داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

اندر احوالات کیر مقاله یا مجمع الکیر

چنین آورده اند که کیر بن دول که واسطه ی عِقد آل دول بود و اوج خلافت آن خاندان و ایام مُلک او بود و اسباب تمنع و علل ترفع در غایت ساختگی بود
زمستان را به دارالملک بخارا مُقام کردی و تابستان را به سمرقند رفتی یا به شهری از شهر های خراسان_مگر یک سال نوبت به هری بود و به فصل بهار به بادغیس بود که بادغیس از خرمترین چراگاهای عراق و خراسان است
و قریب به هزار زن مطلقه در آنجا بباشد که هر یک لشکری را تمام باشد چون ستوران بهار نیک بخورند و خوب بکردند و شایسته ی حرب و میدان شدند کیر بن دول رو به هری نهاد و به در تن فروش خانه ی مرغ سپید فرود آمد و لشکر گاه بزد و هوا خوش بود و باد سرد و نان فراخ و جنده ها فراوان و لشکری از بهار تا تابستان برخورداری تمام یافتند از عمر خویش_ و چون مهرگان آمد و کیر بن دول مهرگان و ثمرات او بدید بسیار خوش آمد و خانه گروهی هایی رت بدیدند هر یک چون بهشت اعلی، و هر یک را باغی و بستانی در پیش _پس زمستان نیر آنجا مُقام کردی و این داستان ببود تا چهار سال برآمد و لشکر ملول گشتند و آر
زوی کون وطنی برخاست پادشاه را ساکن دیدند_هوای هرا در سر او و عشق هری در دل او در اثنای سخن هری را به بهشت عدن مانند کردی بلکه بر بهشت نیز ترجیه بدادی و از بهار چین زیادت آوردی _ دانستند که سر آن دارد که این تابستان نیز آنجا باشد پس سران لشکر و مهتران به نزد استاد ابو بوس الله دولکی رفتند و گفتند که پنج هزار دینار تو را خدمت کنیم اگر صنعتی کنی که شاه زین خاک در گذرد که دلهای ما در آرزوی فرزند ساختن همی بود و جان ما از اشتیاق کون بخارایی همی برآید
دولکی قبول کرده که نبض امیر برگرفته و مزاج او بشناخته _ دانست که نثر در او در نگیرد پس روی به نظم آورد و قصیده ای بگفت و وقتی امیر صبوح کرده بود درآمد و بر جای نشست و در پرده ی عشاق این قصیده آغاز کرد:
بوی کون مولیان آید همی/یاد جق ملجوقان آید همی/ ریگ آموی و درشتی راه او/ زیر پایم هشتاد و پنج آید همی/ آب جیحون از نشاط روی دوست/ تخم مارا تا میان آید همی/ کیر ماه است و بخارا آسمان/ ماه سوی آسمان آید همی/ کیر سرو است و بخارا بوستان/ سرو سوی بوستان آید همی
چون دولکی بدین بیت رسید امیر چنان منفعل گشت که از تخت فرود آمد و بی موزه پای در رکاب خنگ نوبتی گذاشت و روی بخارا نهاد چنانکه رانین و موزه تا چهار فرسنگ در پی امیر ببردند و عنان تا بخارا هیچ بازنگرفت و دولکی آن پنج هزار دینار مضاعف از لشکر بستد

دوستای عزیز ممنون بابت وقتی که برای خوندن این داستان به اصطلاح طنز گذاشتین
ایزد شوالیه ی ساسانی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها