داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

بهم گفت طلاق گرفته

سلام .من مرصادم 32ساله . با اولین دختری به نام عاطفه تو زندگیم کلاس پنجم دبستان اشناشدم بهد ازشش ماهی روم بهش باز شد و هفته ای یک یا دوبار به سختی برای جورکردن خونه خالی پیش هو میومدیم وسکس داشتیم البته اگرخونه خالی جور میشد بیشتر میکردیم
سکس مافقظ لاپا ولاکسش بود از ساک زدن هم خوشش نمییوم خیلی دوست داشتم تو کسش بکنم ولی نمیگذاشت ماهمدیگه رو خیلی دوست داشتشم حدود ده سالی به همین شرایط گذشت قصد داشتیم باهم ازدواج کنیم ولی پدر من به علت فاصله طبقاتی هر دو خانواده تن به ازدواج ما اصلا نمیداد.به همین دلیل عاطفه و خانوادش به اولین خاستگارش به نام اکبر جواب اره دادن و عاطفه ازدواج کرد .
به هردومون خیلی سخت گذشت ولی من خودم رو ازش دور و دورتر میکردم که ازفکرمن دربیاد و به فکرزندگیش بیشتر باشه .توخیابون خیلی با اکبر میدیدمش خیلی هیکلش خوشکل شده بود همش با خودم میگفتم خوش به حال شوهرش چه کسی گیرش اومده توخیابون به هم دیگه بی محلی میذاشتیم ولی خاطرات قدیما هردومون زنده میشد .تا اینکه بهد پنج سال روز پنجم عید ساعت دو ظهر به تلفنم پیام داد تعجب کردم که چرا بهم پیام داده چون شوهر داشت جوابش رو نمیدادم تا اینکه گفت از اکبر جدا شدم و طلاق گرفتم هرچی بهش گفتم چرا جدا شدی که جدا شدی همش حرف عوض میکرد و بهم گفت خونه بابام اینا تنهاهستم وهمه خانوادم هم رفتن مشهد خونه خالم خیلی اصرار کرد بیام تا یاد قدیما کنیم من هم از خدا خواسته .شب شد قرار مون ساعت ده شب بود خیلی میترسید همسایهاشون نبینن من دارم میرم تو خونه خلاصه به بدبختی رفتم تو تا همدیگه رو دیدیم پشت در منو بغل کرد کیرم بد جور راست شده بود خجالت میکشیدم بفهمه تا روشو برمیگردوند من هم همش کیرم رو میزاشتم لا پام که نبینه بلنده خیلی باهم حرف زدیم من همش به فکر کردنش بودم تا اینکه بهم گفت من خیلی خواب دارم تو خواب نداری… بهد رفتیم تو اتاق خواهرش رو تخت یک نفره که بخوابیم .تا هردو دراز کشیدیم لبهارو که چسبوندیم به هم دنیا رو سرم می چرخید کیرم بد جور راست شده بود شروع کردیم لباسهارو دراوردن لخته لخت شدیم دستم رو گذاشتم روکسش خیلی خیس شده بود کیرم رو انداختم لا پاش میترسیدم کیرمو بکنم تو کسش که پاره نباشه تا اینکه خودش با صدای اهسته و لرزان گفت بزار تو کسم عزیزم من هم که اصلان حالیم نمیشد دارم چکار میکنم سریع گذاشتم تو کسش کسی که به اندازه تارهای موهام سکس داشتیم اما فقط لاپالی میکردم حالا میخواستم لذت گذاشتن تو کسش رو بچشم سکس عجیبی بود همه نوع فن کردن رو زدیم عاطفه سریع ارضاع شد من نمیخواستم زود ابم رو بیارم اما از شدت لذت ناگهان ابم اومد خیلی چسبید چند سالی بود به این شدت کس نکرده بودم .هردوتامون لخت از خستگی بیهوش شده بودیم ساعت یک ظهر ازصدای تلفنم بیدار شدیم خجالت میکشیدم بهش نگاه کنم نمیدونم چرا و موقع رفتن بهم گفت میخوام یک چیزی بهت بگم ولی اینجا نه رفتی بیرون تلفنی بهت میگم . تا رفتم از خونه بیرون خودم زنگش زدم و بهم گفت قسم بخور از حرفام ناراحت نشی بعد گفت
من تو رو خیلی دوست دارم راستش از اکبر هم جدا نشدم خواهش تو عین یک دوست تو زندگی من باهام باش .تا این حرفارو شنیدم فکر کردم من خوابم تا به خودم اومدم که من زن شوهردار رو کردم ازخودم حالم بهم میخورد گوشی رو قطع کردم و دیگه جواب عاطفه رو ندادم…مرصاد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها