داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

گناه عشق 32

-نه ناصر تو اگه می خواستی چیزی واسم بگیری  همین امروز می گرفتی .  راستش تو اون قدر ناراحت و در خودتی که به این چیزا فکر نمی کنی و منم بهش اهمیتی نمیدم . برای من همون که تو در کنار من باشی قبول کردی که بیام پیشت بزرگترین و بهترین هدیه هست .   ناصر حس می کرد که تا حدود زیادی آروم گرفته . از این که همسر نیما رو در آغوش کشیده احساس لذت می کرد . اون در این لحظات احساس پیروزی می کرد . ولی وقتی به لحظاتی فکر می کرد که همین بدن در آغوش نیما بوده حس می کرد که از درون می خواد بپاشه . نلی کف دستشو گذاشت رو سینه لخت ناصر و با موهای سینه اش ور می رفت . -خیلی ناراحتی ;/; -نه نلی . وقتی که تو رو در کنارم دارم برای چی ناراحت باشم . -ولی حرکاتت این طور نشون نمیده . -ببینم کاش واسه من هدیه نمی گرفتی .. -که نخوای جبران کنی ;/; -حالا چی هست .. -باشه وقتش شد بهت میدم .. -کاش زیاد گرون نباشه .. نلی  نگاه معنا داری به ناصر کرده و دستاشو دور گردن عشقش حلقه زد . دو تایی شون غرق بوسه و هوس فقط به خودشون فکر می کردند . غافل از همسراشون ..انگار که مجردند .  نلی بیشتر حس می کرد که به ناصر تعهد داره . -عزیزم منو ببوس .. تمام تنمو .. من مال توام . متعلق به تو .. ممنونم که به قولت عمل کردی .. تو هم امروز باید به خوبی متوجه شی که من چقدر دوستت دارم واست ارزش قائلم . -می دونم نلی . گاهی فکر می کنم که اگه با هم از دواج می کردیم می تونستیم تا این حد صمیمی باشیم یا نه ;/;-چه فرقی می کرد ;! بهتر از اینی بود که این جور با دروغ گفتن بخواهیم بیاییم سراغ هم .. اون وقت دیگه  نیازی به این نبود که در تماس با جسم  یکی دیگه باشیم که ازش لذتی نبریم ..ناصر داشت به این فکر می کرد که نوشینو دوستش داره . عاشقش بوده . و با عشق با اون از دواج کرده . -نلی احساس گناه که نمی کنی . -احساس گناهو شاید وقتی بکنم که در کنار همسرم هستم . اونم به این دلیل که با وجود این که علاقه ای به از دواج با اون نداشتم تن به این کار دادم . فقط به خاطر این که تو این جور می خواستی . فکر می کردی این تنها راهیه که وجود داره . لحظاتی بعد سکوت و بعد ناله های هوس حاکم بر فضای اونجا شده بود . میرفت تا نلی به بزرگترین آرزوی زندگیش برسه .. -ناصر تمومش کن .. زود باش تمومش کن .. به چی فکر می کنی .. دوستت دارم . عاشقتم . من فقط مال توام .  نه مال هیشکی دیگه .. ناصر بازم به چند ساعت قبل فکر می کرد و این که ای کاش اون می تونست  اولین کسی باشه که از این راه گذر می کنه .. -ناصر به چشام نگاه کن .. دوستت دارم . دوستت دارم . تو تنها عشق منی . اولین و آخرین . ناصر بازم صداقت و عشق و هوسو در چشای نلی می دید . حرکتشو شروع کرد . نلی هم خودشو به طرفش حرکت داد . دستاشون دور کمرهم حلقه شده بود . دیگه هیچ فاصله ای بین اونا نبود . نلی حس می کرد که همراه با بوسه لبخندی رو لباش نشسته . حالا دیگه به اون چه که سالهاآرزوش بود رسیده بود . لحظاتی بعد که ناصر ازش فاصله گرفت تا حرکت دیگه ای رو آغاز کنه خشکش زد -نلیییییییییی نههههههههه متوجه نمیشم . چرا  زخمی و خون آلود شدی ..تو امروز که اومدی اینجا دختر بودی ;/; مگه دیشب ….; تو چیکار کردی ;/; حالا چی میشه .. واااااااایییییییی .. واااااااییییییییی گندش در میاد .. نلی فقط می خندید و لبخند می زد -من دارم حرص می خورم تو داری می خندی ;/; -ناصر نترس .. این همون هدیه ای بود که صحبتشو می کردم . همونی که به خاطرش خیلی چیزا رو فروختم . خیلی نامردی ها کردم . به خودم به همسرم دروغ گفتم . می دونی وقتی اومد خواستگاری بهش چی گفتم ;/; بهش گفتم من یک مشکل دارم من اشتباهی کردم . گول یک جوونی رو خوردم . دوست پسرم بود . حالا دختر نیستم .. بعد اینو هم گفتم که همیشه دوست داشتم شب اول از دواج شبی رویایی باشه برام ولی کابوس کار بدی که انجام دادم سبب میشه که در این شب نتونم آرامش داشته باشم و نمی تونم در شب اول خودمو در اختیارت بذارم .. اونم قبول کرد …..نلی خیلی مراقب بود که حرفاش طوری نباشه که نشون بده از جوانمردی نیما داره تعریف می کنه .. نمی خواست ناصرو ناراحت کنه ..پس از کمی سکوت ادامه داد .. حالا من در بهترین موقعیت اومدم سراغت ..هم به خاطر تو هم به خاطر خودم بود که این کارو کردم . …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها