این داستان حاوی محتوای همجنسگرایانه است
علاقه مندان لطفاً داستان را تا آخر بخوانید.
سلام من آریا هستم 17 سالمه قدم 165 و وزنم 70 میزنم 16سانتع و کلفت
داستان از ۳سال پیش شروع میشه درست از زمانی که اون بهم گفت توی روبیکا یه کانال پر فیلم سکسی پیدا کرده و از من خواست که برم پیشش و با هم فیلم ببینیم
حرکت کردم و به خونشون رسیدم در پارکینگ باز شد و اون با یه لباس ورزشی زرد (شرت و تیشرت) اومد بیرون فکر کنم تازه از باشگاه اومده بود
خلاصه رفتم داخل پارکینگ و فیلم رو پلی کرد بعد نیم ساعت دستشو گذاشت جایی که نباید بزاره من از این کار امتناع کردم ولی با خواهش و التماسی که کرد دلم راضی شد و اونو به مراد دلش که یکی شدن با من باشه رسوندن(کردنش) این اولین سکس ما تا اون موقع بوذ چیزی ازش نمیگم تا قسمت اصلی داستان برسیم
خلاصه یه دو سالی با هم بودیم و اون همچنان با عشق به رابطمون ادامه میداد یه پسر لاغر هم قد خودم عاشق هم بودیم و اگر هر روز سکس نمی‌کردیم شبا نمی‌توانستیم بخوابیم
از شانس بدما مجبور شدن که برای یه مدت(۱ماه) برن تهران و خوب اگر چه لذت رابطه حضوری رو نداشتیم ولی به صورت آنلاین از هم لذت می‌بردیم
تا اینکه از تهران اومد و با من تماس گرفت گفت بیا منم اوکی دادم یه تیپ سکسی زدم و سریع رفتم پیشش متوجه شدم که قصد دارن خونشون رو عوض کنن و مامانش تو خونه جدیدشون مشغول چیدن وسایله ما هم یه دوری زدیم و رفتیم تو خونه قبلیشون
یکم صحبت کردیم و در بین صحبت هاش بهم گفت که قصد دارن بعد یک ماه برن تهران برای زندگی و داشت گریه میکرد ولی من خودمو نشکستم و بهش دلداری دارم بغلش کردم و بردم تو خونشون تو راه نوازشش میکردم که یک آن لبش رو گذاشت رو لبم و منم همراهیش کردم تا اتاق خوابش آروم پیراهنش رو در آوردم و در همین حین مشغول خوردن لبای نازکش بودم
لباشو جدا کرد و شروع به در آوردن لباسام کرد و دو باره بغلم کرد و لبامو خورد و آروم آروم رفت پایین سراغ کیرم و شروع کرد به خورد پرتف و حلقی .بلندش کردم و لباش شروع کردم و رسیدم به نافش و شلوارش و درآوردم پدرسوخته میدوسنت با جوراب مچی سفید حشری میشم پوشیده بود به شرت لامبدا مردونه سفید عشق کردم و از رو شرت شروع کردم به خوردن میرش
بهش گفتم که 69 بشیم و یه ۱۰ دقیقه ای تو همین پوزیشن بودیم
بلد شد و گفت بسه دیگه و می‌خوامش و پشت به من دراز کشید و منم معطل نکردم و با کمترین فشار کیرمو کردم و کونشو شروع کردم به تلمبه زدن نفساش خیلی سکسی و یا نفساش ناله میکرد دقیقا چیزی که من میخواستم و بعد به شکم خوابوندمش و با حشریت بالا تلمبه میزدم بلندشو به دوار چسبوندمش و بغلش کردم الان نزن کی بزن دیگه توانی برام نمونده بود به پشت خوابوندمش و کیرم و داخل کونش کردم یه لب گرفتم و شروع کردم به تلمبه زدن که یکهو آبش اومد و روی سینه جفتمون پاشید منم معطل نکردم کل ابمو تو کونش خالی کردم و یه لب جامع ازش گرفتم .
نوشته: Black horse25