داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زندگی یک فوت فیتیشی

سلام با توجه به درخواست انجمن کیر تو کس، اسم و اسامی را تغییر دادم.
من کارو هستم و الان ۲۲ سالمه. داستان امروز من مربوط به ۸ سال پیشه. یعنی وقتی ۱۴ سالم بود.
من بعد از مدتی با اشنا شدن با سکس و رابطه جنسی به این پی بردم که فوت فیتیش دارم.(اسم یک مریضی هستش که فرد به پای جنس مخالف علاقه پیدا می کنه تا اونو لیس بزنه و بوسش بکنه. البته به پای هم جنس اما زیبا نیز علاقه پیدا می کنه.) من نتونستم با خودم راه بیام و این موضوع را مخفی می کردم حتی از پدر و مادرم.
ولی تصمیم گرفتم که قضیه رو به بهترین دوستم یعنی رضا بگم. رضا اول شکه شد ولی بعد به حال خودش اومد و ازم کلی سوال پرسید. بهش گفتم که من الان به پای تو ، متین و حامد علاقه فراوانی دارم. رضا اولش فکر می کرد شوخی می کنم تا باورش شد. خودش اجازه نمی داد اما بهم کمک می کرد تا به هدفم برسم. به دومین نفر یعنی حامد گفتم. البته رضا هم پیشم بود. حامد یکی از دشمنای من بود که ازم خوشش نمیومد. حامد تا مدتی سکوت کرد اما دهنش رو باز کرد و راز من رو به چندین نفر دیگه هم گفت. منم دیگه داشتم دیوونه می شدم. واقعا حس بدی داشتم‌. تصمیم گرفتم که با مدیر مدرسه ام حرف بزنم. الان می گید چقدر خری اما بلاعکس بهترین انتخابم همین بود.
باهام حرف زد و گفت اگه مشکلی پیش اومد خودم دهنه حامد رو می بندم.
خلاصه جریان ادامه پیداکرد تا بلاخره رضا راضی شد که من پاهاش رو ببوسم و لیس بزنم و بوش بکنم. انگاری دنیارو بهم داده بودند. اما چه فایده فقط یک بار بود. بزرگتر شدیم و رفتیم کلاس بعدی. اونجا بود که حامد رفت و به همه هم شاگردی هامون گفت. البته حقیقت رو نگفت. بلکه به دروغ گفت که کارو می خواد برای این چند نفر ساک بزنه و عاشقشه کیره. دروغ بزرگی بود. اون حتی به ۳ تا از دبیرانمون هم قضیه رو گفت.
من برگشتم پیش مدیر مدرسه. اون از جریان ها خبر داشت. نشستیم و کلی حرف زدیم. اون دوباره ابرومو خرید. باورنکردنی بود بدون اینکه ابرو منو ببره یا ابرو حامد رو، تونست خیلی از مشکلات رو حل کنه. اما بازم چندتا از دوستام بازم بهم می گفتن که می خوای برامون ساک بزنی. منم دیگه فکر می کردم قضیه تموم شده اما تموم نشده بود.
حامد به دوست دخترمم قضیه دروغی رو گفته بود. حالا دوست دخترمم ازم جداشده بود. واقعا مشکل بزرگی بود. حامد چپ و راست می رفت به من ضربه می زد اما من همچنان با استواری جلوش وای می سادم و نمی ذاشتم ابرومو دوباره ببره. من تونستم از چند نفر دیگه پا بگیرم تا یکم حال بکنم اما هنوز به پای حامد نرسیده بودم. هرکاری می کردم رضایت نمی داد. داشتم دیوونه می شدم. اما بلاخره با خودم تصمیم گرفتم که دیگه کشش ندم و اعلام کنم که دارو خریدم و خوردم و دیگه مریضی به اسم فوت فیتیش ندارم. همین کار رو هم کردم. با این کار همه چیز خوابید. اما چه فایده که من داشتم همش عزیت می شدم و دنبال یک بار دیگر بوسیدن پا بودم.
الان ۲۲ سالمه توی دانشگاه تهران دارم درس می خونم و هنوز منتظرم یک نفر منو درک بکنه و بهم کمک بکنه.
به هر کسی می گم فوت فیتیش دارم مسخرم می کنه و با کلی فحش راهیم می کنه.
چرا جامعه جوریه که یک فوت فیتیشی باید عذاب بکشه؟
اگر شماهم فوت فیتیش داشتید چیکار می کردید؟
هیچکس مریضی و درد ما براشون مهم نیست حتی یک عکس ناچیز هم نمی دن. الان نصیحت نکنید بهم دلداری بدید. شما فوت فیتیش نداری نمی تونی درک بکنی.
اگر فوت فیتیش نداشتم از الان خیلی موفق تر می شدم. فوت فیتیش کلی از برنامه های منو خراب کرد. اگر فوت فیتیش داری به حرفم گوش کن و به هیچکس نگو. چون فقط دردسره.

نوشته: محمد جواد

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها