قسمت اول
حالا که شرو کردم بذارید تمومش کنم حداقل!
میدونستم تو انتخابم اشتباه نکردم!
دوس داشتم تشنش بذارم…
بازم شرو کرد به لب گرفتن
همونجوری دستش برد زیر شلوارم و از روی شرت کسم و میملید
از آرامشش بدم میومد اون لحظه
دوس داشتم خشن بشه
میخواستم با عجله کارو جلو ببره
ولی اون تو حال خودش بود
بلاخره شلوار و شرتمو با هزارتا بوسه و لوس کردن درآورد
کسم بوییید و بوسش کرد
پاهام و میلیسید
قلقلکم میشد…
با انگشتش تحریکم میکرد
خیس خیس بود کسم دیگه
انگشتشو که روش میکشید میتونستم صداشو بشنوم
شرو کرد به خوردن کسم
زبونشو از پایین تا بالا میکشید
وای…
داشتم میمردم از لذت این کار…
زبونشو رو کسم میچرخوند…
یه دفه تو سرم داغ شد
صدای نبض تو سرم پیچید
سرشو به کسم فشار دادم
یه دفه حس از بدنم رفت
بی حال بی حال شدم…
ولی سبک…
کنارم خوابید
بازم دلم میخواست
میخواستم بیشتر باهاش یکی بشم
از تو نگام خوند
لذتشو تازه فهمیده بودم
نمیخواستم تا قبل از ازدواج بکارتمو از دست بدم
خودشم خوب میدونست عقاید منو
باز شهوت تو هوا موج میزد
رو تخت به حالت سگی نشستم
لبخند شیطنت آمیزی زد
رفت کرم آورد
خوب با انگشتش کونم رو آماده کرد
کیرشو حسابی کرم زد
سرش که به کونم خورد شهوتم چند برابر شد انگار
از دردش شنیده بودم
ولی مث اینکه خود آزاری گرفته بودم اون موقه
میخواستم کیرشو تو بدنم حس کنم
سر کیرشو هل داد تو کونم…
لبمو گاز گرفتم
نمیخواستم بخاطر درد من متوقفش کنه
میخواستم اون کوچولوی شیطون رو بکشم تو خودم
یواش یواش کیرشو فرو میکرد
دیگه کون تنگم داشت جا باز میکرد
همه دردشو به جون میخریدم
کیرش رو تو کونم نگه داشت
همونجوری بغلم کرد و خودش خوابید
آروم نیم خیز شدم و نشستم
یواش یواش رو کیرش بالا و پایین رفتم
اینجوری کنترلش دست خودم بود
وحشی شده بودم
1مین نگذشته بود که دیگه داشتم تند تند روش بالا پایین میکردم
صداش دراومده بود دیگه
نفسهای شهوتیش رو دوس داشتم
نیم خیز شد و تکیه داد به بالای تخت
منم کشوند بالا
نشسته بود و من رو کیرش بودم
باز شرو کردم
اونم با دستش کسم و میمالید
خدای من…
لذتی بیشتر از این میتونست باشه؟
صدام همه ی اتاق رو پر کرده بود
دیدم نفسهاش تند تر شد
خودشم دیگه داشت کیرش رو بالا و پایین میکرد…
صداش هنوز تو گوشمه…
آه…
آه…
آه…
داره میاد کتی…
آههههههههههههههههه…
کونم داغ داغ شد…
نگاش کردم!
پس من چی؟
خوابوندم رو تخت
باز افتاد به جون کسم
تند تند خوردش
انگشتشو تو کونم کرد
اینقد ادامه داد که بی اختیار آبمو تو دهنش خالی کردم…
دیگه جونی نمونده بود…
اوج لذتم رو پیدا کردم…
میدونم در حد پورن نویسی نیستم
ولی دوس داشتم شما رو هم یه جورایی تو لحظاتم شریک کنم
از اون به بعد اتفاقهای زیادی افتاد واسمون
بعد از ازدواجمون که عالی بود دیگه…
اگه وقت شد میام و بازم مینویسم!
فقط دوستان میخوام اینو بگم بهتون که اگه قرار باشه همه رو با آرا مقایسه کنین که هیچکدوم از داستانا دیگه به چشم نمیاد
بیاید هرکس رو به اندازه ی خودش قبول داشته باشیم…
امیدوارم شما هم اوج لذتتون رو پیدا کنید…
نوشته : کتی