داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

نباید میفهمید (۳ و پایانی)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

«این داستان واقعی نیس و محتوای °همجنس گرایانه° داره»

پارسا:
میدیدم که چطور تعجب کرده و به خاطر هل دادنش با آرنجش رو زمین تکیه داده، دستامو از زیر تیشرتش بردم بالا و کشیدم رو بدنش و سعی کردم آروم هلش بدم عقب تر تا دراز بکشه.
وقتی دراز کشید تیشرتشو دادم بالاتر و روی شکمش،پهلوهاش،ماهیچه هاش و کل بدنش بوسه زدم و با دستام آروم پوستشو برای ۳ دقیقه نوازش میکردم.
همینطورم اومدم بالاتر تا رسیدم به سینه هاش«خیلی خجالت میکشیدم ولی با نگاهای ریز به چهرش حسشو میفهمیدم و زود یه طرف دیگه رو نگا میکردم»دوباره سیخ نشستم و هول هولی لباسشو کشیدم بالاتر تا درش بیارم،شنیدم که خندید و خودش یه کم بلند شد و کمک کرد تا درش آوردم.
لباسشو پرت کرد روی تخت و با دوتا دستاش پهلوهامو گرفت و تو چشمام زل زد، گوشاش سرخ شده بود و چشماش نیمه باز.
از شدت خجالت سریع بغلش کردم تا انقد نگام نکنه، حس تَنِ لختش ک بهم چسبیده بود به شدت خوب بود، میتونستم همونجا تو همون لحظه بدونِ پشیمونی‌ای
بمیرم…
سرم که توی گردنش بود اونم نفسای گرم و عمیقش به گوشم میخورد و هربار باعث میشد بلرزم، یه دستشو تاب داد پشت کمرم و سفت بغلم کرد و یه دستشو گزاشت پایینِ مهره های کمرم، با ناخنش خیلی نرم از پایین تا بالا کشید که من یهو سیخ کردم و بدنم جمع شد«لعنتی خیلی روش حساس بودم و اون انقد سریع فهمیده بود.» دهنمو باز کردم و زبونمو آوردم بیرون، با همون نفس نفسایی که میزدم زبونمو گزاشتم توی گودیِ گردنش و تا بالای گردنش یعنی زیر گوشش کشیدم«با اینکارم یه آهِ خفیف و از توی گلو کشید که لبخندِ گشادیو آورد روی لبم»
دستشو سریع برد پایین و لپ کونمو چنگ زد و کشید، من داشتم گردنشو لیس میزدم و بوسه میزدم و میخوردم ولی با این حرکتش یه گازِ محکم گرفتم«گفت آخ و منو محکم تر فشرد».
در حینی که بوسه های خیس میزدم روی کل گردن و ترقوه هاش، میرفتم پایین تر، روی سینه هاش، شکمش، ماهیچه ها و پهلوهاشو انقد بوسیدم و زبون کشیدم و گازای ریز گرفتم که بدنش لیز شده بود تا اینکه رسیدم به کش شلوارش…
خودش باسنشو بلند کرد و آروم شلوارشو داشت درمیاورد و من همچنان با قراری نگاهمو به اون پایین دوخته بودم دیدم که اصلا شورت تنش نبود و کیر سیخ شده‌ش از شلوار افتاد بیرون، از خجالت داشتم میمردم و همچنان نگاهش میکردم، وقتی کارش تموم شد و نشست روی زمین و به گوشهٔ تخت تکیه داد، منم نشستم توی بغلش«درست رو به روش، روی پاهاش.» اون منو کشید جلوتر و چسبیده شدم بهش.
دستشو پشت کمرم گزاشت تا پایین رفت و کونمو گرفت فشرد به خودش، لبامو شروع کرد خوردن و منم مثل قحطی زده ها چشمامو بسته بودم و همراهیش میکردم.
بعد از تقریبا ۳ دقیقه که داشت کونمو بدنمو دستمالی میکرد و میمالید و لبامو میخورد، گوشه لبمو بوسید، روی لپمو بوسید، فکمو بوسید و رفت روی گردنم و شروع کرد خوردنِ گردنم.
مشخصا بدونِ کنترل دقیقا جفتِ گوشش داشتم مینالیدم و میپیچیدم به خودم و دستام روی شونه هاش بود، بعد از مدتی پیشونیشو گزاشت روی شونه‌م و پایینو نگاه کرد، منم همینکارو کردم و کیرامون که سیخ شده بوده‌ن رو دیدم، آب دهنمو که کلی جمع شده بود از همون بالا روی کیرامون ریختم، سعی کردم با یه دستم بگیرمشون ولی جا نمیشدن و با دوتا دستام گرفتمشون.
دستامو دورِ دو تا کیر حلقه زده بودم، خودمم باورم نمیشد«کیرِ من اندازهٔ ۲ بند انگشت از مالِ اون کوچیکتر بود و دستامم کوچیکتر از اون بودن».
اون مچ دستمو گرفت و کمی بالا پایینش کرد، متوجه شدم و دستامو شروع کردم آروم آروم بالا پایین کردن، اون هم از طرفِ دیگه دستاشو برد عقب و «همونطور که سرش روی شونه‌م بود و داشت کیرامون که روی هم مالیده میشدن رو نگاه میکرد و آروم نفس میکشید»انگشتشو به لای کونم کشید و من نفسم گرفت،با یه دستش لپ کونمو گرفته بود و میمالید و با اون یکی انگشتش توی چاک کونم بالا پایین میکرد، مخصوصا وقتی میرسید به آخرِ خایه هام من خودم دیگه کمرمو عقب و جلو میکردم«کیرامون که توی دستام نگهشون داشته بودم با اینکارم روی هم مالیده میشدن و سعی میکردم دستامم بالا پایین کنم اما خیلی بیحال شده بودم و فقط عقب و جلو کردنِ کمرم کاری بود که میتونستم انجام بدم».
وقتی یه انگشتشو کرد توی کونم نفسم گرفت و میخواستم ناله کنم که گازش گرفتم تا صدام بلند نشه« تنها صدایی که ازم بیرون اومد اوهمممف بود».
من لای کونم خیسِ خیس بود، دردی احساس نمیکردم و فقط لذت بود، انگشتشو بیشتر کرد داخل و من دستامو دور کیرامون فشااار دادم، اون ناله ای کرد و کمی از پیش آبش اومد روی دستم، قلبم تند تند میزد و نفس نفس میزدم، انگار هر لحظه میتونستم ارضا شم.
انگشتشو برای چند دقیقه توی همون حالت نگه داشت و اون داخل داشت تکونش میداد و بعدش یه انگشتِ دیگه‌م اضافه کرد، با اینکار کمی دردم اومد و دستامو بالا پایین کردم و ادامه دادم، چند دقیقه بعد اونم انگشتاشو داشت عقب و جلو میکرد و من عادت کرده بودم و فقط ازینکه چیزی داشت داخلِ کونم کشیده میشد و عضوی از بدنِ اون داخلِ من بود لذت میبردم و سرمو رو به بالا برده بودم و چشمامو بسته بودم و آروم ناله میکردم .
بعد از مدتی اون بلندم کرد و منو توی بغلش گرفت گزاشت روی تخت«هنوزم برام قابل هضم نبود و مثل رویا میموند»،سرمو بوسید و پایینِ باسنم، روی تخت نشست و پاهامو از هم باز کرد کیرشو با دست گرفت و گزاشت روی سوراخ کونم و هی بالا پایینش کرد، چشمامو بستم و خودمو سپردم بهش، دستام دو طرفم روی تخت گزاشته بودم و قلبم توی حلقم داشت میزد و اون همچنان نوکِ کیرِ گنده‌شو فقط داشت هی فشار میداد توی سوراخم و بالا پایینش میکرد.
آبِ دهنمو که غورت دادم سرشو آروم کرد داخل، با توجه به چیزایی که خونده بودم واقعا سعی میکردم خودمو سفت نکنم ولی نمیتونستم، اون خم شد روم و دستشو کشید به بالای تخت، متوجه نشدم داره چیکار میکنه ولی وقتی اومد پایین چشمامو باز کردم و نرم کننده رو توی دستاش دیدم، داشتم با بی تابی تماشا میکردم که چطور نرم کننده رو روی تمام کیرش پخش میکنه و میمالتش، به صورتش که نگاه کردم دیدم زل زده بهم.
گفت:«اگر نخوای عمرا انجامش نمیدم، بگو میخوایش؟»
هیچی نگفتم و فقط نگاهش کردم با اینکه با تمام ترسم میخواستمش، دوباره حرفشو تکرار کرد، با خجالت یه طرفِ رو نگاه کردم و گفتم:«اوهوم، می…میخوا…م»
دوباره خم شد روم و سرمو، گردنمو لپمو و گوشهٔ لبمو بوسید، اون انگشتاش که نرم کننده روشون بودو کرد توی کونم«آه کشیدم و اون مهلت نداد» توی کونم تابشون داد و تند تند عقب و جلو کرد و نفهمیدم کی سر کیرشو گذاشت داخل، فقط میدونم یه چیز خیلی نرم که بهم فشار میاورد و نمیزاشت سوراخم بسته شه داخل بود، ملافهٔ تخت توی دستام فشرده میشد و سرمو کرده بودم توی بالشت نرم و همونطور که داشتم گازش میگرفتم، ناله میکردم.
برای چند دقیقه، نمیدونم شاید۴ دقیقه، اون حرکتی نکرد و با دستاش بدنمو میمالید، با نیپلای سیخ شده‌م بازی میکرد و یهو یه تف زد روی کیرم و با دستش که خیلی نرم و خیس شده بود کیرمو گرفت دستش و عقب و جلو کرد، تند تند داشت برام جق میزد که حس کردم خیلی شل شدم و اون بیشتر کردش داخل، نمیدونم تا کجا رفت تو ولی دوباره برگشت عقب و یهو تند اومد جلو« خیلی راحت میتونستم کیر بزرگشو حس کنم که به تمامِ اون داخل برخورد میکرد و چطور کشیده میشد، هرچی بیشتر این حرکتو انجام داد لذتش بیشتر میشد و دردش کمتر، دیگه شل شده بودم و فقط داشتم ازش لذت میبردم که به زور یکم چشمامو باز کردم و سرمو که بلند کردم دیدم اون فقط نصفشو میکنه تو، وقتی چشمای بازمو دید یهو تا ته کرد تو«با این حرکتش حس کردم همین الان میشاشم و این به شدت خجالت آور بود» صدام بلند شد و گفتم وایسا وایسا اما اون گوش نداد«و اون حس وقتی کیرش تا ته میرفت تو و میچسبید بهم تو تمام تنم میپیچید» اون ۱۳ یا ۱۴ بار دیگه هم تلمبه های عمیق زد و عرقش روی تن من میچکید، صدای تخت بلند شده بود و به اضافهٔ اون، صدای خودم که دیگه نمیتونستم کنترلش کنم و آه‌هایی که میکشیدم از تَهِ حلقم بود.
متین دستشو گزاشت روی دهنم و صدام خیلی خفه میومد و بیشتر حالا صدای نفس نفس زدنای اون و تخت بود که میومد.
این وضعیت همچنان ادامه داشت تا بعد از ۸دقیقه منو به پهلو برگردوند و خودش اومد پشتم و از پشت کرد تو،«اون لحظه که کیرشو درآورد احساس میکردم چیزی از بدنم کم شده و بازم میخواستمش»، از پشت بغلم کرد و پامو داد بالا و کیرشو کرد تو«قبل از اینکه ناله‌م بلند شه دستشو گزاشت جلوی دهنم و شروع کرد عقب جلو کردن»اول آروم تلمبه میزد و گردنمو میخورد ولی بعدش خیلی تند شد و کل گردن و شونه هام شد جای گازاش.
احساس میکردم دارم میام که باز منو برگردوند و ایندفعه روی شکم خوابوند، باسنمو کشید بالا و شونه‌مو گرفت کیرشو سریع کرد تو و من سرمو کردم توی بالشت و جیغ کشیدم و آه و ناله هامو توی بالشت خفه کردم، ایندفعه با هرتلمبهٔ عمیقی که میزد اون حس اومدن بیشتر میشد و توی دلم احساس ضعف میکردم و کل بدنم میلرزید، بلاخره بعد از تقریبا ۱۵ دقیقه که پهلوهامو گرفته بود و محکم میکردش تو و کیرم ک آویزون بود و با شدت تو هوا تاب میخورد، آبم کم کم اومد و از کیرم خارج شد، حسش اصلا مثل جق زدن نبود و انگار از درون داری ارضا میشی ، هربار که به اون نقطه از کونم میرسید کیرِش، کیرم مثلِ شیری که کامل باز نشده آبش میومد و از داخل انگار بدنمو قلقلک میدادن.
من که بی‌حال شدم و هیچ انرژی‌ای برام نمونده بود ولی اون ۳ دقیقهٔ تمام بازم تلمبه زد و در آخر محکم منو نگه داشت و اون ته کیرشو حس کردم که دل میزد و تکون میخورد و آبش میومد و داخلم حسابی لیز شد…
وقتی آبش اومد نکشید بیرون و منو تاب داد به پهلو روی تخت، لم داد و منو از پشت بغل کرد و داشت میبوسید شونه و گردنمو و فقط میگفت:«دوستت دارم» سرمو برگردوندم سمتش و گفتم:«منم دوستت دارم».
دوتامون لبخند زدیم و از شدت بی‌حالی همون شکلی خوابیدیم، نگران نبودیم درو باز کنن و مارو ببین چون در قفل بود و کلیدشو فقط متین داشت.
.
.
.
.
چشمامو باز کردم و کسیو جفتم ندیدم، با گیجی و چشمای نیمه باز، بلند شدم اطرافو نگاه کردم.
این اتاقِ خودم بود، کسی پیشم نبود، یادم اومد من وقتی رسیدم خونه متین نیومده بود و گرفتم خوابیدم«لعنتی، بازم خوابِ خیس!!» پتو رو بلند کردم و دیدم که بله من تو خواب ارضا شده بودم و هیچکدوم از اون رؤیاها اتفاق نیفتاده.
بلند شدم رفتم یه دوش گرفتم، اومدم بیرون، لباس پوشیدم و رفتم سر کامپیوتر، با لبخند به عکساش نگاه کردم و صبحونه خوردم، رفتم مدرسه، با غُصّه از دور نگاهش کردم، اون نفهمیده بود…
.
.
.
.
.
.
«پایان»
نمیگم امکان پذیر نیست، امیدوارم شما به کسی که میخواید برسید، فقط بعضی قصّه ها قرار نیست پایانِ خوشی داشته باشن.

نوشته: Maybe_its_me

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها