داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس ضربدری -۳

لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام به همه شما كه نظرهاتون مايع دل گرمي من هستيد…و حال ادامه داستان .اون شب به پايان رسيد و من و سميرا اولين سكس ضربدري رو با آرمان و نگين تجربه كرديم بعد از اينكه زنم قرص ضد حاملگيش رو خورد همينجور لخت به داخل اتاق اومد و من و آرمان هم كنار هم نشسته بوديم و داشتيم اتفاقهاي شب رو مرور ميكرديم و ميخنديديم آرمان ميگفت من از اينكه زنم تو مهمونيها با چه لباسي بگرده ناراحت نميشم بلكه خودم هم پيشنهاد ميدم كه نگين سكسي ترين لباسهاشو بپوشه ولي خود نگين رعايت ميكنه منم چيزي نميگم البته دوستام چند باري كه من و نگين رو تو پارتي ها ديدند از زنم تعريف ميكنند و به من پيشنهاد سكس ضربدري رو دادند اما من كه به نگين گفتم نگين قبول نكرد حالا هم نميدونم چي شد كه قبول كرد با تو سكس داشته باشه من كه وقتي ديدم كنار در با نگين لخت ايستاده بودي انگار دنيا رو بهم داده بودن. گفتم آرمان من هم وقتي اون لحظه ديدم كه داري با اشتها كس زنم رو ميخوري خيلي حال كردم البته شما خواهر و برادريد اشكالي هم من نميبينم ولي سئوال نكردم كه قبلا هم با سميرا سكس داشته يا نه.

تو حال صحبت بوديم كه ديديم نگين از حمام اومده و تمامي لباسهاشو تن كرده اما ما سه نفر لخت بوديم كه آرمان گفت نگين چه كار كردي نگين كه شوكه شده بود و به دورو برش نگاه ميكرد ميگفت مگه چكار كردم كه آرمان گفت ما هر سه لختيم تو لباس پوشيدي يالا زود باش لباساتو در بيار ميخايم بشينيم دور هم نگه به سميرا بكن ياد بگير سميرا هم گفت چكارش دارين بزارين راحت باشه آرمان گفت نه اشكان بيا تا با هم نگين رو لخت كنيم و يه چشمك به من زد نگين تا خواست فرار كنه آرمان گرفتش و به من گفت زود باش دامن و شورتش رو در بيار و من تويه چشم به هم زدن دامن و شورتش رو با هم كشيدم پايين و خدش هم تاپ و سوتينش رو در آورد و آرمان گفت حالا شد و هر چهارتا خنديديم ديگه حسابي خوابمون ميومد و كنار هم خوابيديم سميرا وسط من و داداشش نگين هم سمت چپم خوابيد آرمان هم دستش رو گذاشت رو كس سميرا و خوابيد صبح كه از خواب بيدار شدم ديدم همه خوابند و تا بلند شدم نگين هم از خواب بيدار شد پشت سرش سميرا و آرمان هم از خواب بيدار شدند بعد از خوردن صبحانه آرمان و نگين از ما خداحافظي كردند و رفتند خونشون من هم لباسامو تن كردم و به گل فروش رفتم اون روز آرمان به من زنگ زد و گفت من نميتونم بيام و خسته هستم بعد از كار به خونه اومدم و همش تو فكر كارهاي ديشب و صحبتهاي آرمان بودم به خونه كه رسيدم ديدم هنوز سميرا لباس نپوشيده و داره لخت كار راه ميره و كاراشو ميكنه بهد از سلام و احوالپرسي به سميرا گفتم ديشب بهت خوش گذشت سميرا هم گفت تو ناراحت شدي گفتم نه اصلا و خنده اي كردم كه سميرا منو تو بغل گرفت و گفت اشكان خيلي دوست دارم كه ديشب سكسمو خراب نكردي خيلي بهم خوش گذشت و تا به هال اينقدر حال نكردم راستي تو چطور بهت خوب نگين حال داد گفتم آره نگين تو كس و كون بي همتا ست بهد يباره از دهنم پريد و گفتم دوست داري دوباره تجربه ضربدري داشته باشيم كه سميرا گفت اگه تو راضي باشي چرا كه نه بعد بغلش كردم و نهر رو خورديم و خوابيديم بعد از ظهر بود كه صداي زنگ در كوچه به صدا در اومد از تو آيفون كه نگاه كردم ديدم معمور برقه ميخاد كنتور برق رو بخونه كه بكباره فكري از تو زهنم گذشت به سميرا گفتم برو تو در رو باز كن گفت آخه من لباسام ناجوره راست ميگفت قفط يك دامن كوتاه تا زير شورت و يك تاپ توري بدون سوتين تنش بود گفتم اشكالي نداره ميخوام ببينم كه چجوري بهت نگاه ميكنه سميرا كه متوجه منظور من شده بود خنده اي كرد و گفت باشه ولي تو نيا و يواشكي نگاه كن ببين كه چكارمي كنم گفتم باشه و سميرا رفت و در رو باز كرد مامور برق بدون اينكه نگاه كنه اومد تو و داشت كنتر برق رو نگاه ميكرد كه سميرا گفت اين برج زياد مصرف داشتيم مرده كه تا حالا چيزي نديده بود تا برگشت و زنمو تو اون لباس ديد مات داشت پا ها و سينه هاي زنمو نگاه ميكرد كه گفت نه مصرفتون زياد نيست شما مواضب باشيد با اين لباسها سرما نخوريد كه سميرا گفت نه نترسي سرما هم بخورم شوهرم گرمم ميكنه و گفت مگه لباسام چشه مرده گفت نميخواستم جسارت كنم براي خودتون گفتم سميرا هم گفت تو كه همش داري با نگاهات جسارت ميكني مرده هم يه نگاه به دورو برش انداخت و دستش رو دراز كرد سمت سينه سميرا و سينه راست زنمو شروعه كرد به مالش دادن داشتم از شق درد ميمدم كه سميرا گفت همش سينه كه نميشهو دامنشو داد بالا اونوقت بود كه فهميدم سميرا شورت هم پاش نيست و مرد سرش رو آورد پايين و كس زنم روبروي صورتش بود سميرا هم بك پاشو بلند كرد گذاشت رو پله مامور برق هم انگار كس نديده ها شروع كرد به كس زنم رو خوردن چند ثانيه اي بيشتر نگذشته بود كه سميرا گفت الان شوهرم مياد برو بيرون مامور برق هم شماره موبايلش رو به سميرا دادو با كيري شق شده از خونه رفت بيرون تا در خونه بسته شد اومدم كنار سميرا و هر دو زديم زير خنده اون روز گذشت و به سميرا گفتم شمارشو نگه دار باهاش كار دارم سميرا هم گفت تو هم نميگفتي نگهش ميداشتم و دوباره خنديديم فردا عصر كه تو خونه داشتم روزنامه ميخوندم تلفت خونه زنگ خورد و گوشي رو برداشتم خواهر زنم بود كه گوشيرو به سميرا دادم بعد از تمام شدن تلفن سميرا گفت براي فردا نهار مارو دعوت كرده خونشون كه بازم برقي تو زهنم زده شد و دوباره طرز نشستن و بلند شدن خواهر زنم كه شورتشس رو كيديدم و شوهرش هم متوجه ميشد و چيزس نميگفت تو زهنم اومد كه گفتم شايد بشه كاري كرد…ادامه دارد …يادتون باشه از اينجاي داستان خيلي باحال ميشه نظر يادتون نره عكس بزاريد كه شبيه كس زنم باشه تا ادامشو براتون بزارم …مسابقه…هر كس كه عكسي بزاره كه مثل كس زنم باشه يا چهره و اندامش مثل زنم باشه عكس زنم از گردن به پايين رو براش ميزارم اين نظر خود سميرا بوده . و ميگه نطرها خيلي كمه

ادامه…

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها