داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عشق، تجاوز ،سرنوشت تلخ

سلام
این داستان گی هست
من امیرم و الان۲۴ سالمه داستانی ک میخام تعریف کنم برمیگرده به ۱۰ سال پیش یعنی سال ۹۱
من ی پسر چشم ابی و بور و با پوست سفید و خیلی درسخون همیشه تو کانون توجه بودم چه تو مدرسه وچه خونه و بین اقوام و بخاطر موقعیت خوبم خیلی مغرور بودم و با هرکسی نمیپریدم و رفیق نداشتم و تنها میرفتم و میومدم
ازونجایی ک من تو مدرسه به خوشگلی معروف بودم و با کسی گرم نمیگرفتم خیلی شوخی و متلک زیاد بود ک حس میکردم عقده شونو دارن خالی میکنن
تو فاز سکس و اینا نبودم اصن
ذهنم فقط رو درس بود
خلاصه که ی روز از همون روزای اول مهر دیدم همه دارن راجب ی شخص صحبت میکنن ک من نمیشناسم و هی میگفتن چقد خوشگله…
راستش واسه اولین بار حسودیم شد و خواستم بدونم این کیه که اومده تو مدرسه همه جا اسم امیر حسین پیچیده بود ولی غرورم نزاشت که پیگیر شم رفتیم سر کلاس و زنگ تفریح ک میخاستیم بریم تو حیاط تو راهرو مدرسه چشمم خورد ب ی پسری ک نمیشناختم دلم ریخت دست و پام شل شد تا حالا انقد زیبایی ندیده بودم
اومد جلو و سلام کرد من انقد شوکه بودم که حتی نتونستم حواب سلام بدم و معلوم بود ک بهش برخورد و رفت…
من نمیدونستم چم شده برق چشمای مشکی و درشتش ک توی اون صورت سفید خود نمایی میکرد از جلو چشمام کنار نمیرفت
تا چند روز با غرور و مغز و دلم درگیر بودم که قبول کنم عاشق شدم یا ن؟
اخرش ب خودم گفتم وقتی نمیتونی ب خودت جواب بدی ینی عاشق شدی رفت
اما هیچوقت غرور من اجازه نمیداد که من برم سمتش خصوصا ک برخورد اولم گند زدم و جواب سلامشو ندادم حس میکردم شدنی نیست
خلاصه من تا دو سال این حسو تو دلم نگه داشتم
آخرش تصمیم گرفتم که بهش پیام بدم و بگم
شمارشو پیدا کردم،پیام دادم و خودمو معرفی کردم خیلی گرم برخورد کرد
بهش گفتم که علاقه دارم باهم دوست شیم و اونم قبول کرد
و گفت از یسری اخلاقام خوشش نمیاد و گفتم باهم صحبت میکنیم و کمک کن درستش کنم …
فرداش ی شماره بهم پیام داد که نمیدونم چی تو سرم گذشت ک فک کردم امیرحسینه و میخاد یطورایی آمارمو دراره
و من باهمین خیال رفتم سر قرار ک ببینمش وقتی رفتم دیدم کسی نیست و به اون شماره زنگ زدم ک جواب داد گفت برم در خونشون تا راجب لباس نظر بدم و من همچنان فکر میکردم امیرحسین پشت اون خطه آدرسو داد و من رفتم ک دیدم در خونه بازه زنگ زدم بهش گفت بیا تو حیاط
همینکه رفتم تو حیاط دیدم ی نفر دیگ با شرت تو حیاطه دهنمو گرفت با دستاش و در حیاطو قفل کرد و منو برد تو خونشون و گفت هرچی داد بزنی دیگ کسی نمیشنوه و کیرشو دراود گزاشت جلو دهنم ک ساک بزنم
زورم بهش نمیرسید خیلی شوکه بودم
قبول نمیکردم و داشت کتکم میزد یهو ولم کرد و رفت بیرون از اتاق
فکر کردم پشیمون شده و میخاد بزاره برم
بعد چند دقیقه اومد گوشیشو اورد
پیاماش با یکی از همکلاسام بود ک اسمش علی بود اون امار و شماره منو بهش داده بود بهم گفت ک ب این علی گفتم هول کونم گفته فلانی رو بکن و گفتم ن یدونه تر و تمیز میخام و تورو معرفی کرده
الانم تا نکنمت ول نمیکنم یا میخوری و میخابی بکنمت یا زنگ میزنم ده نفر بیان اینجا باهم میکنیم فیلمتم میگیریم و پخش میکنیم
من خیلی ترسیده بودم
واقعا میترسیدم از رفتن ابروم …از ده نفر و کتک خوردن گریه میکردم و هی میگفتم تروخدا بزار برم و اصلا توجهی نمیکرد
با خودم ارزوی مرگ میکردم
هر طور حساب میکردم رورم بش نمیرسید و داشت کتکم میزد
هی سیلی بهم میزد
کیرش کوچیک بود شاید ۱۲ سانت نمیشد و باریک
تسلیم شدم و کیرشو کرد تو دهنم و همش عوق میزدم و حالم بد میشد پنج دقیقه
ای تو دهتنم میزدمنو خابوند و ی بالشت گزاشت زیر شکمم و کیرشو یهو کرد تو
انچنان دردم گرفت ک جیغ میزدم و گریه میکردم
حس میکردم دارم میمیرم و اون اصن توجه نمیکرد و داشت کارشو میکرد خیلی درد داشتم و تاحالا همچین چیزی تجربه نکرده بودم
بعد اینکه ابشو تو کونم خالی کرد گفت خیلی چسبید ازین ببعد هرکی واست روداری کرد ب خودم بگو بت زنگ میزنم کی بیای
وای ینی بازم میخاست…نمیدونستم چیکار کنم و چی بگم
فقط پوشیدم لباسامو و رفتم بیرون و با گریه داشتم میچرخیدم
تو خیابونا نمیدونم چی شد ک رفتم کلانتری و بهشون گفتم ک چی شده و اونا یکم بهم دلداری دادن و ادرسوش گرفتن و شماره منم گرفتن و منو تا خونه رسوندن
فرداش زنگ زدن گفتن دیگ هیچ مزاحمتی از طرف اون نداری خیالت راحت ادبش کردیم…
یکی دو روز مدرسه نرفتم حالم خیلی بد بود و دلگیر و افسرده بودم
یهو یادم افتاد
امیرحسین اگ اون بفهمه چی؟ دیگ اصلا نگام نمیکنه
من دیگ در شان اون نیستم
من خراب شده بودم و تلخ ترین گریه عمرم رو کردم
چون خودم مجبور شدم شمارشو پاک کنم و به خودم بفهمونم ک دیگ نباید بهش فکر کنم میترسیدم ک ابروی اون بخاطر من بره…
الان ده ساله هنوز فراموشش نکردم و با هیچکس نتونستم دوست بشم
هنوز بهش فکر میکنم و دلم واسش پر میزنه
اون روز اولین و آخرین سکس زندگیم بود و باعث شد زندگیم از هم بپاشه
ایکاش میتونستم از خودم دفاع کنم
ببخشید که طولانی شد
امیدوارم که خوندنش باعث اذیتتون نشده باشه

نوشته: امیر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها