت . رفت و دیگه ندیدمش . دوسال پیش وقتی در خونه رو بست گفت که ” میبینمت” . ولی همون موقع میدونستم که دیگه نمیبنمش .

نوشته: koyoga

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها