داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

خانم مهندس قسمت پنجاه و چهارم

 هرچی به این بچه ها گفتیم که بابا شب اوله خسته هستین . استراحت کنین . برنامه سکسو بذاریم برای بعد قبول نکردند که نکردند . حتی چند بطر ویسکی هم باخودشون آورده بودند ولی من حوصله نوشیدن اینا رو نداشتم . من خودم مشروب نخورده مست مست بودم . خیلی هم دلشون می خواست که بر نامه سکسو تواتاق و سوئیت من پیاده کنند که دور نمای قشنگی هم داشت . -بچه ها یه طبقه پایین تر هم خیلی باحاله .. اینجا جاش نیست . یه وقتی دیدی بهروز اومد و یه کاری باهام داشت -ای ناقلا نکنه باهاش سر و سری داری -نه بهرام جان . در هر حال صاحب کارمه نمیشه بیگدار به آب زد . کیارش هم صداش در اومد و گفت ببینم اگه بخوای اونو هم بیاری تو گروه من و ما حرفی نداریما .. -چی میگی اون اصلا تو باغ نیست -ولی به قیافه و حرکاتش میاد از اون دختر بازا و زن بازا باشه . سپیده که خیلی در این مورد صحبت می کرد . -بس کنین .. ببینم بر نامه چیه .. -ما اومدیم این جا عشق و حال کنیم نیرو بگیریم . یه دوری بزنیم کنار دریا و ساحل و از آرامش طبیعت لذت ببریم . کیارش عجب حوصله ای داشت اون وقت شب می خواست دور بزنه و از طبیعت استفاده کنه -پسر تو خسته نیستی این همه راه .. -روشنک تو حالا چندین روزه اینجا جا خوش کردی و شبهای دریا رو دیدی . .. هفت تایی مون رفتیم بیرون . معلوم نبود این بهروز کجاست . بهتر شد که همراه ما راه نیفتاد نیومد . اصلا حوصله شو نداشتم . خدا کنه نرفته باشه دنبال شیلا . تازه یکی فقط شیلا نیست که ممکنه از این شیلا ها خیلی باشن . حرصم می گرفت وقتی شیلا یهو خودشو انداخت تو جمع ما و بعدش هم با هم رفتند . ولی خوشم اومد که حال سپیده گرفته شد تا دیگه هست ازش دفاع نکنه . فکر کرد اگه پاچه خواری بهروزو بکنه  پسره بهش توجه می کنه . این روشنکه که باید بهروزو آدمش کنه اونو تا لب چشمه ببره تشنه برش گردونه . کور خونده .. با این که به خودم دلداری می دادم که در این موش و گربه بازی حق با منه و برنده واقعی منم ولی نمی دونم چرا حرص خوردن من ترک نمی شد . نمی تونستم تحمل کنم که اون حالا با یکی دیگه هست . با این که از سکس با بقیه لذت می بردم ولی بهروز رو برای خودم می خواستم . کاوه : روشنک !این چند روزه که اومدی اینجا اخلاقت خیلی عوض شده ها . خیلی تو خودتی . شبیه آدمای عاشق شدی .. -برو بابا دلت خوشه . روشنک و عشق ;/; سپیده هم رو کرد به من و گفت کاوه راست میگه نکنه عاشق شدی . حال و روز تو هم شبیه حال و احوال پارسال من می مونه که بهروز اون بلا رو سر من آورد -سپیده راستش تو هنوزم همون حال و هوا رو داری . -آره دوستش دارم . با همه بدیها و خیانتهاش .. وقتی این جوری حرف می زد لجم می گرفت و دوست داشتم کله شو بکنم . اعصاب منو خرد می کرد . همین کاراش منو به فکر مینداخت که آیا منم باید در مقابل بهروز شل بیام که از دستش ندم ;/; یه رفیقی مثل سپیده داشت واسم یه رقیب جدی می شد .. نه روشنک صبر داشته باش . شاخ این مردا رو باید شکوند . تو می تونی آتیش هوستو با یکی دیگه خاموش کنی ولی بذار غرور این نامردا یی که فکر می کنن هر زنی رو می تونن راحت به دست بیارن بشکنه .. روشنک تو پیروز میشی . می تونی ثابت کنی که یک زن به موقعش از صد تا مرد هم قویتره .. کاری هم به کار سپیده نداشته باش . بذار هر غلطی که دلش می خواد بکنه . اونا همشون دو تا دوتا کنار هم بودند و در تاریکی به ساحل و امواج و ستاره های بالا سرمون نگاه می کردند . جایی رو انتخاب کرده بودیم که تقریبا آروم بود و اگرم کسی از کنارمون رد می شد همه تو حال خودشون و مثل ما بودند . منم رفتم کنار بهرام نشستم . بیتا سمت راستش بود و منم سمت چپش . من و بیتا هر دو تامون زیپ شلوارمونو یه خورده پایین کشیده بودیم و بهرام دست راستشو گذاشت توی شورت بیتا و دست چپشو هم نصیب کوس من کرد . -صدای بیتا در اومده بود و سرشو تکیه داده بود به شونه های بهرام -نکن .. چیکار داری می کنی پسر همین جا کنار ساحل می خوابونمت -منم می کنمت -مرده و حرفش اگه تونستی -بچه ها ول کنین منم هستما . اگه بهرام بخواد تو رو بخوابونه و همین جا کیرشو فرو کنه تو کوست پس من چی ;/; البته من به اندازه کافی این چند روزه سیراب شده بودم ولی همین هوای سالم و آرامش بخش .. صدای امواج و خنکی مطبوع همراه با نم دلپذیر و این که تا ساعتی دیگه همه لخت توی بغل هم هستیم هوسمو دو چندان می کرد . کاش درکشوری آزاد زندگی می کردیم ومی تونستیم همین جا کنار ساحل لخت دراز بکشیم و هر کاری که دلمون می خواد انجام بدیم . کیارش با بهاره .. سپیده با کاوه هم داشتند به همین صورت حال می کردند . همه مون از خود بی خود شده بودیم . به اندازه کافی فضای بیرون شارژمون کرده بود و دسته جمعی تصمیم گرفتیم برگردیم هتل و اونجا یک شب فراموش نشدنی و خاطره انگیزی از خودمون به جا بذاریم . طوری هیجان زده بودیم که انگاری اولین باره که می خوایم با هم سکس کنیم … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها