داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

اولین تجربه سکس به طور اتفاقی

سلام
داستانی که میخوام براتون تعریف کنم ماجراش از اول امسال شروع میشه.(جهت مسائل امنیتی به هیچ عنوان از شخصی اسم برده و مشخصاتی داده نمیشه) یه روز طبق معمول که به دنبال آگهی از طرف کاریابی رفته بودم خارج از شهر که سوار تاکسی های خطی شدم و عقب نشستم که کنار من یک پسر جوان و یک خانم سن بالا نشسته بودن. تاکسی که راه افتاد من دستم با زیر بغل اون خانوم کیپ شده بود طوری که خودم اصلا متوجه این موضوع نبودم که یهو خانومه خودش رو ازم جدا کرد و فاصله گرفت. اولش خیلی عادی بود همه چی تا اینکه دیدم داره هی به صورتم نگاه میکنه و روش رو بر میگردونه. کاملا مشخص بود که میخواد یه چیزی بهم بگه یا بفهمونه منم منتظر بودم تا اینکه گوشیش رو گرفت دستش و اولش آورد و صفحه مسیج هارو باز کرده بود. اولش الکی بهم بدون اینکه راننده و اون دو نفر دیگه متوجه بشن گفت آقا این چطوری زبانش فارسی میشه؟ دیدم گوشیش از این سامسونگ های خیلی مدل پایین بود در حد j4 یا قدیمی تر. براش زبان نوشتاری رو فارسی کردم و زیر چشمی داشتم نگاه میکردم بهش که دیدم داره یه چیزی رو تو صفحه گوشیش مینویسه و دوباره رو به من کرد و با همون حالت بهم نشون داد صفحه رو که وقتی دیدم نه باور میکردم چیزیو که نوشته بود و نه از هیجان کاری میتونستم کنم. نوشته بود سلام میتونم شماره شما رو داشته باشم؟ اضطراب بهمو گرفته بود و گیج شده بودم. از سر فکرا و آرزو های دیرینه ای که تو دلم مونده بود که بلکه یه فرجی بشه و من هم سکس با یه خانم رو تجربه کنم. آخه آدمی هستم که از اول زندگی تا الان مشکلات زیادی داشتم و مدام با خانواده دعوا و درگیری سر هر چیز ممکن و بسیار کم رو و خجالتی. بگذریم گوشی رو ازش گرفتم و فقط شماره ام رو براش جلوی سوالی که پرسیده بود نوشتم. دوزاریم افتاده بود که حتما یه خبرایی هست که و پیشنهاد میتونه باشه حدسم کاملا درست بود. گوشی رو گذاشت تو کیفش و منم هم یواش یواش راست کردم به حدی که کاملا برجستگی کیرم از روی شلوار لی ضخیم معلوم شده بود. هر طوری شده بود خودم رو جمع و جور کردم که تابلو بازی نشه. اون خانم مسیرش تا یه جای دور تر بود و منم داشتم به آدرسی که تو برگه معرفی کار نوشته بود میرسیدم. همین که از تاکسی پیاده شدم وسط جاده کیرم شق شده بود و فکر کار از سرم پریده بود حتی داشت یادم میرفت که اصلا برای چی و کجا دارم میرم. با همون وضع بعد کلی گشتن اون منطقه آدرس محل مصاحبه رو پیدا کردم و حدود دو ساعت معطل شدم اونجا و از شانس مزخرف به هیچ نتیجه ای نرسید. نا امید برگشتم خونه و فکرم مونده بود پیش جریانی که صبح برام اتفاق افتاد. تو عمرم تا حالا با یه خانوم ارتباط فیس تو فیس به زور داشتم و از اون جایی که آدم سر سنگین و جدی بودم اجازه نمیدادم حتی کسی بخواد بهم نگاه کنه چه زن چه مرد. اوایل نوجوانی جو گیر اعتقادات مذهبی بودم که بعد ها کاملا کنار گذاشتم همه اونا رو. خلاصه اون روز تا شب قبل اینکه بخوابم همش منتظر یه تماس یا پیام ازش بودم که خبری چیزی بده. دو روز بعد صبح ساعت ۱۰ گوشیم زنگ خورد و یه شماره ناشناس داشت زنگ میزد جواب دادم گفتم بله بفرمایید یه صدای آروم و نازک بسیار سکسی باهام داشت حرف میزد. احتمال دادم همون خانمه است که اون روز تو تاکسی ازم شماره خواست خودش رو معرفی کرد و یادم انداخت که منم گفتم‌ آره شناختم منتظرت بودم از اون روز که دیدم خبری ازت نشد. گفت من فکر کردم رفتی سر کار تو شرکت و به خاطر همون تماس نگرفتم. براش ماجرا رو توضیح دادم که دنبال کار رفته بودم از مجرد بودنم پرسید و گفت من شوهرم معلولیت داره و زود ارضا میشه تو رابطه. ۸ ساله خودم رو نگه داشتم تا اینکه به تو اعتماد کردم منم فهمیدم که داره مخ میزنه و چرب زبونی میکنه خیلی به روی خودم نیاوردم گفتم چه کمکی میخوای از من؟ گفت ازت هیچ پول یا چیز دیگه نمیخوام فقط وقت هایی که شوهرم خونه نیست بیا خونه من و با هم سکس داشته باشیم. انقدر حشری شده بودم که هر چی اون میگفت فقط بی چون و چرا تایید میکردم ازش آدرس خونه اش رو خواستم برام کامل با جزئیات فرستاد به خودم گفتم آخه این شوهر داره فردا روزی کسی از این ماجرا به هر نحو اطلاع پیدا کنه روزگارم سیاه میشه. باهاش قرار گذاشتم فردا صبح زود راه افتادم به اون آدرس یه روستای بسیار سطح پایین بود که از ظاهرش و آدم هاش نشون میداد چه جور جاییه با این حال شب قبلش حسابی تر تمیز کردم و یه لباس اسپرت پوشیده بودم با دلهره ای که داشتم از کوچه پس کوچه ها رسیدم به اون آدرس دیدم لای در خونه بازه و داره بهم اشاره میکنه رفتم جلو در رو بست قفل کرد. یه زن قد کوتاه اما درشت اندام آرایش کرده بود که اون روز قیافه اش رو کامل خوب ندیده بودم اومد طرفم و محکم بغلم کرد. رفتیم تو پرده ها رو کشید و بهم مدام اطمینان میداد که همه اینجا مسافر هستن و از جاهای دیگه اومدن با منم کاری ندارند. گفت گوشی ها رو بزاریم کنار محض امنیت و اعتماد من هم برای اینکه خیالش از بابت خودم راحت باشه و پیش خودش نگه آدم لاشیه هر چی گفت انجام دادم. دستمو گرفت برد اتاق شروع کردیم به درآوردن لباس ها چیزی رو که میدیدم باورم نمیشد سینه های درشت و کون گنده نسبت به قد و قامتی که داشت شورت و سوتینش از این توری ها و سکسیا بود که آتیش منو ده برابر کرد. با خودم کاندوم و قرص تاخیری برده بودم که قرصه حسابی اثر کرده و از خونه تا اونجا کیرم شق وایستاده بود. وقتی کیرم رو دید تعجب کرد و گفت کلک سایز منو مگه میدونستی؟ خیلی هم با مزه و خوش اخلاق بود رو پشت خوابید پاهاشو از هم باز کرد و یه کس دهنه بزرگ شیو شده رو نمایان کرد نشستم بین پاهاش و کاندوم رو کشیدم رو کیرم بردم لب کسش با یه صدا و حالت خمار گفت فقط اولش رو آروم برو. کیر شق شده رو آروم فرو کردم توش. گرمای فوق العاده ای داشت تو عمرم تا حالا همچین اتفاقی رو تجربه نکرده بودم شروع کردم به تلمبه زدن . خانوم چشاش رو بسته بود و صدای آه آهش بلند شد حین کار دونستم که قرصه اثر کرده چون زود انزال بودم و یکم که تحریک میشدم آبم میومد اما اون لحظه فقط لذت میداد تا میتونستم از جلو کردمش. سرعتم رو بیشتر کردم نفس نفس میزدیم و حسابی عرق کرده بودم و میریخت رو صورتش. صدای شالاپ شولوپ خونه رو برداشت دیگه هیچی رو به جز لذت نمیفهمیدم برگشت رو به شکم کاندوم پاره شده بود در آوردم کاندومو سر کیرم رو گذاشتم دم سوراخ کونش یهو خواست جیغ بزنه دستمو بردم جلو دهنش. تو خواب هم همچین لحظه ای رو ندیده بودم از جلو تنگ تر و داغ تر داشتم تلمبه میزدم خودش رو کثیف کرد با شدت میکوبیدم به کونش یکم دیگه ادامه میدادم جر میخورد برگشت گفت داره برای بار سوم آبم میاد اگه میخوای ارضا شی بهم بگو باهم شیم بعد یه ساعت داشت آبم میومد همه رو ریختم تو کونش. کیرمو کشیدم بیرون آبم از سوراخش ریخت بیرون تا دم کسش لباسا رو پوشیدیم رفتیم تو پذیرایی برام چایی ریخت شروع به حرف زدن کردیم اون از خودش منم از زندگیم گفتم. خلاصه بی حال و رمق با کمر درد رسیدم خونه ولو شدم تو اتاقم دو ساعت خوابیدم بهم پیام داده بود دستت درد نکنه بهترین روز عمرمو تجربه کردم انگاری رگ های گردنم باز شدن حس فوق العاده ای دارم عزیزم از اون روز تا الان ۴ ماه میگذره و تو این مدت حسابی دلی از عزا باهاش در آوردم. اما بعدش متاسفانه رفتارو اخلاقش عوض و این رابطه برای همیشه تموم شد این ماجرا کاملا واقعی بود هر کی باور نمیکنه ایرادی نداره میل خودش اونایی که تجربه سکس بار اول رو دارن میدونن که چی گفتم امیدوارم خوشتون اومده باشه.

نوشته: M8

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها