داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

یک لحظه هوس

سلام این داستان مربوط میشه به مانی و سمیرا.
داستان از جایی شروع شد که مانی برای رفتن به کلاسش یه چند وقت
از یه مسیر رد میشد و در همون موقع یه خانوم هم که همون سمیرا باشه
از اون مسیر عبور میکرد و در ادامه میفهمید واسه چه کاری.
مانی یه پسر26ساله خوش چهره و خوش تیپ و با پرستیژ خاص خودش بود و خانومی نبود که از بغلش رد بشه و نگاهش نکنه.
سمیرا هم یه زنه 30ساله بود با قد نسبتا بلند و هیکلی درشت،چهره ی خوبی هم داشت.و هر بار این دو همدیگرو میدیدن به هم نگاه میکردن.
مانی به هر دختری رو نمیداد ولی خوب از سمیرا خوشش اومده بود.
بعد اینکه کلاس مانی تموم شد،یه یک هفته این دوتا همو ندیدن.
بعد یک هفته مانی برای کاری رفت بیرون.کنار خونشون یه دبستان
دخترونه بود.وقتی از کنار مدرسه رد شد دید سمیرا دست دختری رو
گرفته و داره بر میگرده تازه فهمید که چرا سمیرا هر روز اون مسیرو
میومده.وقتی از کنار هم رد شدن سمیرا هم مانی رو دید،ولی ایندفعه
سریع رد شد و رفت.مانی فکر نمیکرد که اون دختر سمیرا باشه،
فکر میکرد که مثلا خالشه و میره دنبالش.تصمیم گرفت که فردا بره
ازش بپرسه و حرف دلشو بزنه به سمیرا.
فردا زود تر رفت تا سمیرا زود تر ببینه.وقتی رفت دید که سمیرا داره
میاد،اونم رفت جلو سلام کرد و…
گفت که یه سوال داشتم ازتون.سمیرا گفت بپرس.(سمیرا خیلی
میخواست بدونه سوال چیه.اخه سمیرا هم یه جورایی عاشق مانی شده
بود.)مانی گفت ببخشید میدونم فضولی هستش ولی می خواستم ببینم اون
دختر خودتونه؟سمیرا که یه لحظه شکه شد و نمی دونست باید چی جواب
بده.یه دفعه گفت بله و سریع رفت.مانی رفت دنبالش گفت جدا دختر
خودته؟مگه ازدواج کردی تو؟سمیرا گفت اره چطور؟این چیزا رو چرا
از من میپرسی؟مانی گفت سوءتفاهم نشه من قصد مزاحمت ندارم.
فقط جواب این سوال برام مهم بود ببخشید مزاحم شدم.(ته دلش خیلی
ناراحت شده بود چون واقعا عاشق سمیرا شده بود)
سمیرا پرسید میتونم بپرسم چرا جواب این سوال براتون مهم بود؟
مانی گفت هیچی دیگه مهم نیست.سمیرا گفت برای من مهمه.
مانی گفت ناراحت نشی،من راستش اومدم که یه جورایی خواستگاری
کنم ازت.سمیرا زد زیر خنده گفت از من؟اخه چرا؟مانی گفت اخه ازتون
خوشم اومده بود ولی الان دیگه هیچی.سمیرا گفت خوشم اومد با شهامت
حرفتو زدی.بعدش گفت این شماره منه هر کاری داشتی زنگ بزن.
(سمیرا هم کسی نبود که به جز شوهرش با کسی دیگه باشه،ولی اون هم
مانی واقعا دوسش داشت)مانی گفت چه کاری اخه؟سمیرا گفت هر کاری.
مانی گفت باشه. ببخشید که مزاحم شدم و رفت.
تو یه هفته این دو نفر با هم هیچ ارتباطی نداشتن.ولی هر دو،هم مانی و
هم سمیرا تو این یه هفته خیلی بهم فکر میکردن.مانی نمیتونست فراموش
کنه سمیرا و نمیدونست ایا ارتباطش با یه زن متاهل خوبه یا بد.
سمیرا هم که بعد اون صحبت تو رابطش با شوهرش سست شده بود و
بیشتر اوقات تو فکر رابطه با مانی بود.
تا که یه روز مانی تصمیم خودشو گرفت که یه بار با سمیرا بره بیرون.
زنگ زد به همون شماره ای که سمیرا بهش داده بود.
بهش گفت که می خواد ببینتش و باهاش کار داره.
سمیرا هم قبول کرد،قرار شد روز بعدش تو یه کافی شاپ همو ببینن.
مانی که تو فکر این بود که حالا که سمیرا شوهر داره ایا سمیرا قبول
میکنه پیشنهاد رابطه رو یا نه و سمیرا هم که خوشحال بود که یه بار
دیگه می خواد مانی رو ببینه و ارزوش این بود که مانی پیشنهاد یه
رابطه بهش بده،ولی از یه طرف هم نگران شوهرش بود.
بالاخره روزه قرار رسید و ساعت 7شب جفتشون تو کافی شاپ بودن.
مانی از سمیرا پرسید دخترت کجاست؟گفت گذاشتمش خونه خواهرم.
گفت شوهرت نبود خونه؟گفت نه رفته یه سفر کاری.
مانی ازش پرسید از زندگی باهاش راضی هستی؟گفت ای بد نیست.
خیلی دلش می خواست بگه نه راضی نیستم ولی برا خودش گفت خیلی
ضایست که اینجوری بگه.مانی پرسید اگه بد نیست چرا پیشنهاد قرارمونو
رد نکردی؟گفت مگه چه عیبی داره؟مانی گفت اخه چه دلیل داره یه زن
متاهل با یه پسر مجرد بیاد بیرون،خب حتما یه مشکلاتی باید بینتون
باشه.سمیرا گفت خب ما که قرار نیست کاری کنیم،فقط یه دوستی سادست
مانی گفت همه اتفاقات از همین دوستی ساده شروع میشه.سمیرا گفت
خب بشه از نظر تو مشکلی هست؟مانی گفت پس مخالف اون اتفاقات
نیستی.سمیرا هم گفت برا چی باشم پسر به این خوبی.
مانی گفت پس مشکلت تو رابطه با شوهرت هستش؟سمیرا گفت بعدا
اینو میگم.مانی گفت راستشو بگو به غیر شوهرت با چند نفر رابطه
داشتی؟سمیرا هم قسم خورد که با هیچ کسی.(داشت درست هم میگفت
مانی اولین کسی بود که سمیرا فکر سکس باهاش تو سرش داشت).
بعدش که می خواستن برن مانی پرسید ماشین داری؟گفت نه.
مانی گفت بیا برسونمت.سمیرا رفت نشست تو ماشین.تا دمه خونه سمیرا
اینا حرف خاصی ردو بدل نشد بینشون،تا اینکه وقتی سمیرا می خواست
پیاده بشه،مانی گفت نگفتی مشکلت با شوهرت چیه.گفت بگم که ناراحت
نمیشی؟مانی گفت نه.سمیرا دستشو برد سمت کیر مانی و کیرشو گرفت،
گفت مشکل من با شوهرم اینه حالا به موقع برات میگم.مانی هم که
از این کار سمیرا شوکه شد بود چیزی نگفت،سمیرا پیاده شد رفت.
بعد دو روز سمیرا که شماره مانی گرفته بود زنگ زد بهش و گفت
می خواد ببینتش،مانی هم قبول کرد.با هم رفتن بیرون یه دوری زدن
و موقع برگشتن که تو ماشین بودن سمیرا به مانی گفت میدونی مشکل
من با شوهرم هست؟مانی گفت هر چی هست مربوط میشه به کیرش
درسته؟سمیرا هم گفت اره کیرش کوچیکه به جانه خودش خیلی تو این
همه سال تحمل کردم حالا اگر تو سکس به فکر منم بود مشکلی نبود
ولی به فکر منم نیست کیرشم که فقط در حده همینه که ابش بره تو
اصلا به من حال نمیده.بعدش به مانی گفت یه چی بگم راستشو میگی؟
مانی گفت اره.گفت کیرت چقده؟مانی یه خنده کرد و گفت می خوای
ببینیش که دیگه حرف حدیثی نباشه؟سمیرا گفت جدی میگی؟
مانی گفت اره واستا راست کنم الان بهت نشون میدم.سمیرا گفت خیلی
دوست دارم ببینمش.مانی گفت چشماتو ببند.بعدش شلوارشو کشید پایین.
سمیرا وقتی چشمش به کیره مانی افتاد هم شوکه شد و هم داشت از
خوشحالی بال در میاورد.پرسید مانی باورم نمیشه وااااااااای این چیه
دیگه؟چند سانته؟مانی گفت 22سانت گفت خدای من خیلی توپه،عالییییه.
بعدش کیرشو گرفت تو دستش و یکم براش مالید.مانی گفت بقیش باشه
یه وقت دیگه.سمیرا هم گفت باشه و پیاده شد.
مانی فرداش زنگ زد به سمیرا که اگه می خواد بیاد خونشون.
ولی سمیرا گفت خونه ما کسی نیست و شوهرشم شب نمیاد و مانی بره
اونجا مانی هم قبول کرد و قرار شد بره.حدود ساعت 9شب بود که مانی
رسید اونجا.قبلش سمیرا حموم رفته بودو ترو تمیز کرده بود و یه تاپ
دامن تنش کرده بود.مانی اومد بالا همو بوس کردنو یکم با هم صحبت
کردن تا وقتی که مانی گفت می خوای ادامه اون شبو بریم؟سمیرا هم
گفت که من ارزومه با تو سکس کنم با اون کیر گندت.مانی گفت پس
شروع کنیم سمیرا هم گفت باشه.
با هم رفتن تو اتاق مانی سمیرا رو خوابوند رو تخت خودش رفت روش
از هم لب میگرفتن مانی گردن سمیرا رو لیس میزد.کیر راست شده ی
مانی از رو شلوار کامل مشخص بود و بد جور سمیرا حشری شده بود.
مانی دستشو برد زیره تاپ سمیرا و سینه های بزرگ اونو گرفت.
سمیرا خیلی حال میکرد به مانی گفت لباسمو در بیار سینه هامو لیس بزن
مانی لباس سمیرا در اورد شروع کرد به لیس زدن سینه های بزرگ سفید
اون.نوک سینه هاشو می خورد و با دست سینه هاشو میمالید.
سمیرا که داشت بدنش از شهوت میلرزید،با صدای لرزونش از مانی
خواست که دامنو شورتشو در بیاره و کسشو براش بخوره،مانی هم این
کارو کرد دامن سمیرا رو در اورد.از رویه شورت سمیرا کسشو
میخورد و براش میمالیدش.بعدش شورت سمیرا در اورد و کس تپل سفید
سمیرا همونی بود که مانی دوست داشت،افتاد به جونه کس سمیرا و تا
میتونست کسشو لیس میزدو واسش می خورد،لبه های کس سمیرا باز
میکرد با زبون داخلشو لیس میزد.سمیرا به مانی گفت حالا نوبت من
که به جونه کیره گنده تو بیوفتم.مانی لباساشو در اورد ورو تخت دراز
کشید سمیرهاهم با حرص کیره مانی میخورد واسش لیس میزد با حرفاش
مانی بیشتر تحریک میکرد.بعدش سمیرا دراز کشید به مانی گفت حالا
وقت اینه که با این کیره بزرگ کسمو جر بدی.مانی هم پاهای سمیرا
از هم باز کرد و کیرشو گذاشت رو کس سمیرا و با کیرش رو کسش
میمالید،که سمیرا کیرشو گرفتو گفت بکن تو دیگه.مانی کیرشو اروم
کرد تو کس سمیرا،کس سمیرا واسه کیره مانی تنگ بود و از همون
اولش سرو صدای سمیرا در اومده بود،مانی هم به مرور تند تر
سمیرا میکرد.بعد یه مدت سمیرا رو به بغل خوابوند کیرشو کرد
تو خیلی سریع میکرد و سمیرا هم از شهوت داشت منفجر میشد.
مانی کیرشو در اورد به سمیرا گفت دوست داری از کون بکنمت؟
سمیرا گفت میترسم دردم بگیره،مانی گفت اولش درد داره ولی بعدش
بهت حال میده،نترس اروم میکنم تو اگه زیاد درد داشتی نمیکنم.
سمیرا هم گفت باشه.مانی سمیرا به شکم خوابوند و لایه کون بزرگ
سمیرا باز کرد و اروم زبونشو رو سوراخ سمیرا میکشید و با دست
کونشو میمالید،سمیرا هم بد جور با این کار حال میکرد.
بعدش مانی به همون حالت کیرشو رو سوراخ سمیرا گذاشت و کم کم
میکرد تو،خیلی تنگ بود و سمیرا با کیر کوچیک شوهرش نتونسته بود
تا حالا از کون سکس کنه البته تقصیر خودشم بود که کونش گنده بود.
مانی سرکیرشو کرد تو و سمیرا هم از درد قرمز شده بود و از مانی
خواست که کیرشو در بیاره.مانی کیرشو که در اورد به سمیرا گفت
ببین سوراخت چقدر باز شده حیف نیست یه چند تا تلمبه خوشکل نزنم.
سمیرا دستشو برد سمت سوراخش و تعجب کرد که سوراخش این همه
باز شده.به مانی گفت یه امشب دیگه هر کار می خوای بکن مانی هم
تشکر کرد کیرشو دوباره کرد تو سوراخش،ایندفعه تا نصفه ها کیرشو
میکرد تو و سمیرا هم که سوراخش کامل باز شده بود بیشتر از درد
داشت حال میکرد.مانی که داشت ابش میمومد کیرشو در اورد
از سمیرا خواست بلند بشه بشینه سمیرا هم همینکارو کرد و مانی
هم تمتم ابشو رو سرو صورت سینه های سمیرا خالی کرد و ازش
خواست سمیرا کیرشو لیس بزنه اونم این کارو کرد و تو همین حین
بود که یهو در اطاق باز شد و …
بله شوهر سمیرا اومد.چشم تو چشم شدن سمیرا با شوهرش و مانی
با شوهر سمیرا همه جارو اروم کرده بود.
شوهر سمیرا کیف از دستش افتاد و خواست که بیاد جلو سمیرا سریع از
رو تخت اومد پایین و جلو شوهرشو گرفت و بهش گفت همه چیرو
توضیح میدم برات ولی شوهر سمیرا،سمیرا پرتش کرد اونور و با مانی
در گیر شدن،مانی از ترس هیچ کاری نمیتونست بکنه و شوهر سمیرا
اونو رو زمین انداخته بودو میزد و داشت خفش میکرد که سمیرا تو این
صحنه گلدون تو اطاق بر داشت و محکم به سر شوهرش زد.
شوهر سمیرا رو زمین افتاد و با فریاد های سمیرا همسایه ها خبر دار
شدن و اومدن بالا تو همین حین مانی که می خواست فرار کنه همسایه ها
اونو گرفتن و پلیس اومد.سمیرا به جرم قتل به اعدام محکوم شد و مانی
هم تو زندان خود کشی کرد…
‍‍‍پپ‍‍‍‍‍‍‍پپپپپپپپپپاااااااااااااایییییییییییییییااااااااااااااانننننننننننننننن

نوشته: dastanak

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها