داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

خانم مهندس قسمت هشتاد وهشتم

بهروز عزیزم هر چی بیشتر از بدنم لذت می بری انگاری به منم بیشتر لذت میدی . -این نشون میده که ما با هم می تونیم روز ها و شبها و سالهای خوشی رو در کنار هم داشته باسیم . هیچوقت همو از یاد نبریم . در خوشی ها و نا خوشیها و در سختیها و راحتی ها و غم و شادیها با هم باشیم . -یاد پدر مقدس کلیسا می افتم .-حالا تو فرض کن من شوهر مقدس هستم -عزیزم اون که جای خود داره . تو نمی دونی که چقدر دارم باهات حال می کنم . چقدر احساس خوشبختی می کنم . دوباره لباتو بده . بذار رو لبام . کیر بهروز کسمو می بوسید و لباش لبامو . . یه حس قشنگ یه حس خوب و این که دیگه من شریک یه مرد خوش تیپ و پولدار و مهربون بودم هوس منو خیلی زیاد تر می کرد .. ولی باید هوای بهروز رو می داشتم و حواسم به کاراش هم می بود که دست از پا خطا نکنه و سر و گوشش نجنبه . چون این از اونا بود و  اگه یه لحظه اونو به حال خودش میذاشتی کار  خودشو می کرد . حالا من زیاد از کاراش مطلع نبودم و مدت زیادی هم نبود که دور و برش بودم و فقط از شیلا خبر داشتم . شاید از این شیلا ها زیاد در زندگی اون بودند و من خبر نداشتم ولی باید خوب کلاهمو رو سرم نگه می د اشتم تا باد نبردش . دیگه با ماساژ دادنهای اون حسابی خوابم گرفته بود . یه وقتی چشام باز شد که حرکت آب کیر و بر گشت اونو از داخل کسم احساس می کردم . همون جور دمر افتاده بودم . فکر می کردم که دیگه بهروز کارشو تموم کرده و دست از سرم بر داشته . آخه باید می رفتیم به سالن عمومی که در یک فضای بزرگ گروه هشت نفره باید اونجا مشغول می شدیم  . وقتی به ساعت نگاه می کردم چتدد دقیقه هم از ساعت گرد همایی گذشته بود ولی بهروز حریص دست بر دار نبود . خوشم میومد اینو این جور تشنه می دیدم -عزیزم بد قول نشیم . -نه نه .. کیرشو چسبوند به نوک سوراخ کونم  -اووهههههه بهروز خشکه خشکه .. -از خیسی کسم کمک گرفت ولی اون جور که باید و شاید افاقه نکرد با این حال کیرشو نرم نرم کرد توی کونم . مشتامو گره کرده می زدم به تشک . -بهروز هنوز کونم درد می گیره . نمی دونم بد گذاشتی انگار .. بذار من خودم بیام رو کیرت و هر جوری که دردم نمی گیره با کیرت حال کنم و بهش حال بدم .. تازه یه دقیقه نبود که  از کون روی کیر نشسته بودم و می رفت تا خوشم بیاد که گروه لیان شان پو داشتند درو از جاش می کندن . -زود باشین چه خبرتونه !انگاری کیر و کس ندیده این . باز خوبه که شب و روز دارین همدیگه رو می کنین . -مثل شما بی احساس که نیستیم برای شب عروسی خودمون ارزش قائلیم .. سپیده : چی داری میگی روشنک تو که واسه بهروز هیچی نذاشتی . -حالا خواهش می کنم واسه شوهرم دلسوزی نکن . اون که قبل از من رو  کس تو سوار بوده و تو شیره اونوهم کشیدی فرستادیش طرف من .. -اتفاقا همینو بگو همش می گفت برم که روشنک منتظره .. دیگه مجبور شدیم از جامون پاشیم و بریم به سالن عمومی . وقتی درو باز کردیم انگار نه انگار که با هم بحث داشتیم . شروع کردیم به رو بوسی و لب گرفتن و به سر و رو و کوس کون هم دست کشیدن و ما زنا هم که یه دستی به کیر مردا می زدیم . -سپیده خیلی واسه بهروز دل می سوزونی .-یه امروزو دیگه این قدر به شوهرت نچسب . -عزیز دلم ناراحت نشو . من بهت چی بگم . باز خوبه که کاوه بهت می رسه . یادت رفت که داشتی خودت رو می کشتی که زنش بشی و اون شب توی خونه شون واسش موس موس می کردی ;/; گفتن حالا  ما  یک گروهی هستیم که در هم غرق شدیم ولی اصالت فردی خودمونو که نباید از یاد ببریم . . همه مون و مخصوصا من و بهروز خسته نشون می دادیم . یه نوشیدنی مجاز خوردیم و خودمونو انداختیم رو تخت هایی که گذاشته بودیم کنار هم .  این سپیده  بازم خودشو چسبوند به بهروز -سپیده بهتر نیست به خاطر تنوع هم که شده بذاری بیتا یا بهاره بیان و به بهروز بچسبن ;/; -اونا که اعتراضی ندارن تو چرا نخودی میشی ;/; از این حرفش لجم گرفت و راستش نمی دونستم چی بگم و بهاره و بیتا هم که مثل من زیاد در بند کل کل کردن نبودند سپیده می ترسید کیر بهروز فرار کنه . در جا کونشو انداخت رو کیر بهروز و کسشو انداخت سرش و چه جور هم آه و ناله می کرد . کیارش اومد سراغ من . کاوه هم به خواهرش بیتا چسبید و جالب این جا بود که بهرام و بهاره هم یک سکس خواهر و برادری رو پیاده می کردند . هر چند نفر از ما هشت ها دو تا دو تا رابطه خواهر برادری داشتند و همین گروه ما رو داغ ترش می کرد . بیش از این که  از کیر کیارش که رفته بود توی کسم حال کنم از تماشای سکس بقیه لذت می بردم . البته بهروز که داشت سپیده رو می کرد تا حدودی حسادت هم می کردم …. ادامه د ارد … نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها