داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

لز با دختر خجالتی 59

-خیلی دلم واسه میک زدن این سینه ها تنگ شده بود . اگه بدونی چقدر واسه این که پیشت بخوابم لحظه شماری می کردم . .. فکر نمی کردم از این که نتونسته واسه ما قهرمان بازی در بیاره این قدر ناراحت باشه . دستمو گذاشتم روی کونش .. با کف دستم آروم آروم باهاش بازی می کردم . سکوت کرده بود . دیگه چیزی نمی گفت . عین بچه کوچولو ها شده بود  خیلی آروم و با هوس و اشتیاق زیر گوشش زمزمه کردم -دختر بکشمش پایین .;/; ناراحت که نمیشی .. سکوتش دیگه مثل اول آزارم نمی داد . منتظر نشدم که ببینم چی میگه . شورتشو هم پایین کشیدم هیچ , دیگه نذاشتم هیچ لباس و پوشش دیگه ای هم تنش باشه . خودمم که سه سوته و فرز و جوندار لخت شدم . باید کمی تحرک نشون می دادم تا بدنم از فعالیت زیادی که در کرج داشته احساس درد و خستگی نکنه . چون قبلا هر وقت که می رفتم پیک نیک و بر می گشتم از فرداش تا چند روز بعد احساس کوفتگی شدیدی می کردم . اونم به علت کم تحرکی . کف دستمو که گذاشتم روی کس زهیدا بی اندازه خیس کرده طوری نرم شده بود که انگشتم خیلی راحت می رفت توی کس .. اون قدر انگشتامو فرو می کردم توی کس و بیرون می کشیدم که دیگه لاپاشو باز کرد که من این کارو با سرعت بیشتری انجام بدم . -حالا داری میشی همون دختر خوب . همون زهیدا ی ناز و پر هوس .. لبامو گذاشتم رو  لباش . از پهلو و صورت به صورت در آغوشش گرفتم . لبامو با حرکت لباش پاسخ نداده بود ولی من همچنان اونو می بوسیدم تا این که یه تحرکی هم از خودش نشون داد . یواش یواش پای چپمو گذاشتم لاپاش و حالت پام طوری شده بود که انگاری اون با دو تا پاش اونو قفل کرده . پای من در تماس با کس زهیدا قرار داشت و من اونو با شدت و فشار از بالا به پایین حرکت می دادم . لبه های کس زهیدا به دو طرف باز شده و صدای هوسشو دیگه در آورده بود . می دونستم که دیگه کارش از ناز کردن گذشته یواش یواش میاد توی خط -عزیزم  دیروز تا حالا بیکار نشسته بودی ;/; . باهام قهری ;/; من که بدون تو آب نمی خورم -ولی خیلی چیزای دیگه رو می خوری .. -دیوونه من با استاد نغمه بودم . خودت هم قبلا با اون بودی . تو چیکار به کار من داری . مگه ما پسر هستیم که مهم باشه براش که اون میره دوست دخترشو وا می کنه یا یکی دیگه . من که تو رو همین جوری که هستی قبول کرده بودم زهیدا -ولی کارمن از کار گذشته بود -ببین دختر ادای پسرا رو در نیار . تو دوست منی مث یه خواهر .. حالا نمی خوای امشب یه حالی بهم بدی و به اونجای زیبا دست بزنی . همین جوری می خوای منو تو خماری بذاری بذار -یعنی زیبا تو هنوز سیر نشدی -وقتی خوردنی خوشمزه ای رو کنار خودم می بینم اگه سیرم باشم اشتهام باز میشه -خانوم دکتر یه مدت دیگه که بگذره ما رو فراموش می کنی . اصلا یادت میره که چه دوستی ! چه رفاقتی ! -ببینم زهیدا تو اینا رو تجربه کردی ;/; حالا یک ماه نمیشه که ما با هم آشنا شدیم .  وضعیت پا هامو طوری قرار داده بودم که کسمو رو کسش می کشیدم . -زهیدا اگه بدونی منم چقدر کیف می کنم . بیا ببوسمت . دوست دارم دوباره شیطون شی . همه جاتو به من بمالونی . بشی همون زهیدا حشری شیطون سابق . همون دخترآتیشپاره ای که همیشه خاکسترم می کرد . دو تایی مون به لرزه افتاده بودیم . انگاری برق ما رو گرفته بود . زهیدا به اصطلاح خودمونی و روز جو گیر شده بود هر لحظه بیشتر از لحظه قبل به طرف من میومد و اون حس گذشته اش رو پیدا می کرد .شاید متوجه شده بود که اشتباه می کنه . -بغلم بزن عزیز دلم . تپلی من . اوووووخخخخخ اصلا نمی تونم باور کنم که من از یه جایی میام که کلی حال کردم . -زیبا کست که خیلی درد نداره و نمی سوزه ;/;-نه اصلا عین خیالم نیست .. طوری دلسوزانه از کسم حرف می زد که از این توجه اون لذت می بردم . دلم می خواست با تحرک بیشتری بهم حال بده .. همین کارو هم کرد .  می خواست ازم فاصله بگیره تا این بار فقط خودش به من حال بده -فدات شم زهیدا . من دوستت دارم و می خوام جبران این یکی دوروزی رو که نبودم بشه .. در همین لحظه اون دو تا دختر دیگه وارد شدند و از این که می دیدند ما داریم به هم جوش می خوریم خیلی خوشحال بودند . خودشون هم مدام توی کون هم انگولک می کردند و سر به سر هم میذاشتن … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها