داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

آشنایی با نیلوفر

سال ۹۹ بود که تو برنامه bumbel با هاش آشنا شدم اسمش نیلوفر بود با قد ۱۷۰ وزن حدودا ۷۰ تا ۷۵ بدن پر و قشنگی داشت تو برنامه کلی باهم چت کردیم و خلاصه شماره شو ازش گرفتم اول فقط به فکر یه رابطه سطحی و گذرا بودم ولی نمی‌دونستم وقتی ببینمش تو یک نگاه عاشقش میشم و بهش علاقه شدیدی پیدا میکنم.
بعد از چندروز چت کردن و تلفنی صحبت کردن و آشنایی تقریبی با اخلاقیاتش و علایقش قرار شد همدیگه رو ببینیم قرار گذاشتیم خیابون شیخ بهایی دمه یه ساختمان پزشکان برم دنبالش و بریم بیرون کافه ای چیزی بشینیم حرف بزنیم وقتی دیدمش محو چشماش شدم از نظره من خوشگلترین و جذابترین دختری بود که تا به اونروز توی زندگیم دیدم برای چند لحظه فقط محو خودش و صورتش شده بود دستش یه لیوان نسکافه بود که نصفه شو خورده بود و هنوز گرم بود یه شال سبز یشمی با مانتو جلو باز و یه لگ مشکی براق تنش بود لیوان و سمتم گرفت و بهم تعارف کرد منم قبول کردم و یه سیگار روشن کردم و راه افتادم همینجوری تو خیابون می‌چرخیدم و باهم صحبت میکردیم انقد محو خودش و زیباییش شده بودم که اصلا یادم رفته بود کجام و قرار بود کجا بریم.
ماشین و جلو درب کافه پارک کردم و دستاش و گرفتم و رفتیم داخل کافه نشستیم و شروع کردیم به صحبت کردن من آدم شوخ و پرانرژی هستم تا تا می‌تونستم باهاش گفتم و خندوندمش تا بتونم بیشتر بهش نزدیک بشم و بتونم خودمو تو دلش جا کنم از اونجایی که قیافه و هیکل خیلی معمولی دارم تنها راهکاری که داشتم خودمو تو دلش جا کنم فقط دلقک بازی و زبون بازیم بود.
خلاصه بعد از تقریبا دو ساعتی که تو کافه نشسته بودیم حرکت کردیم سمت خونشون که برسونمش و برگردم خونه وقتی تو راه بودیم سعی میکردم ارومترین حالت ممکن رانندگی کنم و از راهی برم که مسیر بیشتر طول بکشه تا حتی واسه چند دقیقه هم که شده بیشتر پیشم باشه.
در حال رانندگی هی نگاهش میکردم و دسته شو می‌گرفتم وقتی دیگه نزدیک خونشون شدیم دو تا کوچه بالاتر نگه داشتم که یوقت کسی نبیندش همینجوری زل زده بودم به چشماش و محو چشماش و لباش شده بودم که نفهمیدم چیشد که صورتمو بردم جلو و ازش لب گرفتم زبونمو تو دهنش میچرخوندم و لباش و با تمامه وجود می‌خوردم و گاهی ریز گاز می‌گرفتم دستم داشت تمامه بدنه شو لمس میکرد نمی‌دونم چند دقیقه فقط داشتم میبوسیدمش و همه جای بدنش روناش صورتش و لمس میکردم که تازه یادم افتاد کجاییم نیلوفر خودش و مرتب کرد و خداحافظی کرد و رفت. بعد از چند دقیقه که آروم شدم یه نخ سیگار روشن کردم و از کاری که کرده بودم پشیمون شدم گفتم نکنه قرار اول اینجوری بوسیدمش از من بدش بیاد و ازم فاصله بگیره ذهنم خیلی درگیر بود که نفهمیدم کی رسیدم خونه لباسامو در آوردم و رفتم تو اتاق همینجوری داشتم به نیلوفر و روزی که داشتم فکر میکردم که دیدم پیام داد : سلام چطوری عزیزم راحت برگشتی ؟ سریع صفحه چت و باز کردم و براش نوشتم آره عزیزم تازه رسیدم مرسی بابت امروز که دعتمو قبول کردی و باهام اومدی بیرون به من خیلی خیلی خوش گذشت اونم در جواب نوشت مرسی از تو به منم خیلی خیلی خوش گذشت وقتی این و گفت خیالم راحت شد که از من ناراحت شده.
روزامون همینجوری می‌گذشت و رابطه مون عمیق‌تر و عمیق‌تر میشد و دیگه توی چتامون شروع کردم راجع به سکس حرف زدن و سکس چت کردن من خودم توی سکس خشنمو خیلی این نوع سکس دوس دارم که اول خیلی آروم و ملایم شروع میکنم و بعدش دیگه خشن میشم خیلی خشن. بعد از کلی چت کردن و حذف زدن فهمیدم اونم سکس خشن و بیشتر دوس داره و قرار شد من یه سوییت روزانه اجاره کنم و باهم سکس کنیم بعد از کلی سرچ کردن و چک کردن سایتهای مختلف آخر یه سوییت مناسب تو پاسداران رزرو کردم و عکس‌اش و برای نیلو فرستادم و وقتی تایید کرد منم مبلغ و برای اونروزی که مدنظرم بود واریز کردم و رزرو و انجام دادم.
بالاخره بعد از چند شب بیخوابی و کلی فکر و خیال روز موعود رسید ماشین و روشن کردم و رفتم دمه خونشون دنبالش دل تو دلم نبود بیشتر از اینکه به سکس از جنبه انجمن کیر تو کسش نگاه کنم از رو علاقه و عشقی که نسبت بهش داشتم میخواستم باهاش سکس کنم و تو چتامون فهمیده بودم که نیلوفرم کم و بیش بهم علاقمند شده ولی من عاشقش بودم با تمامه وجودم می‌پرستیدمش. سره راه کلی تنقلات خریدیم و رفتیم سمت سوییتی که اجاره کرده بودم سوییت و راس ساعت ۱۲ تحویل گرفتم و با نیلو داخل شدیم از هیجان قلبم داشت از جاش کنده میشد
تا وارد شدیم سریع از پشت بغلش کردم و شروع کردم به بو کردن موهاش همیشه عادت داشتم وقتی بغلش میکردم موهاش و بو میکردم و از بوی عطر موهاش مست میشدم شروع کردم به بوسیدن گردنش و لیس زدنش اونم چرخید و تو چشمام زل زد و شروع کرد به بوسیدن و خوردن لبام خیلی طولانی و آبدار لبای همو می‌خوردیم و زبونه شو محکم میک میزدم و همزمان کمره شو کونه بزرگ و برجسته ای که داشت و میمالوندم و چنگ میزدم آروم بردمش سمت اتاق خواب و محکم هلش دادم روی تخت و خودم افتادم روش کم کم لباساش و در آوردم و اونم لباسای من و در آورد سوتینه شو باز کردم و سینه های ۸۵ شو شروع کردم خوردن لیسشون میزدم و نوکه سینه هاشو با دندون آروم گاز می‌گرفتم و میکشدم و با اون دستم با سینه دیگش بازی میکردم روی سینه هاش فوق العاده حساس بود و دیوونه شده بود آروم آروم با زبونم تمامه بدنه شو بوسه های ریز میکردم تا رسیدم به نافش و حسابی براش نافه شو خوردم و اون مثله مار به خودش می‌پیچید و فقط آه و ناله میکرد و اسممو صدا میکرد و می‌گفت محمد بخور فقط برو کسمو بخور لعنتی منم شرته شو در آوردم و شروع کردم به خوردن کسش تن تن لیسش میزدم چوچوله شو میک میزدم و زبونمو میکردم تو کسش اونم موهامو چنگ میزد و فقط بلند آه و ناله میکرد و بهم میگفت لعنتی چقد خوب میخوری برش گردوندم و گفتم بیا روم بشین و کسه تو بکن تو دهنم فقط برعکس بشین که بتونم با سوراخ کونت بازی کنم اونم اومد نشست روم و انقد براش خوردم که لرزید و ارضا شد.
بعدش نوبت اون بود اومد روم خوابید و اول لبامو خورد و کم کم رفت پایین تا رسید به کیرم ، کیرم ۱۸ سانت و تقریبا کلفت شروع کرد سره شو لیس زدن تخمامو لیس میزد و همه کیرمو کرد تو دهنش و برام ساک میزد دختره فوق العاده خوش سکس و حشری بود داشتم دیوونه میشد و بلند داد میزدم وقتی دیدم نزدیکه ارضا شدنمه بلندش کردم و گفتم داگی بشین و نشست از پشت خیلی محکم و یک ضرب کردم تو کسش انقد حشری و وحشی شده بودم که کنترلمو از دست داده بودم فقط محکم تو کسش تلمبه میزدم و موجی که می‌افتاد رو کونش بیشتر دیوونم میکردم موهاشو از پشت گرفتم کشیدم و دستمو رسوندم به سینه هاش محکم یکی از سینه هاشو چنگ میزدم بعد از ۵.۶ دقیقه پوزیشن و عوض کردیم و گفتم بیا بشین رو کیرم سواری کن اومد نشست رو کیرم و تن تن بالا پایین میکرد منم فقط تو چشمای پر از شهوتش نگاه میکردم و گلوش و فشار میدادم و سینه شو محکم میچلوندمش بعد از ۷.۸ دقیقه آبم با فشار خالی شد داخل کسش و همزمان ارضا شدیم تمامه جونم و گرفته بود همون‌جوری دراز کشید تو بغلم و سره شو میبوسیدم و موهاش و بو میکردم من واقعا عاشقه این بیشرف شده بودم.
بلند شدیم رفتیم دسشویی و اومدیم از تنقلاتی که خریده بودیم خوردیم تا آماده بشیم برای راند دوم همینجوری لخت تو بغل هم بودیم که بعد از ۲۰ دقیقه استراحت بهم گفت محمد بیا برام بخور لعنتی دوس دارم خوردنه تو خیلی خوب میخوری منم دوباره سرمو بردم بین پاهاش و شروع کردم کسه شو خوردن و نیلو دوباره اوج گرفت و صداش بلند شد
محکم سرمو فشار میداد و با روناش سرمو قفل کرده بودم تن تن چوچوله شو میک میزدم و همزمان با انگشتم تو کسش تلمبه میزدم انقد این کار و ادامه دادم که با جیغ زدن و نفس نفس آبش پاشید بیرون و ارضا شد
از این که به نیلو همچین لذتی دادم خوشحال بودم و احساس رضایت میکردم بعدش نیلو من و هل داد و اومد نشست روی کیرم بهش گفتم برعکس بشین میخوام کونه تو ببینم اونم همین کار و کرد و شروع کرد تن تن و با شدت روی کیرم بالا پایین شدن منم انگشتم و میمالیدم رو سوراخ کونش و حال میکردم بعد از ۷.۸ دقیقه پوزیشن و عوض کردیم و اومد لبه تخت قمبل کرد که از پشت محکم کردم تو کسش وای دیدنه کونش دیوونم میکردم لامصب هیکلش همه چیزش ایده آل من بود چون ۱ بار ارضا شده بودم بار دوم حداقل نیم ساعت زمان میبرد تا ارضا بشم و با خیال راحت محکم و سریع تو کسش تلمبه میزدم بعد از چند دقیقه از این پوزیشن خسته شد و به پهلو دراز کشید و گفت از پشت بکن این حالت و خیلی دوس دارم منم همین کار و کردم و از پشت زاویه مو تنظیم کردم و تو کسش تلمبه میزدم وقتی دیدم دارم ارضا میشم کشیدم بیرون وبهش گفتم به پشت بخواب میخوام بیام روت اونم رو شکم دراز کشید و من رفتم پشتش و شروع کردم تلمبه زدن وقتی گرمای بدنش و قوس کونش با بدنم برخورد می‌کرد روانی میشدم بعد از ۵.۶ دقیقه آبم با فشار خیلی زیادی اومد و همه رو ریختم توی کسش و دیگه تا نداشتم بلند بشم و تکون بخورم بیحال افتاده بودم روش یکم که حالم جا اومد بغل نیلو دراز کشیدم بغلش کردم و یکی دو ساعتی خوابیدم اونروز تا شب من و نیلو ۳ بار سکس کردیم که بهترین و لذت بخش ترین سکسای عمرمو تجربه کردم چون هم عاشقش بودم و هم دختره فوق العاده پایه هات و سکس بلدی بود و جز آنال پایه همه چیز بود. شبش تو واتس اپ چت کردیم و جفتمون فوق العاده لذت برده بودیم رابطه ما هرروز عمیق تر و بهتر میشد و بهم علاقه‌مندتر می‌شدیم که بعد از ۴.۵ ماه متاسفانه رابطمون تموم شد و تقریبا بعد از گذشت ۱ سال دوباره بهم زنگ زد و گفت برای خونشون میخوان فر بخرن و از اونجایی که کار من لوازم خونگی بود راهنماییش کردم و براشون فر گرفتم و دوباره رابطه ما شروع شد متاسفانه من بدلیل حماقتایی که کردم نتونستم نیلوفر و نگه دارم و دوباره رابطمون بعد از ۱ سال تموم شد ولی توی اون مدت من عشق و تجربه کردم اون اولین و آخرین عشق زندگیه من بود چون آدم یکبار به دنیا میاد یکبار عاشق میشه و یکبار هم میمیره هنوزم وقتی بهش فک میکنم و عکس پروفایل اینستاکرامه شو چک میکنم قلبم آتیش میگیره من سره همین موضوع اینستاگرام و تلگراممه و پاک کردم که دیگه عکس‌اش و نبینم اونم خطی که داشت و خاموش کرد و دیگه من شماره ای ازش ندارم فقط من دارم تو ذهنم باهاش زندگی میکنم و ایندمو با اون تجسم میکنم و دیگه با کسی وارد رابطه نشدم آخرین پیامی که ازش دارم مربوط به همین دیشب هستش هشت مهر ماه که زنگ زد بهم من از استرس جوابه شو ندادم و بعد از ۲ دقیقه بهش زنگ زدم جواب نداد و بهش پیام دادم کاری داشتی زنگ زدی؟ اونم پیام داد نه فقط میخواستم ببینم زنده ای و بعد از اون پیام شماره شو دوباره خاموش کرد من موندم و حسرت زندگی با نیلوفری که با تمامه وجودم عاشقش بودم و متاسفانه بخاطره حماقتم از دستش دادم و میدونم دیگه نمیتونم با کسی باشم و نمیخوامم باشم
ببخشید داستانم طولانی شد ولی سعی کردم تا جایی که میشد با جزییات بنویسم و این اولین داستانی هستش که می‌نویسم

نوشته: محمد.ب

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها