داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

ادامه ی زندگی (۱)

فکر نمیکردم دوباره این حس رو تجربه کنم حداقل نه به این زودی خوب میدونی بزار اینجوری بگیم فکر نمیکردم این احساسات رو با این شدت حسش کنم احساساتی که سالهاست با منه به من حس ادم سوار بر چرخ و فلک رو میده یک لحظه بالای بالا یک لحظه پایین پایین حتما با خودتون میپرسین از چی حرف میزنه از چه احساسی شهوت؟عشق؟ترس؟غم ؟شادی؟تنهایی؟ یا جنون؟
جواب …
-الینا عزیزم تسلیت میگم غم خیلی بزرگیه خودت چطوری؟
-ممنون خانم سهرابی خوبم یعنی میگزرونم
نگاه ترحم انگیز حالم به هم میخوره یجورایی این معنی رو میده که وای تو بعدی هستی “الهی.اما چیزی که نمیدونن اینکه من یه راه حل براش پیدا کردم بر کنترل کردنش برا غلبه بهش جواب کثیفی که خودش یه نشونه دیگری است.
بالاخره تمام شد چه زود خوب خداحافظ نیما امیدوارم به ارامش برسی آرامشی که حقته واقعا حقته؟
باید میرفتم خونه روی تختم دراز میکشیدم چشم هامو ببندم انگشت هام خودشون میدونن باید کجا برن اروم حرکتش بدمو با دست دیگم سینه هامو بمالم در حالی که هر لحظه بیشتر خیس میشم بوی عرقم تو اتاق میپیچه اه نه من به چیز بیشتری نیاز دارم من به

…برسونمتون؟
ها ؟ نه ممنون میخوام پیاده برم
اینجوری حداقل از مکالمه های طولانی و ترحم برانگیز راحت میشدم مکالمه هایی که به جای این که حالمو بهتر کنه خراب ترم میکرد.
بزارین یکم راجب خودم بهتون بگم من الینا م 18 سالمه و سه سال پیش مادرم خودکشی کرد 22 ساله بود که بیماریشو تشخیص دادن اوایل فکر میکردن افسردگی بعد از زایمانه اما به مرور بدترشد تا این که فهمیدن
“دوقطبی” مادر من دوقطبی بود و بعد از 15 سال درد و رنج برای خودش و ما خودکشی کرد با یه بسته قرص برنج اما مرگ اون تازه شروع درد و رنج های ما بود دو ماه بعد نشونه ها دوباره پیدا شدن اینبار برادرم نیما نمیتونم بگم نیما خوش شانس بود یا نه که فقط سه سال با این بیماری زندگی کرد یک هفته پیش خودکشی با زدن رگ تو حموم
حالا همه فکر میکنن من نفر بعدیم راستش یه جورایی درسته تنها مسئله این جا زمانه که کی منو از پا بندازه که کی امین دیگه کافی نباشه
سلام الینا
واو امی
خوبی؟
همممم آره
فکر کردی یه هفته دوریت باعث میشه نتونم تشخیص بدم که داری دروغ میگی؟
ببخشید نه خوب نیستم خسته ام غمگین عصبانی اصلا هر حسی که فکرش رو بکنی بهش نیاز دارم امین بهش نیاز دارم . دندوناشو رو هم فشار داد کلافش کردم فکر کنم بهتره دستمو از رو سینه اش بردارم ولی من بهش نیاز دارم آره میخوامش )
نه نه نه نمیتونی یه هفته بعد از مرگ برادرت به این چیزا فکر کنی من اینجام که کنارت باشم بتونی باهام حرف بزنی رو شونه ام گریه کنی نه این که با هام سکس کنی نه این که
امیییییییییییییییییین …حالم خرابه
رو تخت دراز کشیده بودم با چشمانی پوشیده و دست ها و پاهای بسته شده منتظر امین منتظر ارباب.
راه حل من این بود راه حل جلوگیری از جنون من این بود سپردن زندگیم به دست یکی دیگه برده بودن و درد کشیدن درد اینو بهم یادآوری میکنه که زندگی چیه و چقدر ارزش داره و برده بودن منو از تمام وابستگی ها رها میکنه آزاد آزاد قضیه امین فرق میکنه اون عاشقمه واقعا عاشقمه در حدی که از اعتقاداتش بخاطر من میگذره و این خیلی برام ارزشمنده
اماده ای؟
بله ارباب
میشه بگی امین ا یعنی بگو بله امین
بله اقا امین
نفس های به شمارش افتادش رو حس میکنم نفس هایی که بر خلاف هیجان من بوی تردید میده با اولین لمس بدم توسط انگشتاش شراره های اتش شهوت تو وجودم زبانه میکشه و امین از طرز نفس کشیدنم متوجه میشه و ازم جدا میشه برای چی؟
امین ؟
الینا نمیتونم به خدا نمیتونم نمیدونم چکار کنم یه هفته اس برادرت خودکشی کرده و ازم میخوای بکنمت ازم درد و عذاب میخوای میخوای بهت صدمه بزنم اخه چطور اینکارو کنم ها من عاشقتم دیوونه میفهمی عاشقتم با این بازی مسخره میخوای چیو ثابت کنی می خ بش ان ه …
بقیه حرف هاشو متوجه نشدم امین داشت گریه میکرد مثل یه بچه دوساله و عجیب تر اینکه گریه اون بدترین دردی بود که داشتم تجربه میکردم دردی که تا حالا تجربه نکرده بودم انگار کل بدنم یخ زده بود برای اولین بار داشتم گریه امین رو میدیدم یعنی میشنیدم این یعنی چی یعنی عشق؟عشق همینه این که درد و رنج یکیوبیشتر از خودش حس کنی؟چرا این طوری شد چرا گونه های من خیسه ؟ منم داشتم گریه میکردم ؟چرا
امی … امین؟
ه چیه ؟
میشه گریه نکنیو به کارت ادامه بدی ؟
من برای تو همینم یه اسباب بازی جنسی تا نیاز هاتو باهاش ارضا کنی مگه نه ؟
نه امین ببین
الینا عشق مقدسه نباید به گند بکشیش
امین یه لحظه اجازه بده …
صدای قدم هاشو میشنیدم که از من دور دور تر میشد و من در حالی که دستامو که امین باز کرده بودن میمالیدم به این فکرمیکردم ایا واقعا منم عاشق امینم یا عشق میتونه بجای بردگی درمان جنون من باشه یا نه ؟

ادامه دارد …

نوشته: labkhande

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها